سوال و 22 جواب
(آخرین جواب : 93/9/25)چه کنیم که کودکی با ادب داشته باشیم؟
سلام دوستان پسر من نه ماهشه و من از همین الان ذهنم درگیره که چیکار کنم که به پسر با ادب و حرف گوش کن و با شخصیت داشته باشم؟
گاهی توی آشناها می بینم بچه های لوس و بی ادبی رو که هیچ حرف شنوی از مادر و پدرشون ندارن!
با توجه به اینکه شاغلم همش می ترسم نتونم خوب حق مطلب رو ادا کنم...
نمیدونم باید چیکار کنم ؟خوندن کتب روانشناسی تربیتی هم فایده نداره
گاهی توی آشناها می بینم بچه های لوس و بی ادبی رو که هیچ حرف شنوی از مادر و پدرشون ندارن!
با توجه به اینکه شاغلم همش می ترسم نتونم خوب حق مطلب رو ادا کنم...
نمیدونم باید چیکار کنم ؟خوندن کتب روانشناسی تربیتی هم فایده نداره
1393/9/19
#کودک
#تربیت و آموزش كودک
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
حرف مامانی بهار جون هم کاملا قبول دارم . وقتی بچه رو تو خونه محدود کنی توی بیرون از خونه نهایت سوء استفاده رو از والدین میکنه و آتیش میسوزونه.
مامان امیر علی جون ذهنت رو با این مسائل درگیر نکن
من همینجور فکر میکردم و از یک سالگی با پسرم کار میکردم که خودش اسباب بازی هاشو جمع کنع....به همه سلام کنه...دست بده...بای بای کنه....
تا زیر دو سالگی خیلی اجتماعی و خوش برخورد...تو مهمونی هایی که میرفتیم دو تا ماشین میبردم و کل مدت مشغول بازی بود و همه میگفتن چقدر آرومه...چقدر آرامش داره
ولی سن لجبازی که رسید ورق برگشت
احساس میکردم هرچه رشته بودم پنبه شد
پسر من که تو خیابون راه میرفت به همه لبخند میزد و سلام میکرد حتی غریبه ها الان مهمونی هم میرفتیم سلام نمیکرد....تو مهمونی بدو بدو و شیطنت
تو اتاق دایی و عمه ش میرفت و میومد...اسباب بازی هاشو با شرط و شروط و با بارها تکرار شاید جمع میکرد
یه دوره بود و زود به خودم اومدم.....چرا اصرار دارم سلام کنه به همه....دست بده و خداحافظی کنه؟؟؟چون همه بگن چه پسرش مودبه؟؟؟
مگه تو اون مدت که اینجوری بود کسی این حرفو میزد؟؟؟همه میگفتن چه آرومه و خوش به حالت!!!
مردم تو اون سن کارهای بچه هارو به ادبشون ربط نمیدن چون بچه زیاد دیدن و من بچه ندیده فکر میکردم اینا همه نشانه ادبه...
اونا بچه هارو دو دسته میکردن....آروم و شیطون!!!
دیگه بهش تذکر ندادم.....سلام کن...دست بده....خداحافظی کن...بدو بدو نکن....
مگه بچم مریضه که همه جا بشینه بغل من و لبخند تحویل بده؟؟!!!
الان از بازی و شیطنتش حتی تو مهمونی ذوق میکنم....میگم خدارو شکر مهمونی بهش خوش گذشت...خدارو شکر سالمه و میدوه...
از وقتی گیر نمیدم سلام کنه و خداحافطی خودش دوباره انجام میده....تو سن لجبازی بچه ها کاری رو با اصرار ازشون نخوایم چون اصلا جواب نمیده
برعکس تو قصه براش بدون اشاره به خودش بگیم که فلانی لبخند میزنه و سلام میکنه و خودتون هم همیشه این کارو بکنین تا یاد بگیره
درباره حرف شنو بودن هم اگه مامان و بابایی همیشه خدا برای بچشون بکن نکن نداشته باشن بچه ها اون جاهایی که لازمه حرف شنوی دارن
من گاهی بیرون میبینم مامان و باباهه انگار نه انگار که یه بچه همراهشونه دارن هی به بچه زور میگن
خوب اون بچه انقدر بکن و نکن شنیده گوشش پره و اونایی که لازمه رو از غیر لازم تشخیص نمیده!!!
