سوال و 14 جواب
(آخرین جواب : 94/1/24)وابستگی به شیر
سلام مامانا، پارسا 23ماهه هست ومیخوام از شیر بگیرمش کم کم، فقط موقع خوابیدن عصر وشب شیر میخوره. چند بار امتحان کردم باقصه ولالایی و... نمیخوابه، حتما باید میمی توی دهنش باشه حتی اگر سیر باشه ونخوره. وقتی شروع کنم از شیر بگیرمش چطور بخوابونمش؟؟؟ واینکه نیمه شب که شیر میخواد باید چکار کنم؟ تورو خدا راهنمایی کنید.
1394/1/17
#کودک
#تغذيه، شير دهي و شير مادر
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
مامانی
09:25 1394/1/17
سلام عزیزم شما که اوضاعت خوبه دختر من به قدری وابسته بود که حتی جرات نمیکردم بنشینم چون سریع میومد طرفم و طلب شیر میکرد و شب هم فقط با شیر خواب میرفت من اصلا نتونستم کمش کنم و به ناچار شروع کردم و از صبر زرد استفاده کردم
الهی بمیرم وقتی خورد دیگه به همه میگفت ایشی تلخ شده خیلی قر میزد و مخصوصا شب اول و دوم خیلی اذیت کرد ولی خدا را شکر خیلی سریع عادت کرد البته من تقریبا تا دو هفته ب بعد از اینکه خواب میرفت توی خواب بهش میدادم تا هم خودم سینه هام کمتر اذیت بشه و هم یکدفعه از شیر نگرفته باشمش
بعد از دو هفته هم که نصف شب برای شیر بیدار شد بهش آب قند دادم اصلا قبول نکرد و با بدبختی خوابش کردم ولی خیلی جالب بود دیگه اصلا برای شیر بیدار نشد و این بود جریان از شیر گرفتن
در ضمن من برای از شیر گرفتن این دعاهایی که مخصوص از شیر گرفتنه از توی اینترنت سرچ کردم و یک دعایی هم بود به آب نوشتم و دادم دخترم خورد خدا را شکر سخت نبود انشالله موفق باشی در کارت
الهی بمیرم وقتی خورد دیگه به همه میگفت ایشی تلخ شده خیلی قر میزد و مخصوصا شب اول و دوم خیلی اذیت کرد ولی خدا را شکر خیلی سریع عادت کرد البته من تقریبا تا دو هفته ب بعد از اینکه خواب میرفت توی خواب بهش میدادم تا هم خودم سینه هام کمتر اذیت بشه و هم یکدفعه از شیر نگرفته باشمش
بعد از دو هفته هم که نصف شب برای شیر بیدار شد بهش آب قند دادم اصلا قبول نکرد و با بدبختی خوابش کردم ولی خیلی جالب بود دیگه اصلا برای شیر بیدار نشد و این بود جریان از شیر گرفتن
در ضمن من برای از شیر گرفتن این دعاهایی که مخصوص از شیر گرفتنه از توی اینترنت سرچ کردم و یک دعایی هم بود به آب نوشتم و دادم دخترم خورد خدا را شکر سخت نبود انشالله موفق باشی در کارت
مامان مریم
12:19 1394/1/17
با مهتاب جون و مامانی کااااااااااااااااملا موافقم
پسر من هم درست مثل کوچولوی شما بود
فقط خواب ظهر و شب شیر میخورد
و من....اولا صبر زرد زدم تا خودش ببینه که دیگه نمیشه بخوره...نه اینکه مامان بهش نمیده...این مهم بود
و بعد برای خوب ظهر مشکلی نبود..خواست بخوره و یادش اومد تلخ شده...من براش بالش کذاشتم جلوی تی وی و کارتون براش گذاشتم و با کارتون خوابش برد
باورم نمیشد
شب هم همین کارو کردم...باز با کارتون و جلوی تی وی خوابش برد...ولی نمیشه شب که بیدار شد گریه کرد...بار اول یک ربع و من اشتباه کردم چراغارو روشن کردم...خوابش پرید و باز که خوابش برد بار دوم 5 دقیقه گریه کرد و از اون به بعد فهمیدم...تا بیدار میشد صورتمو بهش میجسبوندم و هی میبوسیدمش تا با بوی من و تو امنیت دوباره بخوابه
