سوال و 13 جواب
(آخرین جواب : 90/6/28)
من شاغلم و ....
من شاغلم و پسر 7 ماهه ام رو از 8 صبح تا 2 بعداز ظهر پيش مامانم مي زارم
اون همش چشمش به منه و هميشه ترس رفتنم و داره
مي ترسم واسه آينده اش بد باشه
لطفا كمك كنيد
نرم سركار؟راه ديگري پيشنهاد مي كنيد؟
اون همش چشمش به منه و هميشه ترس رفتنم و داره
مي ترسم واسه آينده اش بد باشه
لطفا كمك كنيد
نرم سركار؟راه ديگري پيشنهاد مي كنيد؟
1390/6/26
#کودک
#سلامت روانی، مشكلات رفتاری و خواب
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
مامان ایلیا
19:09 1390/6/26
عزیزم چاره ای نیست.من هم شاغلم و ایلیا را پیش پرستار میذارم.ولی وقتی پیشش هستم با اینکه بعضی مواقع بی نهایت خسته ام سعی می کنم همه وقتم را با هاش بگذرونم.مطمئنم که شما هم همین کار را می کنید و قصد نصیحت ندارم.ان شاالله این کوچولوها زودتر بزگ می شن و مشکلی پیش نمی یاد.
ماماني و بابايي
22:51 1390/6/26
سلام عزیزم من هم دقیقا همین مشکل رو دارم پسرم 9 ماهه شده و من تاحالا اونو پیشه مادرم و عمه اش گذاشتم اما از مهرماه مجبورم بذارمش مهد کودک از لحظه ای که وارد خونه میشم به جززمانهایی که خوابه از من جدا نمیشه و با دور شدن من شروع به بی تابی میکنه.وقتی به جز سر کار رفتن چاره ای نداریم باید با مشکلاتش هم بسازیم
مامان آنیسا
07:59 1390/6/27
سلام من از وقتی آنیسا 1 ماهش بود پیش مامانم گذاشتم و رفتم سر کار بچه ها زود عادت میکنن مهمه که وقتی کنارشی چه مادری هستی و اون چه تصویری ازت داره نگران نباش و برو سر کار بچه ها زود بزرگ میشن
مامان هلا
11:24 1390/6/27
عزیزم من هم هلا رو از 4 ماهگی با اینکه شیر خوار هم بود تنها گذاشتم و الان 16 ماهه است و خدا کمک کرده و هیچ مشکلی نداره خدا کمک می کنه نگران نباش و به این شرایط عادت می کنن
مامان آیسا
13:29 1390/6/27
من از یک ماه گیش کم کم کم میذاشتمش و می رفتم مثلاً ازیک ساعت شروع کردم الان که سه ماه و بیست روزشه خیلی راحت قبول کرده, تازه نفر اولش هم منم بعد مامانم بعد باباش
مامان پرنیا جون
13:47 1390/6/27
سلام و خسته نباشید به این مامان دلسوز
من خودم پرنیا جون را از 3 ماه مهدکودک گذاشتم ولی اولا همین احساس شما راداشتم چون مهد کودک نزدیک بود مرتب سر میزدم والان که 2 سال 3 ماه داره هیچ مشکلی نداره و خیلی هم به من وابسته است با این که تازگیها که بزرگتر شده و مهد کودکش جابجا شده من هیچ مشکلی ندارم و خیلی هم به من وابستگی داره و با اشتیاق میره مهد.به نظر من هیچ احساس نارضایتی و ناراحتی نکنید و با خیال راحت به کارتون برسید .
من خودم پرنیا جون را از 3 ماه مهدکودک گذاشتم ولی اولا همین احساس شما راداشتم چون مهد کودک نزدیک بود مرتب سر میزدم والان که 2 سال 3 ماه داره هیچ مشکلی نداره و خیلی هم به من وابسته است با این که تازگیها که بزرگتر شده و مهد کودکش جابجا شده من هیچ مشکلی ندارم و خیلی هم به من وابستگی داره و با اشتیاق میره مهد.به نظر من هیچ احساس نارضایتی و ناراحتی نکنید و با خیال راحت به کارتون برسید .