مثلا دارن میرن بچه وایساده جلوی یه مغازه و داره ویترین رو تماشا میکنه دستشو میکشن بیا!!!خوب چند دقیقه با بچه از نگاه اون منطره رو تماشا کنین و دربارش حرف بزنین....انقدر ذوق میکنن
یا بچه تو پارک و پیاده رو داره میدوه....هی دستشو میکشن که دست منو ول نکن!!!خوب چی میشه بزاری تو دید شما بدوه و استقلال داشته باشه...بعد چند سال بعد میان که بچم اضطراب داره...خوب خودتون کردین!!!
یا مثلا تو مهمونی هی میگن بیا بشین پیشم....تکون نخور....یه گوشی و تبلت هم میدن که با خیال راحت با دوستان حرف بزنن!!!
واقعا از این بچه چه انتظاری میره؟؟؟حوصله ش سر میره و میره پی شیطنتش و هر کاری بخواد میکنه و به کسی توجه هم نمیکنه....
برخورد با بچه و احترام به شخصیتش و خواسته ها و نیازها و پرورش تخیلش زمینه ساز دوست شدن با شماست و اونجایی که لازمه حرف هم گوش میکنه
هر طور که خودتون با دیگران برخورد کنید فرزندتون هم در آینده همین طور خواهد بود. من الان می بینم که علیرضا دقیقا رفتارهای من و پدرش رو انجام میده و مثلا اگه من تو مغازه خرید می کنم و از مغازه دار تشکر می کنم اونم بلافاصله بعد از من تکرار می کنه.
در مورد با شخصیت بودن هم که هنوز خیلی خیلی برای بچه های ما زوده... به نظر من بچه اگه در دوران بچگی کودکی نکنه بعدها واقعا دچار مشکل میشه و زندگی رو به بازی می گیره. کلا بچه اسمش همراهشه. من هر وقت از علیرضا توقع دارم مثلا فلان کار و انجام نده یه لحظه با خودم فکر میکنم که خودم تو بچگی عکس العملم تو این وضعیت چی بوده؟! به عبارتی حتما خودم رو جای علیرضا میذارم و تا کاری براش ضرر جدی نداشته باشه بهش نمیگم این کار و نکن.
از نظر من اگه آزاد بودنِ مطلق بچه ها از نظر تربیتی 40 درصد تو تربیتشون اثر مخرب داشته باشه سخت گیری بیش از حد 70 درصد روی آینده شون اثر منفی داره.
من همیشه سعی یادم بمونه که ما قراره یک آدم تربیت کنیم نه یک آدم آهنی! کسی که بتونه تو شرایط مختلف عکس العمل های مختلف نشون بده. بتونه در برابر حرف زور از خودش و جامعه دفاع کنه. کسی که بتونه نظرش رو به راحتی اعلام کنه و به موقع به دیگران نه بگه! نه کسی که مطیع بی چون و چرای اوامرمون باشه.
البته نکته ای که وجود داره اینه که تا زمانی که به طور مستقیم وارد دنیای بچه ها نشیم نمی تونیم به اون ها حق بدیم. شاید برای همه مون پیش اومده باشه که تا زمانی که بچه دار نشده بودیم چقدر روی رفتارهای بچه های اطراف مون حساس بودیم و حتی بهشون هیچ حقی نمی دادیم که بهانه گیری کنند و یا چیزی رو درخواست کنند که متعلق به اون ها نیست. ولی وقتی بچه دار شدیم و بچه هامون کم کم بزرگ میشن همۀ بچه ها رو درک می کنیم. در واقع ما حالا که خودمون شبانه روزی با بچه ها هستیم، داریم "مفهوم بچه بودن" رو درک می کنیم.