کلا دو شب گریه داشت و از شب های بعد نق نق بود و تا من صورتمو به صورتش میچسبوندم میخوابید
و بعد ها کارتون قبل خواب حذف شد و جاش قصه اومد
و البته....اگه قبل خواب ببریش پارک که حسابی خسته بشه خیلی زود میخوابه و به خودش خوابیدن عادت میکنه
پسر من هم درست مثل کوچولوی شما بود
فقط خواب ظهر و شب شیر میخورد
و من....اولا صبر زرد زدم تا خودش ببینه که دیگه نمیشه بخوره...نه اینکه مامان بهش نمیده...این مهم بود
و بعد برای خوب ظهر مشکلی نبود..خواست بخوره و یادش اومد تلخ شده...من براش بالش کذاشتم جلوی تی وی و کارتون براش گذاشتم و با کارتون خوابش برد
باورم نمیشد
شب هم همین کارو کردم...باز با کارتون و جلوی تی وی خوابش برد...ولی نمیشه شب که بیدار شد گریه کرد...بار اول یک ربع و من اشتباه کردم چراغارو روشن کردم...خوابش پرید و باز که خوابش برد بار دوم 5 دقیقه گریه کرد و از اون به بعد فهمیدم...تا بیدار میشد صورتمو بهش میجسبوندم و هی میبوسیدمش تا با بوی من و تو امنیت دوباره بخوابه
کلا دو شب گریه داشت و از شب های بعد نق نق بود و تا من صورتمو به صورتش میچسبوندم میخوابید
و بعد ها کارتون قبل خواب حذف شد و جاش قصه اومد
و البته....اگه قبل خواب ببریش پارک که حسابی خسته بشه خیلی زود میخوابه و به خودش خوابیدن عادت میکنه
narjes jo0on
13:46 1394/1/17
سلام مامان خوب من خالم وقتی خواست پسر خالمو از شیر بگیره پنبه و خرما با هم قاطی کرد و مالید به سینش یزدان هم بدش امد ونخورد ولی بعضی از نیمه شب ها میدادش یزدان هم مثل بچه ی شما بود
مامان راحله
16:13 1394/1/17
بچه ها خیلی با هم متفاوت هستند .. بهار سر از شیر گرفتن خیلی اذیت شد .. چون عادت داشت فقط با می می بخوابه ... 20 روز تمام موقع خواب گریه میکرد .. کم کم عادت کرد .. ولی پسر خواهرم هم با می می میخوابید تو 2 سالگی خیلی راحت گذاشت کنار ... البته اون خیلی به مادرش وابسته نبود ... مثلا خیلی راحت پیش عمه و مادر بزرگ و باباش میموند بدون مامانش ... شاید به خاطر اون بوده ..
عاطفه مامی آبتین
21:22 1394/1/17
سلام دوستان ،من هم می خواستم پسرمو عید از شیر بگیرم ولی از ترس اینکه اذیت میشه و می خواد گریه کنه جرات نکردم وقتی بهش فکر می کنم اشک تو چشمام جمع میشه چون شب تا صبح شیر می خوره جوری که کمرم خشک میشه و تازه میبینم صبح شده و باید برم سر کار ،خدا خودش هممونو کمک کنه که این دوره رو به خوبی بگذرونیم ،گرچه همه این روزا می گذره .............
مامان مهری
23:49 1394/1/17
من قبل از اینکه شروع به این پروژه کنم به پسرم یاد دادم که چطور تو لیوان شیر بخوره بعدش وعده های شیرش رو کم کردم طوریکه فقط ظهر و شب موقع خواب شیر میخورد... یه ماهی به این ترتیب پیش رفتیم تا یه روز قبل خواب ظهر بهش گفتم می می تو لیوان و اون هم قبول کرد و من هم دیگه موقعیت اینکه شیر بخواد رو پیش نیاوردم مثلا اون جاهایی که عادت داشت برای شیر بشینه نمیرفتم. بعد یه هفته وعده شب رو هم قطع کردم . دوشب سخت بود ولی بعد عادت کرد و هروقت بیدار میشد یکم شیر و بعدش هم یکم آب بهش میدادم.
