سوال و 16 جواب
(آخرین جواب : 93/3/9)
یه کم همفکری لطفا
با توجه به اینکه اینجا تقریبا همه مادر هستن و احساسات مادرانه رو درک میکنن میخوام یه سوال بپرسم . من چند سالی هست که طبقه ی دوم منزل پدرم زندگی میکنم . همیشه هم پدر و مادرم کمک حالم بودن و خیلی بهم رسیدن اما چند ماهی هست که خونه ی خودمون حاضر شده و من دوست دارم مستقل باشیم . اما مادرم از وقتی فهمیده ما جدا میخواهیم بریم مخالفت میکنه و ناراحته. میگه اصلا خونت نمیام! البته خوب میدونم که اگه برم حتما میاد و الان برای تحریک من اینطوری میگه ولی همینکه راضی نیست منو دودل کرده . شما بودین رضایت مادرتون براتون شرط بود یا هدف و برنامه ریزی خودتون ؟ ممنون
1393/3/7
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
نسیم
16:20 1393/3/7
عزیز دلم این احساسات مادرانه خوب طبیعیه، اگه خودت رو جای مادرت بگذاری و مثلا پسرت بخواد ازت جدا بشه خوب ناراحت میشی، ولی این ناراحتی گذراست و کم کم دوریت برای مامانت عادی میشه و تو و اهدافت رو درک می کنه، پس همون طوری که برای زندگیت برنامه ریختی عمل کن، آینده رو ببین که صلاح زندگیت تو چیه؟
زهرا مامان ایلیا جون
16:44 1393/3/7
اگه براش توضیح بدی قانع میشه
بلاخره مادره دیگه دلش نمیاد از کنارش بری خیلی از مادرهاا حتی دلشون نمیاد دخترشونو شوهر بدن بخاطر همین وابستگی
اما وقتی رفتی حتما تند تند بهش سر بزن
مادر خیلی عزیزه قدرشوو بدون
بلاخره مادره دیگه دلش نمیاد از کنارش بری خیلی از مادرهاا حتی دلشون نمیاد دخترشونو شوهر بدن بخاطر همین وابستگی
اما وقتی رفتی حتما تند تند بهش سر بزن
مادر خیلی عزیزه قدرشوو بدون
مامان
17:07 1393/3/7
من بودم میموندم کنار همچین خانواده خوبی و از اینکهدر کنارشون هستم لذت میبردم در ضمن پیشرفت مالی هم به همراه داره حداقل یک سال خونمو رهن میدادم ....
آجی فاطمه
17:49 1393/3/7
ما وقتی خونه مون اماده شد مامانم گفت نمیرم میمونم پیش پدرومادرشوهرم
اما بعداز فوت پدر ومادر پدرم عمه کوچقکه برامون کلی بی ابرویی درست کردوابرومونا تو فامیل بردکه اینا عمدا پیششون بودن ومیخواستن مالشو بالا بکشن ولی همه فامیل میدونستندکه مامان وبابام برا چی پیششون موندند
ولی الان وجدانشون راضیه که هیچ کوتاهی در حقشون نکردند
من عاقبتش را برات نوشتم ببین میتوانی اینا را تحمل کنی بمون وگرنه برو دنبال زندگیت
خداراشکرشما توخونواده خودت مثل عمه من ندارین
اما بعداز فوت پدر ومادر پدرم عمه کوچقکه برامون کلی بی ابرویی درست کردوابرومونا تو فامیل بردکه اینا عمدا پیششون بودن ومیخواستن مالشو بالا بکشن ولی همه فامیل میدونستندکه مامان وبابام برا چی پیششون موندند
ولی الان وجدانشون راضیه که هیچ کوتاهی در حقشون نکردند
من عاقبتش را برات نوشتم ببین میتوانی اینا را تحمل کنی بمون وگرنه برو دنبال زندگیت
خداراشکرشما توخونواده خودت مثل عمه من ندارین
مامانی
18:40 1393/3/7
عزیزم شاید اولش سخت باشه ولی هر دو طرف عادت میکنین
آخرش که چی نمیشه که همیشه اونجا باشی
بالاخره یک روز باید بری و هروقت هم بخوای بری همین مسائله
پس هرچه زودتر بهتر
فقط یه جوری بامامانت صحبت کن که دلش به دست بیاری
آخرش که چی نمیشه که همیشه اونجا باشی
بالاخره یک روز باید بری و هروقت هم بخوای بری همین مسائله
پس هرچه زودتر بهتر
فقط یه جوری بامامانت صحبت کن که دلش به دست بیاری
مامان زهرا
22:27 1393/3/7
نسرین جونم خب مادر تون حق داره .چن سالی باهم بودین به پسرتون عادت کرده .خب اگه برین دلش میگیره . مگه خودت دلت نمی گیره .ولی باهاش صحبت کن وآرومش کن . 