چند هفته قبل خونۀ یکی از دوستان میهمان بودیم. ایشون یه دختر هشت ماهه دارند. چند تا ماشین داخل ویترین اسباب بازی های دخترش بود. با این که برای علیرضا اسباب بازی برده بودم ولی اونا براش تازگی داشت. حداقل بیست بار دست من و باباش و گرفت و برد جلوی کمد و مظلومانه بهم گفت این ماشین ها رو میخوام. منم چند بار خواستم متقاعدش کنم که این ماشین ها برای نی نی هست و تو می تونی بهشون نگاه کنی و بهشون سلام کنی. براشون دست تکون میداد و میومد بیرون ولی خیلی دلش میخواست اونا رو دستش بگیره و کمی بازی کنه. بعد رفت سراغ میزبان و شاید 15 بار دستش رو گرفت و در آرامش تا جلوی کمد برد ولی ماشین ها رو بهش نداد جالبه که به علیرضا توضیح می داد که اونا دکوریه و بعد باز مفهوم دکوری رو توضیح می دادعلیرضا هم اینطوری بهش نگاه می کرد:
کاملا مشخص بود که مفهوم بچگی رو نمی دونه! و من بهش حق میدم چون هنوز بچه خودش به این سن نرسیده و این حالت ها رو ندیده.
و من امیدوارم تا بچه خودش به این سن برسه درکش از کودکی رو بالا ببره و الّا عجیب در تربیت بچه اش ناموفق خواهد بود.
خیلی خوبه که از الان دغدغۀ تربیت درست بچه تون رو دارید. موفق باشید
درست مثل الان مامان امیر علی
همش نگران بودم چه کار بکنم یا نکنم که بچم مودب و حرف گوش کن باشه
ولی الان از نگاه اون به دنیا نگاه میکنم...از دید یه پسر بچه سه ساله که همه چیز و همه جا براش جدیده و جای کنجکاوی داره
میخواد ببینه...یاد بگیره و بدونه
اون ویترین اسباب بازی از دید من 30 ساله چیز قابل دیدنی نداره....ولی از نگاه بچه هامون یه عاااالمه جذابیت داره
دوست دارن نگاه کنن....لمس کنن و دستشون بگیرن
شاید اون مامان نفهمه چون هنوز بچش کوچیکه و فکر میکنه میشه بهش مفهوم مال من و مال تو رو از این سن کم یاد داد ولی باید خودمونو جای بچه ها بزاریم تا به قضیه یه جور دیگه نگاه کنیم
و اصلا حق نداریم بچه هامونو با هم مقایسه کنیم.....اون بچه جنتلمن جتما جای دیگه نقص هایی داره که بچه ما نداره
ما باید کارهای خوبشون رو بزرگ جلوه بدیم و ضعف هاشونو ندیده بگیریم تا اونا هم ندیده بگیرنش و رو بیارن به کارهایی که به خاطرش تشویق میشن
آره مهری جان
اتفاقا خیلی هم مهمون نوازه ولی اون روز مقاومتش در برابر دادنِ یک ماشین تحسین برانگیز بودشاید هم می خواست تو چند ساعتی که ما اونجا بودیم علیرضا رو تربیت کنه و مفهوم اجازه گرفتن و مالکیت رو بهش بفهمونه
حیف که درکش می کنم و گَنده دماغ نیستم و الّا دیگه باهاش رفت و آمد نمی کردمتازه یه بار هم به علیرضا توضیح می داد که اون اسباب بازی ها مال داداش نی نیه (داداشی که هنوز وجود نداره!) باید صبر کنی اون بیاد اگه اجازه داد می تونی با ماشین هاش بازی کنی
لازم شد وقتی دخترش بزرگتر شد و اومدند خونه مون همۀ اسباب بازی های رنگارنگ علیرضا رو بچینم جلوی چشمش و عکس العملش و ببینم
حتما این کارو بکن کلی شرمنده میشه
البته اگه از اون دسته بچه های خرابکار نباشه که تموم دل و روده اسباب بازیها رو بریزه بیرون
حالا یه سوال
اگه اینجور بچه ای اومد خونتون و اسباب بازی خواست چیکار میکنین
با اینکه میدونین خرابکاره و هیچی از زیر دستش سالم در نمیره؟؟
یه روز بچه هامون با شخصیت و آروم بغلمون قدم برمیدارن و ما آآآآآآآآآآآآی دلمون برای ورجه ورجه و پریدن و شیطنتاشون تنگ میشه
درباره سوالت....من بارها جاهایی اسباب بازی های آیدین رو بردم که مطمئن بودم بچه های خرابکار داره و اون اسباب بازی در بازگشت اون شکلی نخواهد بود ولی بردم و برگشتنی هم یه تعمیر افتادم
بچه نداریم که خونمون بیاد...از خدامه یکی همسن آیدین هر هقته میومد و با هم بازی میکردن حتی اگه کلی اسباب بازی این وسط خراب میشد
و جواب سوالت.....اون اسباب بازی ها مال من نیستن!!!
