خیانت پایان راه زندگی زناشویی نیست
مهدی آریافر محقق و پژوهشگر حوزه روابط همسران دیدگاههای متفاوتی نسبت به مقوله خیانت زنان یا مردان دارد.
برخی از کارشناسان حوزه خانواده نگاه متعادل و بی طرفانه وی به این موضوع و تلاش در جهت ترمیم رابطه آسیب دیده از خیانت را عامل اصلی موفقیت او می دانند. مهدی آریافر با ارائه طرح های ذهنی نو و خلاقانه نگاههای بسیاری را متوجه عملکرد خیره کننده خود کرده اند. دیدگاههای خلاقانه وی در مسیر بهبود روابط زوجین، بازیابی روحیه آسیب دیده از شکست عاطفی، بسیار مؤثر بوده است و همچنین روش های ابداعی و منحصربفرد او جهت پیشگیری و جلوگیری از طلاق و ترمیم روابط پس از خیانت نجات بخش روابط بوده است.
این متخصص جوان که از او به عنوان مربی مهارت های زندگی طبقات خاصی از جامعه نیز یاد می کنند، معتقد است خیانت پایان راه زندگی زناشویی نیست، بلکه باید با رعایت اصل بی طرفی کامل، به بررسی علل وقوع بی وفایی زن یا مرد پرداخته و سپس با ارائه راهکارهای مناسب اقدام به بهبود رابطه زوجین نمود.
مهدی آریافر با برگزاری کارگاه ها و دوره های آموزشی تاثیرگذار، به دختران و زنان می آموزند که چگونه مردان را عاشق خود کنند و یا چگونه یک زن یا مرد، همسر خود را به زندگی مشترک شان وفادار نموده و ازدواجی موفق و رابطه ای عمیق تر ایجاد نماید.
در مصاحبه با این مربی سرشناس و گرانقیمت روابط همسران به بررسی دلایل خیانت زنان و مردان و نیز فرآیند ترمیم روابط زوجین پرداخته ایم که در ادامه می خوانید :
آقای آریافر، من در جایی خواندم که شما خود را مشاور نمی دانید، بلکه دوست دارید تا شما را مربی خانواده بنامند؟
بله همانطور که در سایت مهدی آریافردات کام نیز گفته ایم، ما خود را مربی می دانیم نه مشاور. زیرا کار مشاور صرفاً راهنمایی برای حل مشکل است اما مربی مهارت حل مشکل را به مراجعین خود می آموزد.
یعنی شما به مراجعین خود ماهیگیری می آموزید؟ مگر مشاورین خانواده نیز همین کار را انجام نمی دهند؟
بله ما به آنها ماهیگیری می آموزیم. اما در مورد قسمت دوم پرسش تان باید بگویم، کار مشاورین ایجاد زمینه لازم برای شناسایی مشکلات و سپس ارائه راهکار است، در واقع مشاور بیشتر نگران مشکل است تا مراجع؛ و مراجع را به نحوی از فرآیند حل مسأله حذف می کند. او اطلاعات لازم در مورد مشکل را از فرد مشاوره گیرنده دریافت نموده و از مهارتش برای حل مسأله استفاده می کند. همانند کاری که یک پزشک در ارتباط با بیمارش انجام می دهد.
اما یک مربی خانواده، وظیفه اش فراتر از کار یک مشاور است، او با ایجاد فرصت اکتشاف، روشن کردن خلاقانه روشهای زندگی و آموزش آن به مراجع در جهت بهتر بودن اوگام برمی دارد. در حقیقت مربی بر خلاف مشاور، بیشتر نگران مراجعه کننده اش است تا مشکل، و لذا او را در فرآیند حل مسأله شرکت می دهد. در واقع مربی ارزش بسیاری برای مراجع خود قائل می شود و خالصانه دوستدار احساسات و هیجانات اوست زیرا بخوبی می داند این عوامل به همان اندازه ی وقایع عینی به مشکل مراجع مربوط هستند.