به نظر من بچه ها با هم متفاوتند و شما خودت باید روش مناسب خوابوندن گل پسرت رو پیدا کنی. به هر حال امیدوارم موفق باشین
به نظر من بچه ها با هم متفاوتند و شما خودت باید روش مناسب خوابوندن گل پسرت رو پیدا کنی. به هر حال امیدوارم موفق باشین
مامان آقامحمدهادی
16:24 1394/1/18
سلام.مامان زهره جون منم پسملم23ماهشه بدجوری ترس ووحشت دارم ازشیرگرفتنش پسرمنم فقط عصر وشب موقع خواب شیرمیخوره وفقط هم باشیرخوابش میبره عزیز اگه راه حلی پیداکردی منو هم درجریان بگذارممنون
مامان آقامحمدهادی
16:32 1394/1/18
مامان زهره جون من میخوام اول عصرها وآخرشبهابه سر سینم چسب سیاه بزنم که اصلا بهش ندم وبگم ایشی آخ شده یا اوف شده اگه قبول کرد که مطمئنم قبول میکنه چون خیلی کله شق نیست ولی تو خواب بهش میدم تا کم کم اونم قطع کنم یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ باتوکل برخدا
مامان زهره
16:25 1394/1/19
مرسی از همتون. بزرگترین نگرانیم اینه که تحمل گریه والتماس کردنش واسه شیرخوردن ندارم، میترسم شروع کنم اما به پایان نرسونم. توکل برخدا. شمارش معکوس شروع شده. خیلی دلم میگیره که دیگه توبغلم شیر نخوره...
مامان مریم
16:33 1394/1/19
مامان زهره عزیز
اولین چیزی که دکترم بهم گفت وقتی میخواستم پسرمو از شیر بگیرم این بود که وقتی خواستی از شیر بگیریش واااقعا تصمیمت قطعی باشه
چون هربار با گریه اش کوتاه بیای و باز ادامه بدی بار بعدی ده برابر سختتره
البته من با همون سبز زرد و تلخی که امتحان کرده بود هرگز بهش نه نمیگفتم...فقط بهش یاداوری میکردم که می می اه اه شده و اون دیگه نمیخواست تستش کنه فقط چند شب طول کشید بدون شیر خوابیدنو یاد بگیره
موفق باشی دوستم
اولین چیزی که دکترم بهم گفت وقتی میخواستم پسرمو از شیر بگیرم این بود که وقتی خواستی از شیر بگیریش واااقعا تصمیمت قطعی باشه
چون هربار با گریه اش کوتاه بیای و باز ادامه بدی بار بعدی ده برابر سختتره
البته من با همون سبز زرد و تلخی که امتحان کرده بود هرگز بهش نه نمیگفتم...فقط بهش یاداوری میکردم که می می اه اه شده و اون دیگه نمیخواست تستش کنه فقط چند شب طول کشید بدون شیر خوابیدنو یاد بگیره
موفق باشی دوستم
مامان آقامحمدهادی
17:05 1394/1/19
مامان زهره عزیز
من الان دوشبه که باتوکل برخداشروع کردم عصرشب اول به نوک سینه هام نوارچسب سیاه زدم تابرای شب که خواست بخوابه آمادگی داشته باشه وتانشونش دادم گفت اوف شده نمیخوام وشب بدون اینکه بهونه بگیره ودرخواست شیرکنه اینقدر اینور واونور افتاد تاخوابش برد ولی قبلش یه شام درست وحسابی بهش دادم وکامل سیرش کردم.حتی نصف شبهاکه همیشه دویاسه باربلندمیشدوشیرمیخواست اصلا بلندنشدتاصبح که بیدارشد دوباره گفت ایشی مثل اینکه یادش رفته بودکه اوف شده تا نشونش دادم بازگفت اوف شده ودوباره خوابش برد تابعدازصبحانه بردمش بیرون حسابی با بچه های عموش بازی کردوخسته شدولی وقتی اومدیم خونه بهونه شیرگرفت هرکاری کردم خوابش نبرد خییییییییلی زیادگریه کردکه اشک منم دراومد مجبورشدم بهش دادم تاخوابش برد ولی شب دیگه بهش ندادم فک کنم اگه چندشب بهش ندم بعدکم کم روز و هم قطع کنم دیگه یادش میره به توکل برخدا.