اگه آیدین بخواد بده مال خودشه و اگه نخواد بده من دخالتی نمیکنم!!!
مفهوم مال من و مال تورو همینجوری یادش دادم...برای لوازمش بهش استقلال دادم که میتونه انتخاب کنه و اجازه بده یا نده که اون هم برای لوازم بقیه احترام قائل باشه
راستش در مورد اسباب بازی به نظر من بچه ها حداقل تو چند ساعت اولیه ای که یک وسیله رو دستشون می گیرند فقط براشون جذابه و فقط باهاش بازی می کنند. خرابکاری وقتی پیش میاد که همۀ بازی هاشون و با اون کردند+ یک مکان دنج برای خرابکاری پیدا کرده اند. اون هم اسمش خرابکاری نیست و فقط کنجکاوی هست. اونا دلشون میخواد بدونند این چیه و داخلش چی میگذره! مگر نه این که اسباب بازی برای اینه که بچه ها چیزی یاد بگیرند و یا حتی باهاش تفریح کنند، خب خرابکاری هم از دید اونا نوعی تفریح به حساب میاد. ضمن این که بچه هایی که از بچگی خیلی روی وسایلشون حساس هستند وخیلی تیر و تخته در اطرافشون جمع می کنند در آینده نمی تونند برای خودشون دوستان خوبی پیدا کنند و دیگران از اطرافشون پراکنده میشن... کمی به اطرافیانتون دقت کنید تا ببینید که دو دسته از افراد همواره تنها می مانند:افراد خسیس و افراد حساس! پس بارآوردن بچه ها به این صورت به نظر من درست نیست...
من بارها دیده ام علیرضا یک اسباب بازی رو بعد از مدتی داره خراب می کنه. همون جا بهش تذکر می دم که با این کار اسباب بازیت خراب میشه، ولی به زور ازش نمی گیرم که خراب نکنه، چون اعتقادم اینه که اون مال خودشه و از طرفی این اسباب بازی ها قرار نیست با بچه ها بزرگ بشن باید باهاشون بازی کنند و به نسبت سنشون اگه سالم موند چه بهتر و اگه نموند هم اصلا اشکالی نداره! دقت کردید که یک بچه سه ساله اصلا علاقه ای به بازی با مکعب های نوزادی خودش نداره! پس این اسباب بازی ها به درد چند سال بعدشون هم نخواهد خورد...
ولی اگه بعدها علیرضا نق بزنه که مثلا فلان ماشینم خراب شده بهش در آرامش میگم یادت هست خراب کردی و بهت گفته بودم اگه این کار و بکنی خراب میشه! (فقط در حدی که اولا با عواقب کارش روبرو بشه و دوم این که کم کم یاد بگیره از وسایلش مراقبت کنه) و همزمان با توضیحاتم براش چسب میزنم و تا جایی که امکان داشته باشه تعمیر می کنم تا خوشحال باشه، در غیر این صورت هم به راحتی اون اسباب بازی رو به سطل زباله می سپرم و فدای سرش! ایشالا که تنش همیشه سالم باشه و اسباب بازی خراب کنه.
