مامان و باباهایی که دختر دارند و ...

√بهار مامانه★★ برسام ★★ 11:59 1393/4/16 دقیقا حق با شماست...و به نظر من مامان مریم جون درست میگن و در ضمن خود شما خیلی جدی میتونید به آقایون بگید که لزومی نداره دخترتون رو بغل کنن حالا دست دادن و یه دست به سرش کشیدن فکر نکنم خیلی چیز خاصی باشه البته دخمل شما ماشالله بزرگ شده و خوب خیلی وضعیت فرق داره و فکر میکنم یه مادر خودش میتونه تشخیص بده کی با چه منظوری داره به فرزند دخترش نگاه میکنه به نظر من مامان مریم جون درست میگن شما باید اول دختر نازت رو آگاه کنی و بهش بگی شما ماشالله بزرگ شدی نباید اجازه بدی مثل بچه ها نازت کنن و .... و صد در صد دخترتون هم استقبال میکنه و این منطقی تره تا جیغ زدن
شما که جای خود داری من خودم برسام رو هرجا میبرم همه باهاش بازی میکنن و بغلش میکنن و بوسش میکنن من گاهی احساس کنم طرف مشکل داره اصلا اجازه نمیدم به برسام نگاه کنه و خودم خیلی جدی باهاش برخورد میکنم و مثلا میگم لطف کنید کاری با پسرم نداشته باشید تازه از خواب بیدار شده بی حوصله ست و از این قبیل حرفا تازه من با اینکه فرزندم پسره ولی چون خیلی در مورد این چیزا شنیدم عکسای برسام رو که تویه حموم بود رو نتونستم کامل تویه وبش بزارم و اصلا راضی نشدم هر عکسیش رو تویه وبش بزارم نمیدونم بعضی ها چه جوری راضی میشن هر عکسی از فرزندشون رو تویه محیط نا امن اینترنت بزارن حتی من عکس دختر بچه ها رو دیدم که در شرایطی گذاشتن که من اگه بودم حتی اون عکس رو هر جایی نمی دادم برام چاپ کنن چه برسه به اینکه تویه محیط نت در دسترس عموم بزارم....
البته نمیشه هم خیلی بچه رو محدود کرد چون بیشتر براش سوال میشه که چرا...مادر باید با راهکار های مناسب این مسئله رو کنترل کنه مثلا من یه مورد پیش اومد که اصلا مشخص بود اون آقا مشکل داره تویه پارک اومد سمت برسام و شروع کرد با برسام حرف زدن که من رفتم برسام رو بغل کردم و با اخم به اون آقا گفتم ببخشید ولی اینجا زمین بازی بچه هاست نه بزرگ تر ها و شما هم که بچه ای ندارید لطف کنید برید جای دیگه و اتفاقا چند تا مامان دیگه هم پشت منو گرفتن و بعد که برسام ازم پرسید چرا نزاشتی با عمو بازی کنم گفتم اولا اون آقا عمو نبود آقا بود دوما اون آقا نی نی ها رو گول میزنه و میدزده میبره میده به اَپوش آخه فسقلی من از اَپوش میترسه البته بیشتر بدش میاد تا ترس..........حالا خوبیش اینه من پسر دارم اگه دختر داشتم که وا ویلا................

〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰 12:20 1393/4/16 سلام
باهات موافقم ١٠٠ درصد !! اتفاقا منم به دخترم همينا رو گفتم البته جيغ رو نگفته بودم
جيغ بهتره !! من بهش گفتم هر غريبه اى (آقا) گفت بيا بغلم يا بيا بوست كنم نرو
حتى بهش گفتم اگه يه آدم غريبه چيزى هم بهت داد نگير ازش حالا چه خوردنى يا چه غير خوردنى
منم هيچ خوشم نمياد آدم يه چيزايى مى شنوه كه واقعا مى ترسه خيلى بايد مراقب بود

مامان مریم 12:25 1393/4/16 ممنون عمو روحانی عزیز
چه شعر با مفهوم و پر کاربردی و خصوصا برای بچه ها که زبانشون بازیه

فرشته 12:40 1393/4/16 واقعا مساله مهم و جدييه ، منم در اين مورد هم خيلي حساسم هم خيلي نگران و هميشه به اين موضوع فكر ميكنم چون همه جا كه با بچه هامون نيستيم و خبر نداريم چه اتفاقاتي براشون ميفته ...

مامان الینا 13:10 1393/4/16 اخ اخ منم دقیقا همین حس رو دارم با اینکه الینا خیلی کوچیکه ولی اصلا از این رفتارا خوشم نمیاد خدا فقط خودش بچه ها مون رو حفظ کنه

LESWIET امیرحسین 13:37 1393/4/16 من خودم دختر ندارم ولی یادمه وقتی بچه بودم مامانم خیلی سفارش میکرد.یه روز توی یه مهمونیه خانوادگی یکی از مردهای فامیل خیلی دورمون منو بوس کرد.یادمه وقتی رفتن مامانم گفت تو بزرگ شدی از این به بعد هروقت هر مرد غریبه ای خواست بوست بکنه یا دست بهت بزنه نزار!یا یه بار توی اتوبوس یه آقایی یه آدامس داد بهمو منم گرفتم و خوردم بعدش بابام که آدامس رو توی دهنم دید گفت این رو از کجا آوردی؟منم گفتم اون آقاهه داد.بابام خیلی دعوام کرد و گفت مگه نگفتم از آدمای غریبه چیزی نگیری!وقتی هم که مدرسه میرفتم همیشه سفارش میکرد که سوار ماشین ادمهای غریبه نشم!من اون موقع برام جای سوال بود ولی الان میفهمم علت و منظورش چی بوده!االبته توی این زمونه به قول مامان کیمیا جون دختر و پس نداره و بچه ی منم با اینکه پسره وقتی توی خیابون کسی بهش دست میزنه مثلا بوسش بکنه یا لپش رو بکشه یا موهاش رو نوازش بکنه زیاد خوشم نمیاد و سعی میکنم اینرو با نگاهم به طرف بفهمونمالبته خب همه کس بد نیستن و از روی غرض و مرض اینکارو نمیکنن ولی کلا به قول شوهرم آدم توی این دوره زمونه با بی اعتمادی به مردم کمتر ضربه میخوره تا اعتماد کردن. ما که از دل هر آدمی که به بچمون نزدیک میشه خبر نداریم که!!!