مامان زهره جون منم دلم میگیره واصلاطاقت گریه هاشوندارم خدابه هممون صبر بده دیگه چاره ای نیست.یاعلی
من الان دوشبه که باتوکل برخداشروع کردم عصرشب اول به نوک سینه هام نوارچسب سیاه زدم تابرای شب که خواست بخوابه آمادگی داشته باشه وتانشونش دادم گفت اوف شده نمیخوام وشب بدون اینکه بهونه بگیره ودرخواست شیرکنه اینقدر اینور واونور افتاد تاخوابش برد ولی قبلش یه شام درست وحسابی بهش دادم وکامل سیرش کردم.حتی نصف شبهاکه همیشه دویاسه باربلندمیشدوشیرمیخواست اصلا بلندنشدتاصبح که بیدارشد دوباره گفت ایشی مثل اینکه یادش رفته بودکه اوف شده تا نشونش دادم بازگفت اوف شده ودوباره خوابش برد تابعدازصبحانه بردمش بیرون حسابی با بچه های عموش بازی کردوخسته شدولی وقتی اومدیم خونه بهونه شیرگرفت هرکاری کردم خوابش نبرد خییییییییلی زیادگریه کردکه اشک منم دراومد مجبورشدم بهش دادم تاخوابش برد ولی شب دیگه بهش ندادم فک کنم اگه چندشب بهش ندم بعدکم کم روز و هم قطع کنم دیگه یادش میره به توکل برخدا.
مامان زهره جون منم دلم میگیره واصلاطاقت گریه هاشوندارم خدابه هممون صبر بده دیگه چاره ای نیست.یاعلی
مامان آقامحمدهادی
16:15 1394/1/23
سلام.ماملان زهره جون
واااااااااااااااای اصلا باورم نمیشه پسرمو درعرض دوروز ازشیرگرفتم بدون اینکه خودش اذیت بشه یامن.خب از پسر خوشگل من همینم انتظارمیرفت چون باورکن تو این دوسال خیلی آروم وبی آزار بود نه حتی یکبارغر زد ونه گریه ونه بدغذایی وبه راحتی هم ازشیر بازش کردم خداروشکر.
توهم همین روشی که من امتحان کردم وانجام بده انشالله نتیجه میده.
واااااااااااااااای اصلا باورم نمیشه پسرمو درعرض دوروز ازشیرگرفتم بدون اینکه خودش اذیت بشه یامن.خب از پسر خوشگل من همینم انتظارمیرفت چون باورکن تو این دوسال خیلی آروم وبی آزار بود نه حتی یکبارغر زد ونه گریه ونه بدغذایی وبه راحتی هم ازشیر بازش کردم خداروشکر.
توهم همین روشی که من امتحان کردم وانجام بده انشالله نتیجه میده.
مامان زهره
14:33 1394/1/24
خوش بحالت مامان محمدهادی عزیز، من از دیروز صبر زرد زدم، همش میگه میمی تخ. شب یکم اذیت کرد اما باگهواره خوابید. فکرکنم بیشتر از پارسا من ضربه روحی ببینم. از دیروز با هر فرصتی گریه...
اوضاع ما از شما هم بدتر بود
باورم نمی شد بشه بدون شیر بخوابه
باورم نمی شد بتونیم بگذریم از این مرحله
اما شد
با توکل به خدا و مدد گرفتن از ائمه شروع کن
البته وقتی مطمئن شدی از هر نظر زمانش رسیده
وقتی شروع کردی دیگه به هیچ وجه بهش نده
یعنی محکم وایسا جلوش و نذار حس کنه دچار شک شدی
بجه ها خیلی حواسشون جمعه
وقتی مطمئن شد دیگه راهی نداره یواش یواش عادت می کنه و راه جدید خوابیدنش رو هم پیدا می کنه
اوایل خواب عصر پسرم حذف شد و شبها از خستگی تو ماشین خوابش می برد
تا چند شب
بعدش تو خونه موقع خواب روی شونم میخوابید و راهش میبردم
و ذره ذره عادتش دادم به دراز کشیدن و با قصه خوابیدن
خیلی عجبیه اما شدنیه
موفق باشی