البته بنده نمی خواهم روش مشاوره را زیر سوال ببرم آن روش نیز در نوع خود بسیار کارآمد است اما تجربه نشان داده که روش مربی خانواده که امروزه در جهان به کوچینگ خانواده معروف است، باعث می شود تا مراجع روی پاهای خود بایستد و این امر، عزت نفس و اعتماد به نفس او را بطور شگفت انگیزی افزایش می دهد و فرد را در برابر حوادث مختلف زندگی قدرتمندتر از گذشته می نماید.
تعریف شما از خیانت در رابطه مشترک چیست؟
خيانت در واقع يك هشدار و زنگ خطری است كه به زوجين ميگويد جايي در رابطه مشترک تان، دچار لغزش شده اید و چون در زمان مناسب به آن نپرداخته اید، اکنون این رابطه با چالشی جدی به نام خیانت مواجه شده است و مثل هر مشکل دیگری قابل حل است.
شما از مخالفین سرسخت جدایی زنان و مردانی هستید که مورد خیانت همسران خود قرار گرفته اند؟ آیا تصور نمی کنید فردی که به همسر خود خیانت می کند دیگر قابل اعتماد نیست و نباید به زندگی با او ادامه داد؟
متأسفانه عده ای از سر ناآگاهی و یا اهداف شخصی به محض وقوع خیانت، فرد خیانت دیده را به طلاق و جدایی ترغیب و تشویق می کنند، به عقیده بنده این صرفاً پاک کردن صورت مساله است. زیرا بنده شخصاً بارها در روند جلساتی که با مراجعینم داشته ام شاهد این موضوع بوده ام که مرد یا زنی که قبلاً بواسطه خیانت همسر قبلی اش از او طلاق گرفته، مجدداً اما اینبار از سوی همسر دوم خود نیز درد خیانت را تجربه کرده است و متأسفانه بررسی های من نشان داد که در هر دو مورد، نقطه ضعف آن فرد در رابطه زناشویی باعث شکل گیری خیانت همسرانش شده است. به همین دلیل است که معتقدم باید علل شکل گیری خیانت را بصورت دقیق بررسی و در جهت ریشه کن نمودن آنها گام برداشت. در غیر اینصورت هیچ تضمینی وجود ندارد که فرد خیانت دیده بعد از جدایی و طلاق مجدداً مورد خیانت همسر بعدی خود قرار نگیرد.
از دیدگاه جنابعالی چه عواملی منجر به شکل گیری خیانت مردان یا زنان می شود؟
ترسی درونی برای از دست دادن رابطه، رفتارهای عصبی و توهین آمیز همسر، عدم ارضای عاطفی، بی توجهی به ارزشهای یکدیگر، عدم ارضای جنسی، شک و تردید به همسر، بدبینی و کنترل شدید طرف مقابل، تحمیل نظرات و عقاید به طرف مقابل، فقدان برنامه ریزی مشخص در زندگی زناشویی، فقدان مهارت های ارتباطی موثر که لازمه دستیابی به تفاهم و گفت و گویی موثر است، بی توجهی به آراستگی و وضع ظاهری، نظافت و بهداشت شخصی، جابجا شدن اولویت های زندگی بطوریکه یکی از طرفین گویی هنوز متوجه نشده که ازدواج کرده است و می بایست به همسر خود بیشتر از خانواده پدری اش توجه و محبت کند. اینها از جمله عوامل مهم بروز خیانت در میان بسیاری از مراجعین درس زندگی می باشد.
بسیاری از مردم از جمله زنان تصور می کنند عامل اصلی خیانت مردان، ضعف در رابطه زناشویی و یا تنوع طلبی جنسی مردان است، شما تا چه اندازه با این فرضیه موافق هستید؟
بررسی های بنده در طی جلسات ترمیم روابط آسیب دیده از خیانت نشان می دهد که تقریباً در 70 درصد موارد؛ عامل اصلی خیانت مردان این است که زنانشان از نظر عاطفی آنها را تامین نمی کنند و مسائل جنسی تنها 25 درصد در خیانت شوهران نقشه داشته و سایر مسائل اختلافی نیز فقط 5 درصد در خیانت مردان موثر بوده است.
