برای ایجاد پرسش جدید، باید وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام دوستان گلم/ من 5 دقیقه پیش به پسرم قطره اهن دادم و قبلش هم دائی اش بهش لواشک الو داده بود مقداره خیلی کم. بعد از چند دقیقه لب هاش و زبونش به رنگ تیره تغییر رنگ داد. دارم میمیرم. لب هاشو با پنبه پاک کردم اما هنوز قهواییه. وای تو رو خدا اگه شما هم همین تجربه رو داشتید کمکم کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باز مامان الهام ارسال : 1393/5/2 آخرین پاسخ : 93/5/6 بحث های آزاد > گونـــاگون
سلام بر دوستان شیرازی... لطفا راهنماییم کنید درمورد شهرک گلستان شیراز آیا مرکز خرید دارد؟ بازار و مهد کودک خوب و پارک و امکانات رفاهی دارد؟ آسفالت هست ؟ میخواییم بییام شیراز واسه زندگی گلستان محیطش واسه زندگی خوبه یا نه مرسی .
بسته مامان ارسال : 1393/5/4 آخرین پاسخ : 93/5/5 بحث های آزاد > گونـــاگون
سلام دوستان یه مدتیه این پیامکهای تبلیغاتی همراه اول وایرانسل بدجوری رو اعصابمه وبدبختانه گوشی من دو سیم کارته هستش ویکسره برام پیام میاد خواهشا" اگه راه چاره ای برا خلاصی از این پیامها هست بهم بگید .
بسته مامان مرمر ارسال : 1393/5/3 آخرین پاسخ : 93/5/4 بحث های آزاد > گونـــاگون
دوستانی که لیزیک کردید، 18 روزه که از عملم میگذره نسبت به روزایه اول خیلی بهترم ولی هنوز تاری دید دارم که گاهی زیاد میشه با دکترم مشورت کردم گفت شاید تا دو سه ماه طول بکشه نگرانم خواستم از تجربیاتتون بعد عمل بگید چه مدت بعد چشاتون کاملآ دیدش طبیعی شد؟
باز مامان امیرعلی گلی ارسال : 1393/4/30 آخرین پاسخ : 93/5/4 بحث های آزاد > گونـــاگون
سلام دوستاي گلم يك هفته است به يكي از شهرهاي نزديك بم نقل مكان كرديم.بزرگترين مشكلم مورچه هاي اين منطقه است.امروز بااينكه يك هفته بيشتراز چيدن اسباب هامون نگذشته كابينت حبوباتمون پراز مورچه شده بود.اگرذره اي نون ياخوراكي روي زمين باشه يكساعت نشده پرمورچه ميشه.تاجايي كه پلك عفيفه رو نيش زده بودن چشمش ورم كرده بود.قلم سوسك هم اينجا پيدا نميشه كسي تجربه ي اينطوري داشته راهنماييم كنه؟ممنون
باز مامان عفیفه ارسال : 1393/4/28 آخرین پاسخ : 93/4/31 بحث های آزاد > گونـــاگون
سلام مامانای مهربون میدونم سوالم طولانی هستش ولی میخوام واقعا یکی دلداریم بده چند رو پیش یعنی دو سه ماه پیش دل درد شدید نمیتونستم تکون بخورم رفتیم دکتر برام پلونوسکوپی نوشت همون عکس برداری از روده رفتیم و این کارو انجام دادیم عکس رو که دادیم به دکتر دکتر سری تکون داد گفت خانوم محترم لطفا پسر و پدرش رو بگین بره بیرون بره این گفت که فکر پسرم درگیر نشه بعد گفت خانوم شما خیلی مریض هستید سرطان دارید اونم سرطان روده باید شیمی درمانی شید خلاصه با هر بدبختی به پسرم دروغ گفتم و رفتم شیمی درمانی کسیم سراغمو نگرفت یعنی خودم گفتم به خاطر پسرم بعد یهمدت که رفتم خون پسرم میگفت مامانی چرا روسری میبندی تو خونه منم همینجوری میموندم باید جراحی بشم اونم دوبار فعلا خیلی درگیرم خدایا خودت کمک کن
باز مامان سپیده ارسال : 1393/4/5 آخرین پاسخ : 93/4/31 بحث های آزاد > گونـــاگون