سلام به دوستان گلم خوبید عزاداریهاتون قبول
دوستان شما تا حالا به این موضوع فکر کردید که اگه نی نی هاتون انشالله بزرگتر شدن واز حالت کوکی درآمدن وخواستید هنوز خاطراتشونو ادامه بدید آیا میشه همیجا ادامه داد آیا نی نی وبلاگ اجازه می ده؟؟؟؟؟؟؟وآیا خوشایند هست بچه ها بزرگ بشن وخاطراتشون اینجا نوشته بشه من خیلی کنجکاوم بدونم برای آینده چه تصمیمی دارید ؟
من خودم فکرم این بود که کاش نی نی وبلاگ عزیز یه لطفی می کردوبه فکر راه اندازی یه سایت که زیر مجموعه همین سایت باشه در خصوص انتقال وبلاگهای بچه های دیروز به سایت بچه های امروز وفردابود(وشایدم انتقال نه بلکه ساختن وب جدیدکه ادامه همون وبلاگ قبلی باشه) انوقت منی که عاشق این سایتم مجبور نبودم برم تو بلاگفا ویا سایهای دیگه وب بسازم اونوقت این سایت جدید یه جورایی با نی نی وبلاگ مرتبط بود ولی بحثش جدا میشه نی نی وبلاگ میشد فقط برا نی نی ها وسایت دوم میشه سایت نوجوان شما نظرتون چیه؟؟؟؟؟؟؟
انشالله که نی نی وبلاگ این پرسشمو تایید کنه تا من وبعضی از دوستان که هم فکر من هستن به یه نتیجه ای برسیم ممنون
برای ایجاد پرسش جدید، باید
وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام دوستان عزیز میخواسنتم بدونم شما بین آشنایان ودوستان کسی رو میشناسید که مبتلا به تومور مغزی بوده وعمل گامانایف انجام داده ونتیجه گرفته؟
برای همگی دوستان آرزوی سلامتی دارم
اشتراک مجله
1 پاسخ
سلام دوستان
تا حالا کسی از طریق سایتhttp://eshterak.ir
اشتراک مجله گرفته
چطوریه؟؟
میخوام واسه پسرم مجله نبات کوچولو رو اشتراک بگبرم
توی این سایت تا 50 درصد تخفیف میدن
کسی عضو شده؟؟
اطلاعات میخوام
لبنیات نخوردن کودک
7 پاسخ
سلام دوستان پسرم 27ماهشه ولی اصلا ماست وپنیر را دوست نداره شیر هم که میخوره حتما باید با کاکاو باشه وگرنه نمیخوره نمیدونم باید چیکار کنم هر ترفندی هم بوده براش بکار بردم ولی جواب نداده ممنون میشم راهنمایی کنید؟
دوستم می خواد بچه اش رو اینجا ثبت نام کنه،فاکتورهای مثبت و منفی اون جا رو بگید،لطفا
گرفتن پوشکزثیزیززز
4 پاسخ
سلام عزیزای من شرمنده ممکنه پرسشم تکراری باشه.دخترم یکسالشه از چه زمانی میشه پوشک نکرد و بهش جیش کردن یاد داد که زود نباشه؟ممنون
مامان روان شناس کسی هست؟؟؟
7 پاسخ
سلام میخواستم ببینم کسی تو نی نی وبلاگ هست که روانشناسی کودک یا کلا روانشناسی خونده باشه ؟
ازشون کمک میخوام لطفا!!!
حلوا مجلسی
5 پاسخ
سلام دوستان...عزاداریهاتون قبول...میخواستم یه حلوای مجلسیه خوشرنگ وساده درست کنم...ممنون میشم اگه نکته یا دستوری دارین با هم به اشتراک بذاریم....