مشاورروحانی
14:54 1390/6/27
با سلام
به یاد داشته باشیدحضور والدین در کنار فرزندان آنان را شاد می کند
واین با هم بودن موجب احساس امنيت و اعتماد به نفس درکودکان خواهدشد
همبازی بودن با فرزند ودرکنار او بودن موجب ایجاد روحيه اجتماعي شدن فرزند خواهد شد
لذا فرزندانی که همراهی والدین را ندارند،دوست و همدمي در منزل ندارند، بنابراين برخي از احساسات را تجربه نمي كنند و فرصتي براي كنترل و مديريت آنها نخواهند داشت.
ودرپایان به خاطر داشته باشید برخی زمان صرف کردن ها هزینه نیست بلکه برای تربیت فرزند وزندگی آینده او لازم است حال آنکه یکی از مسائل مهم که در زندگی یک مادر است مادری خوب بودن است نه کارمند خوب بودن ، بهترین خدمت به جامعه تربیت فرزند خوب برای جامعه است امید است که این والدین گرامی مسائل را اهم ومهم نموده تا در آینده به دلیل تربیت نیکوی فرزند آرامش روحی وروانی بیشتری داشته باشند
به یاد داشته باشیدحضور والدین در کنار فرزندان آنان را شاد می کند
واین با هم بودن موجب احساس امنيت و اعتماد به نفس درکودکان خواهدشد
همبازی بودن با فرزند ودرکنار او بودن موجب ایجاد روحيه اجتماعي شدن فرزند خواهد شد
لذا فرزندانی که همراهی والدین را ندارند،دوست و همدمي در منزل ندارند، بنابراين برخي از احساسات را تجربه نمي كنند و فرصتي براي كنترل و مديريت آنها نخواهند داشت.
ودرپایان به خاطر داشته باشید برخی زمان صرف کردن ها هزینه نیست بلکه برای تربیت فرزند وزندگی آینده او لازم است حال آنکه یکی از مسائل مهم که در زندگی یک مادر است مادری خوب بودن است نه کارمند خوب بودن ، بهترین خدمت به جامعه تربیت فرزند خوب برای جامعه است امید است که این والدین گرامی مسائل را اهم ومهم نموده تا در آینده به دلیل تربیت نیکوی فرزند آرامش روحی وروانی بیشتری داشته باشند
سونیا
15:10 1390/6/27
من هم کارم برنامه نویسیه ...
یه جوریه که میتونم تو خونه کر کنم اغلب شب تا صبخ کار میکنم تا روزها همش با دخترم بازی کنم ...
وایل وقتی با شوشو میخواستم برم بیرون میبردم میزاشتم پیش مادرم(هوا سرد بود یا اینکه سختم میشد ببرمش)بعد دیگه تنهاش نمیزارم ...
ولی خوبه که بچه بتونه با یه مادربزرگ بمونه چون من چند وقت تو بیمارستان بستری بودم بچه ام ناراحتی نکرد و پیش هر دوتا مادربزرگش میموند
یه جوریه که میتونم تو خونه کر کنم اغلب شب تا صبخ کار میکنم تا روزها همش با دخترم بازی کنم ...
وایل وقتی با شوشو میخواستم برم بیرون میبردم میزاشتم پیش مادرم(هوا سرد بود یا اینکه سختم میشد ببرمش)بعد دیگه تنهاش نمیزارم ...