خونه نو مبارک عزیزم
خونه نو مبارک عزیزم
مامان طاها
01:43 1393/3/8
من اگه جای شما بودم میموندم.البته به شرطی که لطمه بزرگی بهتون نخوره.خودم هم همین کار رو کردم.همه خواهر و برادرهام از شهرمون رفتند .مطمئنا من هم برم واسه موقعیت شغلی و اقتصادی من و شوهرم بهتره.اما طرز فکر من اینه که آدمیزاد مگه چند سال زنده هست که از عزیزاش دور باشه.من کنار پدر و مادرم البته نه مثل شما تو یه ساختمان، آزادی و استقلالمو حفظ کردم.
مامان جونی*زی زی*
08:29 1393/3/8
اگه دخالتی توی زندگیتون نمیکنن و همسرت با این موضوع مشکلی ننداره خب بمونید اما یادت باشه که درآینده منت سرشون نزاری ما بخاطر تو موندیم و پیشرفت نکردیم و از این حرفا
هدیه
11:42 1393/3/8
نسرین جون بستگی به شرایط داره رفتن رو باید از همه جوانب بسنجی
بعد تصمیم بگیری
بعد تصمیم بگیری
مامان مریم
11:56 1393/3/8
سلام نسرین جونم
من اگه جات بودم و خودم واقعا دوست داشتم بمونم و همسرم هم از ته دل راضی بود میموندم ولی اگه نه با مهربونی هرروزتوم تا وقت رفتن آرومش کنین و اونم بلاخره عادت میکنه
خدا مامان به این خوبی رو براتون حفظش کنه
من اگه جات بودم و خودم واقعا دوست داشتم بمونم و همسرم هم از ته دل راضی بود میموندم ولی اگه نه با مهربونی هرروزتوم تا وقت رفتن آرومش کنین و اونم بلاخره عادت میکنه
خدا مامان به این خوبی رو براتون حفظش کنه
مامي مينا
12:35 1393/3/8
اصلاً اين كارو نكن.
باور كن پشيمون ميشي. من پنج سال خونه بابام بودم البته تو يه ساختمون نبوديم اما تو يه محل بوديم. از وقتي اومديم خونه خودمون كه پدر شوهرم بالان رفتار همسرم كلي فرق كرده الان واقعاً دلم براي اون روزها و ارامشش تنگ شده.
باور كن پشيمون ميشي. من پنج سال خونه بابام بودم البته تو يه ساختمون نبوديم اما تو يه محل بوديم. از وقتي اومديم خونه خودمون كه پدر شوهرم بالان رفتار همسرم كلي فرق كرده الان واقعاً دلم براي اون روزها و ارامشش تنگ شده.
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
15:15 1393/3/8
عزیزم اگه اذیت نیستی همونجا بمون،مطمئنا خیلی وقتا کمک حالتن
مامانه آنیتا
20:11 1393/3/8
اگه از من میشنوی نرو کنار مامانت بمون مادر خیلیییییییی کمک حاله آدمه من الان نزدیکه مامانمم اونقدر خوبه که نگو اگه همسرت مشکلی نداره فردا حرف و حدیثی نمیشه نرو بمون مامانت هم گناه داره اونم دوست داره و عاشقته نرو
خواهری
00:13 1393/3/9
صدقه بدین انشالا بلا دوره
مامان طاها
01:26 1393/3/9
ایشالله زودتر خوب بشی.نکنه ویرووس آنفولانزا جدید رو همتون گرفتید؟
اینکه چه روشی مادرتون راضی میشه کاملاً بستگی به شما و مادرتون داره
و این تصمیم هیچ ربطی به احترام و حرمت نداره که بخواین رضایت مادر را داشته باشین شما دیگه ازدواج کردین و اولویت زندگی خودتون و همسرتون هستین و بعد بچه و خانواده