اما اجازه بدهید، به این نکته بسیار مهم اشاره کنم که بارها در مراجعین خود شاهد بوده ام که اشتباه زن در تشخیص علت خیانت شوهرش باعث شده تا آن خیانت به تدریج شکل بگیرد. به عبارتی بسیاری از زنان به اشتباه تصور می کرده اند که اگر رابطه جنسی خوبی با همسر خود داشته باشند او هیچگاه خیانت نخواهد کرد اما آنها از رابطه عاطفی غافل شده اند و همین امر نیز باعث شکل گیری بی وفایی و خیانت شوهرانشان شده است.
جالب است که حتی برخی از آنها در همان جلسات ابتدایی ترمیم رابطه آسیب دیده از خیانت، حاضر نیستند بپذیرند که شوهرشان به دلیل عدم ارضای عاطفی دست به خیانت زده است و نه به خاطر ضعف در رابطه جنسی و یا تنوع طلبی جنسی.
حتی جالب است بدانید که تعداد زیادی از خانم ها حتی یک درصد هم تصور نمی کرده اند که شوهرشان به آنها خیانت کند زیرا به نظرشان همه چیز درست پیش می رفته و رابطه شان به ظاهر مشکلی نداشته است.اما همین افراد به تدریج که از شوک عصبی خیانت همسر خود رها شده و با تحلیل های دقیق بنده مواجه می شوند، اعتراف می کنند که در تشخیص خود دچار اشتباه شده اند.
به عقیده شما چرا برخی از افراد که به همسر خود بی وفایی یا خیانت کرده اند از مشاورین خانواده گریزان هستند؟
من در مورد عموم جامعه نمی توانم اظهار نظر کنم اما بر اساس تحقیقاتی که از مراجعین خود و همسرانشان بعمل آورده ام چند تصور اشتباه در این مورد وجود دارد.
نخست آنکه درصد بالایی از خانم ها یا آقایانی که به همسر خود بی وفایی یا خیانت کرده اند تصور می کنند، مشاور یا مربی خانواده، طرفدار فرد خیانت دیده است و لذا ممکن است آنها را به دلیل خیانت شان سرزنش کند، حال آنکه در جلسات ترمیم خیانت همسر چنین اتفاقی از سمت بنده بوجود نمی آید زیرا اعتقاد دارم که مشاوره یا مربیگری بی طرفانه تنها راه حل رسیدن دو طرف به یک تفاهم مشترک است و آنها نباید با این دیدگاه غلط، یک امکان بسیار عالی برای بهبود رابطه شان را از دست بدهند.
تصور اشتباه دوم این است که عده ای که مورد خیانت همسر خود واقع شده اند تصور می کنند ممکن است حتی بعد از ترمیم رابطه شان، طرف مقابل مجدداً دست به خیانت بزند و لذا دیگر اعتماد سابق را به او نخواهند داشت، به همین دلیل جدایی را تنها راه ممکن می دانند. این در حالی است که اگر طرفین رابطه، فرصت کافی به مربی یا مشاور خود بدهند و بطور مرتب در جلسات حاضر شوند، رابطه شان بطور کامل بهبود یافته و در برابر خطرات احتمالی بعدی مقاوم خواهدشد.
تصور اشتباه سوم به افرادی برمی گردد که هیچ اعتقادی به مشاور یا مربی خانواده ندارند زیرا تصور می کنند آنها تنها شنونده هستند و با همه افراد نیز موافق اند در حالیکه ادامه جلسات نشان می دهد که مشاور یا مربی صرفاً یک شنونده نیست و خود را وارد مشکلات طرفین می کند.
آقای آریافر آیا فرآیند حل مشکلاتی نظیر خیانت زمانبر است؟
فرآیند ترمیم یا بهبود رابطه زوجین از لحظه اول آن پیچیده است و نیاز به زمان دارد. نمی توان توقع داشت رابطه ای که به تدریج و در طی ماهها و حتی سالها تخريب شده، با یک جلسه کوتاه و آنهم یکبار در هفته، ترمیم شود، وقتی یک زندگی مشترک به چنین جایی می رسد، هیچ چیز به این اندازه بغرنج نیست. حال شما مسئله خیانت را هم به چنین وضعیتی اضافه کنید.