ولی خوبه که بچه بتونه با یه مادربزرگ بمونه چون من چند وقت تو بیمارستان بستری بودم بچه ام ناراحتی نکرد و پیش هر دوتا مادربزرگش میموند
مامان فاطمه
08:42 1390/6/28
سلام عزیزم
به نظر من اگر برای زندگیتون مشکل مالی آنچنانی، ندارید سرکار نرید، درسته بچه ها بزرگ میشن ولی چطوری بزرگ بشن مهمه-من خودم الان باردارم و سرکار هم میرم و تربیت فرزند اون هم به طور اسلامی برام خیلی مهمه بخاطر همین تصمیم دارم دیگه سرکار نرم- من همیشه فکر میکنم اون خدا و قرآن و دینی که من بهش اعتقاد دارم وظیفه زن روچیزی غیر از کار کردن در بیرون میدونه بخاطر همین اون دنیا هم از وظایف من سوال میشه که مثلا تربیت فرزند، شوهرداری، خانه داری و... رو چطوری انجام دادم هیچوقت از من نمی پرسن تو اداره خوب کار کردی یا نه!!!
به هر حال امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید.
به نظر من اگر برای زندگیتون مشکل مالی آنچنانی، ندارید سرکار نرید، درسته بچه ها بزرگ میشن ولی چطوری بزرگ بشن مهمه-من خودم الان باردارم و سرکار هم میرم و تربیت فرزند اون هم به طور اسلامی برام خیلی مهمه بخاطر همین تصمیم دارم دیگه سرکار نرم- من همیشه فکر میکنم اون خدا و قرآن و دینی که من بهش اعتقاد دارم وظیفه زن روچیزی غیر از کار کردن در بیرون میدونه بخاطر همین اون دنیا هم از وظایف من سوال میشه که مثلا تربیت فرزند، شوهرداری، خانه داری و... رو چطوری انجام دادم هیچوقت از من نمی پرسن تو اداره خوب کار کردی یا نه!!!
به هر حال امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید.
مامانی وخاله جون
13:08 1390/6/28
سلام عزيزم منم شاغل هستم يه شغل پراسترس و زياد و پرهام پيش مامانمه و اصلا نگران وابستيگها نيستم چون مادر و پدر يه چيز ديگه است الان كه يك سالش شده دارم دنبال يه مهد خوب ميگردم كه بتونم بزارمش كه بچه هارو بشناسه و از جامعه نترسه
نگران نباش گلم زندگي يعني همين اتفاقا بچه هاي كارمندها بهتر با زندگي كنار ميان چون از ابتدا استقلالو بهشون يادميديم
نگران نباش گلم زندگي يعني همين اتفاقا بچه هاي كارمندها بهتر با زندگي كنار ميان چون از ابتدا استقلالو بهشون يادميديم
هدا سادات
17:02 1390/6/28
سلام عزیزم من شاغل نیستم ولی آدمای شاغل زیادی رو دیدم و دقیقا" مشکل شما رو دارن و اگر واقعا" میتونی سر کار نرید خیلی بهتره .
من قبلا" یه مقاله ای راجع به پدر و مادرهایی که بچه هاشونو مهد میذارن بود خوندم و اینکه کلا" میخواست بگه چطور میشه از این بچه ها در آینده توقع داشت والدینشون رو آسایشگاه نذارن و این مطلب همیشه تو گوشم و یادم مونده.
موفق باشی با بهترین تصمیمات
من قبلا" یه مقاله ای راجع به پدر و مادرهایی که بچه هاشونو مهد میذارن بود خوندم و اینکه کلا" میخواست بگه چطور میشه از این بچه ها در آینده توقع داشت والدینشون رو آسایشگاه نذارن و این مطلب همیشه تو گوشم و یادم مونده.
موفق باشی با بهترین تصمیمات
فاطمه
17:11 1390/6/28
عزیزم سلام من هم شاغل هستم و دخترم یک روز درمیان یک روز پیش مامانم یک روز پیش مادرشوهرم هست خودم هم این حس را دارم ولی کارت را ول نکن عزیزم بگذار کمی بزرگتر بشه بگذارتش مهد مطمن باش چیز خاصی نمی شه
اما اگه نمی تونید این کارو بکنید زمانهایی رو که در کنارشید سعی کنید بیشتر وقتتونو با اون بگذرونید تا احساس خلا حصور مادر رو نکنه