این کاملا طبیعیه که هر وسیله ای موقع استفاده خراب میشه حتی در مورد وسایل خونه و حتی وقتی کلی با احتیاط باهاشون کار می کنیم. اگر ما مادری هستیم که روی خراب نشدنِ اسباب بازی ها خیلی حساس هستیم بهتره اصلا اسباب بازی گرون قیمت نخریم تا وقت خراب شدنش هم خیلی حرص نخورم و با شادمانی اون و بندازیم داخل سطل زباله...
در مورد بچه های دیگران هم بسیاربرام پیش اومده که بچه های خرابکار به خونه ام اومدند اسباب بازی ها همه در دسترسشون بوده و با هم بازی کردند و این وسط طبیعیه که ممکنه خراب هم بشه باز هم فدای سرشون! اسباب بازی برای خراب شدنه. هرگز به خودم اجازه نمیدم که دل یک بچه رو بشکنم برای مشتی پلاستیک و آهن پاره... به نظر من آدم ها و دوستانمون مهم ترین گنجینۀ ما هستند و لحظه ای رنجوندنشون بخاطر طلا هم مجاز نیست.
خدا مهدیه جون و خانواده اش رو رحمت کنه. ما هر هفته همدیگر و می دیدیم و علیرضا و آوینا زمین و زمان و به هم می ریختند و یک لحظه با هم خوش بودند و هزار لحظه در حال دعوا ولی باز هم موقع رفتن برای هم گریه می کردند! من و مهدیه جون هیچ وقت خودمون و وارد دعواهاشون نکردیم و هیچ وقت ارتباط مون رو بخاطر دعوای بچه ها با هم کم نکردیم و هیچ وقت بخاطر چند وسیلۀ بی ارزش به هم اعتراض نکردیم. تنها دلخوشی این روزهام اینه که از با هم بودن مون استفاده کردیم و در کنار هم خوش بودیم. این روزها که جاشون کنارم خیلی خالیه حاضرم تمام اسباب بازی های علیرضا و وسایل زندگیم به هم بریزه و خراب بشه ولی یک بار دیگه اونا مهمون خونه ام باشند.
در کل به نظر من حساسیت روی هیچ چیزی خوب نیست و مخصوصا وسیله و مخصوصا مشتی آهن پاره و پلاستیک ولی به نظرم اگه کسی حساسیت داشته باشه بهتره قبل از اومدن مهمون اون وسایل رو از جلوی بچه ها برداره و بذاره جایی که چشم بچه نیفته چون بچه بچه است دیگه!
زمانی که بچه دار نبودم خواهر شوهرم و دو تا دختر 6 و 10 ساله شون چند روزی میهمان من بودند. لاک های رنگارنگی روی میز آرایشم بود و اونا علاقه داشتند هر چند ساعت یک بار تجدید لاک کنند، من اون موقع اصلا بچه ها رو درک نمی کردم و به نظرم کارشون عجیب بود (البته که الان اینطور فکر نمی کنم!) ولی حتی به پیشنهاد خواهر شوهرم که اصرار داشتند لاک ها جمع بشه گوش ندادم چون تقصیر از من بود که قبل از اومدنشون لاک ها رو جمع نکرده بودم! اون چند روز گذشت و هیچ اتفاق خاصی برای من و لاک هام نیفتاد... فدای سرشون چند تا لاک بی ارزش خالی شد! حالا نه برای حفظ لاک هام بلکه برای راحت بودن خواهر شوهرم که مجبوربود مرتب لاک پاک کنه و لاک بزنه، هر وقت میان قبلش همه چی رو از دیدشون جمع می کنم.