سلام به تموم دوستای مهربون و همراهای همیشگی.دوست جونیا من همیشه حلوا در حجم کم مثلا در حد شش یا هفت لیوان آرد درست کردم که البته با همین میزان حدود سه تا دیس بزرگ میشه حلوا گذاشت ولی امسال میخوام برای سوم سید الشهدا حلوا بپزم و بزارم تویه ایستگاه صلواتی ها ولی میخوام خیلی زیاد بپزم و میترسم مقادیر رو کم و زیاد کنم اشتباه شه مثلا من برای شش پیمانه آرد برای شهدش از سه پیمانه و نیم شکر و سه پیمانه آب و یک پیمانه گلاب استفاده میکنم زعفران اینا هم که لازم نیست دقیق باشه اندازش ولی مثلا مقدار آرد و شکر باید با هم متناسب باشه...حالا اگه شما دوستا تجربه ی حلوا پختن در حجم زیاد رو دارید ممنون میشم تجربتون رو با من هم به اشتراک بگذارید و در ثواب حلوای فردا شب ما سهیم بشید./پیشاپیش از لطف و محبتتون سپاس گذارم.
چشمهای منتظر یک کودک نیازمند
8 پاسخ
سلام یه همه ی دوستان نی نی ویلاگی و مادران عزیز حقیتش الان که این می خوام این مطالب را بنویسم مطمئن نیستم که مدیریت تاییدش کنه یا نه حقیقتش این که من چند ماه گذشته یه سری مشکلات تو زندگیم داشتم که خدارا شکر حل شد ومن از این بابت خدا را شاکرم و بعداز این مسایل من به این نتیجه رسیدم که اگرما نسبت به مسابل اطرافمون بی تفاوت نباشیم و به دیگران کمک کنیم خیلی های دیگه هم مشکلاتشون حل می شه و یک زندگی نجات پیدامی کنه این مقدمه چینی را کردم تا مساله ی اصلی را بگم من یکسال پیش ماجرایی را شنیدم ولی باور نکردم و بی تفاوت از کنارش گذشتم تا این که شب اول محرم که برای تماشای دسته ی عزاذاری رفته بودیم مادر شوهرم صدام کرد و گفت نگاه کن این همون دختربچه ای که گفتم مادرش می خواد بفروشتش و من شوکه شده دو تا دختر بچه را دیدم که تو اون سرما با یه لباس نازک کنار خیابون ایستاده بودن و مادرشون چند متر اون طرف تر به دیوار تکیه داده بود و گریه می کرد ماجرا از این قرار این خانم زمانی که بچه بوده پدرش را از دست میده و مادرش ازدواج می کنه و اون پیش مادر بزرگش بزرگ می شه مادر بزرگ هم که می خواسته از دستش راحت بشه در نوجوونی شوهرش میده اونم به یک آدم معتاد که االانم هم به جرم دزدی تو زندان و این خانم هم با دو تا بچه ازش جدا می شه به دلیل فقر و نداری و زمانی که حتی جایی برای زندگی نداشته میره و تو یه خونه ی متروک ساکن می شه که تو زمستون حتی بخاری ندارن و همون موقع تصمیم می گیره دختر کوچیکه را بفروشه تا هماون بچه سختی نکشه هم خودش و دختر یزرگش که شاید هنوز 5سالش هم نیست پارسال تا پای معامله هم میره ولی طرفش پولش نقد نیوده می ترسه و قبول نمی کنه ولیحالا ماجرا فرق می کنه بچه یک سال بزرگ تر شده مادرش و خواهرش را می شنایه و به خواهرش خیلی وابستس اگه مادره بفروشتش از نطر روحی چه بلایی سرش میاد وقتی بزرگ بشه و بفهمه که فروخنتش چی من فکرمی کنم یه حکمتی داره که اون شب این خانواده را دیدم نمیدونید چه بچه های ناز ومعصومی بودن از چهرشون معلوم بود سوءتغذیه دارن من تصمیم دارم هر جوری شده کمک کنم تا این زن بچش نفروشه و خودش بزرگش کنه فقط نمی دونم از راهی می تونم کمکشون کنم حواهش می کنم راهنماییم کنید همون شب اون زن کنار مغازه ای ایستاده بود که صاحبش میلیاردره و من فکر می کردم چرا بعضی از ادمابا وجود این که امکانش دارن چرا اینقدر نسبت به اطرافیانشون بی تفاوتن خوشحال می شم نظر شما دوستان را هم بدونم این را هم در آخربگم که تحت پوشش کمیته هم هستن با حقوق ماهیانه صد هزار تومن بازم ممنون .