برای ایجاد پرسش جدید، باید وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام به همه .. مادر شدن با اینکه خییییلی شیرین و دلچسبه و حسیه که هیچ کس جز مادر نمیفهمتش ولی گاهی هم تلخه !!! از وقتی مادر شدم دنیام خیلی پر استرس و دلم نازکتر شده و با دیدن هر بچه که حتی یه کوچولو ناراحتی داره غصه میخورم ! دلم میگیره وقتی بچه ای تو بغل مادرش که خدای دومشه تو این گرما یه گوشه زیر آفتاب داغ نشسته و مادرش گدایی میکنه یا سر چهاراه دست فروشی!!! چقدر میتونم کمکش کم؟؟؟؟چطور میشه کمکش کرد؟؟؟ بچه های مریض(ددور از جون همه کوچولوها) ، بچه های کار ، بچه هایی که جدا از مادرن و بی پناهن و آغوشی کنارشون نیست تا با کوچیکترین احساس ناراحتی بهش پناه ببرن!!! چه قدر به این مساله ها فکر میکنیم؟چقدر تلاش میکنیم که کمکی باشیم ؟ مامانای گل از وقتی مادر شدین چه تغییراتی در خودتون احساس میکنید ! راستی لطفا برای امیر علی من دعا کنید 4 شنبه وقت دکتر داره که عمل میخواد یا نه ( عمل بیضه) ... دعا کنید که نخواد ...
بسته مامان مونس ارسال : 1393/4/15 آخرین پاسخ : 93/4/16 بحث های آزاد > گونـــاگون
سلام دوستان کسی از شما هست که بدونه آیا لیزر کردن کک ومک یا نشانه هایی که تو صورت هست آیا بعد مدتی بر نمی گردن یا جای لیزر یا همون زخمش نمی مونه من با دکتر صحبت کردم میگه من تضمین نمیدم که جاش بمونه یا نه بستگی به پوستتون داره حرف دکترتا چه اندازه درسته آیا بستگی به پوست داره من خودم سه سال پیش یکی از نشانه هامو پیش دکتر عمومی برداشتم اصلآ جاش نمونده البته لیزر هم نبود با هویه سوزوند اونم چون خیلیهارو دیده بودم که رفتن انجام دادن خوب بوده راضی شدم حالا قصد دارم کک ومکهارو لیزر کنم ولی می ترسم جاشون بمونه لطفآ راهنمایی کنیدولطف کنیدبگید تو زمستان بهتر یا فرقی نمیکنه با توجه به هوامون که وحشتناک گرمه ممنون دوستای گلم
بسته مامان ناهید ارسال : 1393/4/14 آخرین پاسخ : 93/4/16 بحث های آزاد > گونـــاگون
سلام به همه.یه سوالیه خیلی وقته ذهنمو مشغول کرده.اگه یه روز متوجه بشید دیگه نی نی وبلاگ باز نمیشه و نمیتونید وبلاگتون رو که اینهمه واسش زحمت کشیدید رو ببینید چکار میکنید؟تا حالا در موردش فکر کردید؟میشه واسه وبلاگ یه چیزی مثل پشتیبان تهیه کرد؟
باز مامان طاها ارسال : 1393/4/13 آخرین پاسخ : 93/4/15 بحث های آزاد > گونـــاگون
سلام دوستان بیاین از خاطرات شیرین ماه رمضون بگیم از روزهایی که تازه مکلف شده بودیم و شاید گشنگی تشنگی فشار آورده بود و پنهانی چیزی خوردیم و سریع با آستینمون پاک کردیم تا کسی نفهمه از سفره های افطاری اون زمونها بگیم که خیلی ساده بود اما پر از صفا و صمیمیت بود اگر هم خاطره جالبی یادتون میاد بیاین تعریف کنیم(- ;
باز مامانی ارسال : 1393/4/10 آخرین پاسخ : 93/4/13 بحث های آزاد > گونـــاگون