فائزه مامانه سوگند 14:18 1393/4/16 وای خدای منم
منم همینطورم واقعا خیلی حساسم و بدم میاد مرد غریبه به سوگند دست بزنه اصلا چندشم میشه مخصوصا از وقتی فیلم هیس و دیدم دیگه به چشمامم اعتماد ندارم و به خودی ها هم حساس شدم مخصوصا پسر عموهاو پسر عمه های سوگند همچین سوگند و می بینند بچه ام و میچلونند که حالم بهم می خوره و منم چیزی نمی تونم بگم چون شر میشه بعد هم که رفتند حسابی دست و صورتش و میشورم میگم مامان فقط بغله سارا سحر و بقیه خانم ها برو خوب اونم الان خیلی کوچولو هستش و عاشق فامیلهای پدرش میگه خو مامان
از اونمورم دکتر یا جای که سوگند و نمی تونم ببرم به عمه هاش میگم بیایید اینجا بهیچ و جه سوگند و خونشون نمی فرستم چون خونشون مشغول کارای خودشون میشن از سوگند غافل میشند
الانم دختر و پسر نداره انقدر ادمهای مریض هستند که براشون جنسیت معنی نداره
همین چند روز پیش یه اقای با زورمی خواست به سوگند بیسگویت بده گفتم اقا ممنون نمی خوره هی می گفت چرا گفتم مریض سرما خورده اونم با لحن بد گفت خدا شفاش بده منم زیر لب گفتم خدا تو رو شفا بده اینکارو کردم که دفعه بعد سوگند از کسی تو خیابانون چیزی نگیره
منم از بچگی مامانم همیشه جوراب شلواری پام میکرد و بهم تو رفتارم تذکر میداد و می گفت سمت مردها غریبه نرو و به خودیها هم زیاد اویزون نشو همیشه میگفتم من از جورا ب شلواری بدم میاد و نمی پوشیدم الان می فهمم مامانم چه خدمتی به من می کرد و از الانم سوگند بدون جوراب شلواری بیرون نمیره اینها همه نکات ریره که ادم باید توجه کنه من اعتقاد دارم بچه رو از بچگی هر جوری تربیت کنی بزرگم که بشه همون رفتار و داره ولی بنظر من دختر داشتند خیلی سخته و خدا خودش ما رو تو بزرگ کردنه دخترامون یاری کنه

مامان الینا 14:32 1393/4/16 واقعا مادر بودن خیلی سخته !

مامان علی جونی 14:53 1393/4/16 سلام مامانا خیلی باید مراقب باشیم وبه بچه هامون حتما باید آموزش بدیم و لباسای مناسب تنشون کنیم فکر کنین ماتازه اومده بودیم این خونه دخترام یه روز اومدن گفتن مامان این پیره مرده که پله ها رو تمییز میکنه به ما دست زده من فوق العاده عصبانی شدم و پیگیر شدم ازطریق بابایی و مدیر ساختمون دیدیم بله پیرمرده دختر بچه های ساختمونو سالهاس که اذیت میکنه ولی خانواده ها متوجه نشده بودن به بچه هام ازاون روز کلی آموزش دادم و یه زن آوردن برا پله

مامان علی جونی 14:59 1393/4/16 من خودم خیلی سر این قضیه تو بچگیم اذیت شدم نمیذارم بچه هام آزرده بشن هنوز که هنوزه آثار روانیشو دارم میکشم متاسفانه اون موقعها خانواده ها خیلی بهم اعتماد داشتن و اطلاعات زیادی نداشتن

مامان مریم 16:14 1393/4/16 با لی لی جون موافقم
گاهی مامانا دختراشونو مثل عروسک درست میکنن و میبرن بیرون،اونم با این همه چشم ناپاک که ممکنه هر فکری از ذهن مریضشون بگذره!!
دختر بچه هایی بالای 3 سال با پیراهنایی اونقدر کوتاه که لباس زیرشون هم معلومه و بالا تنه دکولته...
باید خیلی مواظب لباس پوشیدن کوچولوهای نازمون باشیم و این زیبایی هارو مختص مهمونی های زنونه بکنیم تا اونا هم از همین سن متوجه بشن که کجا میتونن چطور عمل کنن

مامان جونی*زی زی* 16:20 1393/4/16 عمو روحانی ممنون.

زهره یوسفی روانشناس كودك 17:16 1393/4/16 هیس دخترها فریاد نمی زنند !!!!!!!!

〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰 18:20 1393/4/16 با لى لى جون موافقم راست مى گن دقيقا ابراز احساسات ما اثر ميذاره روى بچه
حتى يك ابراز ناراحتى يا ابراز خستگى قشنگ به دخترامون منتقل ميشه
من به دخترم ياد دادم فقط بغل محارمش بره روى پاشون بشينه و بوسشون كنه

〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰 18:50 1393/4/16 نه عزيزم من خودم اينجورى كردمش
خاطراتم رو مى نويسم ولى نشون داده نمى شه

فائزه مامانه سوگند 18:52 1393/4/16 وای چه کارهای می کنی خواهر شما