باید عمیقاً درک کرد که وقتی فرد خیانت دیده از بی وفایی یا خیانت همسرش مطلع می شود، دچار شوک عصبی شدیدی می شود که به آرامش او را برهم می زند و اگر چنین وضعیتی به موقع ، توسط یک مربی یا مشاور خانواده کنترل نشود، چه بسا عواقب ناگواری را در پی داشته باشد، نظیر ارتکاب به خودکشی و یا قتل فردخیانت کرده، که کم و بیش اخبار آن را در رسانه های مختلف می توان دید یا خواند.
لذا به دلیل حساسیت بالای مسائلی نظیر خیانت همسر یا مشکلات موجود در روابط زناشویی و حتی شکست عاطفی، مربی خانواده ابتدا به وقت بیشتری نیاز دارد تا بتواند، دو طرف مساله خیانت را به آرامش دعوت نموده و از اتخاذ اقدامات غیرمنطقی بازدارد و در کنار آن چارچوبی را برنامه ریزی کند که تمام مباحث ضروری میان زوجین بدون نگرانی از کمبود زمان؛ رسیدگی و حل و فصل شوند وگرنه دیری نخواهد گذشت که رابطه ترمیم شده مجدداً با مشکل مواجه خواهد شد.
ضمن آنکه باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که طبیعت ما انسان ها بگونه ای است که در برابر محرک های فیزیکی از خود مقاومت نشان می دهیم. همین امر در مورد شخصیت درونی افراد نیز صدق می کند، خود درونی آنها سرشار از اسرار و رازهای نهفته بسیار است، لذا هیچ فردی در شرایط عادی به دیگران و به خصوص افراد بیگانه اجازه ورود به آن حریم محافظت شده را نمی دهد، مردم دوست ندارند اسرارشان برملا شود و لذا تا جایی که ممکن است از حریم خصوصی شخصیت خود مراقبت می کنند. اما یک مشاور یا مربی خانواده، برای شناسایی دقیق مشکل و حل آن می بایست در نهایت توجه به رازداری و اعتمادسازی، در ابتدا وارد فضای شخصیت درونی مراجعین خود شود.
او می بایست، فضایی مملو از اعتماد متقابل را میان خود و مراجعش ایجاد نماید تا شخص، داوطلبانه فضای زندگی اش را به روی مربی یا مشاور بگشاید زیرا این موضوع باعث می شود تا روند مشاوره جلسه به جلسه در مسیر پیشرفت قرار گیرد و مدت زمان حصول نتیجه تا بهبود وضعیت مراجع کوتاه تر گردد. بدیهی است، در ابتدای کار، هرچه فاصله جلسات بیشتر باشد، ایجاد رابطه اعتماد و دوستی متقابل خیلی دیرتر تحقق خواهد یافت و چه بسا زمان لازم برای حل مشکل مراجع از دست رفته باشد.
از همان ابتدا به مراجعین اعلام می کنم که باید وقت کافی به خود و مربی شان اختصاص بدهند تا بتوان با تحلیل صحیح علل شکل گیری خیانت، رابطه زوجین را ترمیم کرد . البته ما به این نکته نیز توجه کرده ایم که مراجع با توجه به میزان حاد بودن مشکل خود نیاز است تا در جلسات متعددی که با فواصل زمانی کوتاه طراحی می شود شرکت نماید.
در خاتمه چه توصیه ای برای زوج ها دارید؟
به آنها عرض می کنم به جاي تمركز بر مشكلات موجود در رابطه مشترکشان و نیز سرزنش کردن یکدیگر، بر راه حل آنها متمرکز شوند و با مراجعه به متخصصینی که تعدادشان هم کم نیست، مسئولیت خویش را پذیرفته و درصدد رفع نقاط ضعف خود و بهبود رابطه شان برآیند.
لازم است زوجين اين موضوع را درنظر داشته باشند که براي داشتن یک زندگی سرشار از آرامش و موفق، ديگر عادت هاي قبلي و قديمي كارساز نيست بلکه بايد با رويه جدیدی براي آینده خود برنامه ريزي كنند. زيرا شروع يك رابطه جدید دیگر، مشكلات خاص خودش را دارد.