ایشالا تا باشه فنا شدنِ اسباب بازی باشه و پول بره برای خرید اسباب بازی و صرف درمان و دارو نشه
مریم جون شما حسابتون جداست شاید اگه منم بچم همبازی نداشت همین حس و داشتم
االهام جون
راستش فک میکنم کنجکاوی با خرابکاری فرق داره(از نظر من)
یه وقته که بچه ها یه اسباب بازی دارن دوست دارن بدونن چطوری کار میکنه و از همه چی سر در آرن و برحسب اتفاق و نا خوداگاه ممکنه یه جاییش اسیب ببینه ولی خرابکاری یه چیز دیگست
وقتی یه بچه دو یا سه ساله یه اسباب بازی(ماشین) روی زمین میکوبه یا پرت میکنه من اسمشو کنجکاوی نمیذارم اسباب بازی که شاید در حد چند دقیقه دستش بوده
این اسباب بازیها ارزشی ندارن درسته منم میگم فدای سرشون
ولی چون اون اسباب بازی واسه اریاست بعد از خراب شدن کلی غصه میخوره اینه که ناراحتم میکنه
اگه خودش خراب کنه منم شیوه شما رو پیاده میکنم و میدونم که درسته یه چیزی رو از دست داده ولی به جاش یه چیزی یاد گرفته
ولی برعکسش اینه که نه تنها اسباب بازیشو از دست داده و ناراحته که یه کار بد هم یاد گرفته
اشتباه میکنم ایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشید دیگه تو سوال شما هی سوال میپرسیم
بهتره قبل از اومدن اون بچه های خرابکار اسباب بازی ها رو جمع کنید چون مهم پسرتون و روحیه اش هست و این که بعدش اظهار ناراحتی می کنه حق دارید نگران باشید. اسباب بازی ها متعلق به خودش هست و حق داره به کسی که به اونا صدمه می زنه نده.
راستی من اصلا از بیان این مسأله منظورم با شخص شما نبود عزیزم و بارها تو پرسش و پاسخ گفتم که وقتی یک مسأله ای رو عنوان می کنم مخاطبم فقط شخص سوال کننده نیست و شاید این مشکل برای هر کدوم از ما پیش اومده باشه و سوال خیلی از ماها باشه. در واقع این جا صحبت فقط در مورد کسانی هست که حساسیت بیش از حدی روی وسایل و اسباب بازی ها دارند و من به وفور از این افراد می بینم.
اگه ناخواسته شما رو رنجوندم ازتون معذرت میخوام.
من اصلا ناراحت نشدم
تازه دارم اینجا چیزای جدید یاد میگیرم و از تجربه های شما استفاده میکنم عززززززززززززززیززززززززززززززم
موفق باشی عزیزم
××××××××××
راستی یک نکتۀ دیگه که از قلم افتاده اینه که وقتی ما خودمون روی وسایل بچه هامون حساس هستیم و یا مرتب به بچه هامون تذکر میدیم که در بازی با بچه ها مراقب وسایلش باشه اونا رو حساس می کنیم و ممکنه به محض برداشتنِ وسایلشون توسط دیگران شاکی بشن.
در کودکی داشتنِ این حس (مالکیت) بد نیست ولی قبول کنید که وقتی بچه ها وارد اجتماع میشن حساسیت روی هیچ چیزی خوب نیست! مثل حساسیت روی سر و صدا که با وجود اون خوابشون نبره، حساسیت روی استفاده از یک لیوان یا بشقاب خاص، حساسیت روی خوابیدن روی متکایی با ارتفاع خاص طوریکه اگه ارتفاعش کم و زیاد بشه خوابشون نبره!، و ....
من تو دوران تحصیل، خیلی زیاد با افراد مختلف ارتباط داشتم و این طور افراد وقتی تو محیط های اجتماعی مثل خوابگاه های دانشجویی قرار می گیرند واقعا اذیت میشن. من همیشه سعیم اینه که حتی شده علیرضا روی سنگ باشه خوابش ببره و به هیچ عنوان روی ظرف خاصی حساسش نمیکنم که فقط داخل اون غذا بخوره و یا روی جای خاصی بخوابه.
ولی بسیار دیدم که خیلی از افراد از روی محبت های فراوان مادرانه خیلی از حساسیت های زیاد رو حتی با فشار آوردن و سختی دادن بر خودشون به بچه ها انتقال میدن و این حساسیت ها خیلی در آینده براشون مضره. چون بچه های ما در آینده نمی تونند انتظارداشته باشند که اجتماع مطابق میل اون ها رفتار کنه.