سوال و 24 جواب
(آخرین جواب : 92/9/12)نقش پدر در خانواده
سلام به همه مامانهای مهربون میخواستم بدونم همسر شما تو کارهای بچه هاتون چقد کمکتون میکنه ؟ هم روزهایی که تعطیلن و سرکار نمیرن و هم روزهاییکه از سرکار برگشتن.راستش تقریبا تمام کارهای پسرم بعهده منه و باباش هیچ کمکی بهم نمیکنه . من از صبح تا شب با بچه و کارهای خونه وقتم پره .( پسرم خیلی شیطون و بازیگوش هست ) . شبها هم چون پسرم خیلی شیر میخوره . همش بیدار میشم اصلا وقت استراحتی ندارم .و چون تو این شهر هیچ دوست و فامیلی ندارم تا باهاشون رفت و آمد داشته باشم احساس میکنم دارم افسردگی میگیرم. و بخاطر اینکه همسرم کمکی نمیکنه ازش خیلی دلگیر میشم و سر هر موضوعی زود از دستش عصبانی میشم . میشه از تجربیات شما کمک بگیرم؟ مرسی
1392/9/9
#کودک
#تربیت و آموزش كودک
مامانِ عسل، عماد، آیسا
11:59 1392/9/9
من كه همسرم خيلي كمك کارمه. هم باهاش بازی میکنه هم گردش میبره و هم توی غذا دادن بهش کمک میکنه. یعنی از دست پدر جانش بیشتر غذا میخوره
فقط کارهای نظافتش با من تنها هست وگرنه بقیه تقسیم شده
فقط کارهای نظافتش با من تنها هست وگرنه بقیه تقسیم شده
مام
12:42 1392/9/9
من هم همسرم خیلی بهم کمک می کنه . البته فکر کنم چاره دیگه ای نداشته باشه!!
هم کارهای نظافتی شونو انجام میده از حموم کردن تا بردن دستشویی و شستنشون. تا بازی و سرگرم کردن و گاهی هم غذا دادن.
عزیزم بتدریج باید ازش بخوای. مثلا بهش بگو می تونی غذاشو بدی؟
باهاش بازی میکنی تا من برم غذا درست کنم ؟
و ...
به این صورت. به تدریج اینها براش جا میفته و عادت می کنه که به نینی رسیدگی کنه.
بعضی وقتها باید کارهایی که می خواهیم رو به آقایون بگیم تا انجام بدن و اینکه توی دل خودمون بمونه کمکی نمی کنه و اونها هیچوقت متوجهش نمیشن.
هم کارهای نظافتی شونو انجام میده از حموم کردن تا بردن دستشویی و شستنشون. تا بازی و سرگرم کردن و گاهی هم غذا دادن.
عزیزم بتدریج باید ازش بخوای. مثلا بهش بگو می تونی غذاشو بدی؟
باهاش بازی میکنی تا من برم غذا درست کنم ؟
و ...
به این صورت. به تدریج اینها براش جا میفته و عادت می کنه که به نینی رسیدگی کنه.
بعضی وقتها باید کارهایی که می خواهیم رو به آقایون بگیم تا انجام بدن و اینکه توی دل خودمون بمونه کمکی نمی کنه و اونها هیچوقت متوجهش نمیشن.
خواهری
12:51 1392/9/9
عزیزم مردا مثل بچه میمونند فکر میکنند وظیفه شون فقط رفتن سر کاره وخیلی ناز وببخشید سوسول هستند
سپیده جون راست میگن وقتی مریض میشند کلی باید بهشون برسی ولی وقتی خودتون مریض میشین کلیم باید غر بشنوید مگه بقیه بچه ندارند فقط شما دارین
کلا موندم تو کار خدا
ولی اگه الان تونستی ازش بخوای کار کنه موفق میشی ولی اگه به این روند عادت کنه دیگه همین طور میمونه
راستی حتما با ملایمت زنانه ازش بخواه که نه نگه وگرنه خیلی راحت عادت میکنه بهت بگه نه
مخصوصا اینکه بچه شما پسره وکم کم به پدر برای رشد بیشتر احتیاج داره تا به مادر (منظورم از نظر شخصیتی است)باید ببینه باباش تو خونه چه طور کمک مامانشه تا اونم یاد بگیره برای بعدا کمکتون کنه وگرنه میشینه میگه مامان برام آب بیار و....
امیدوارم حرفام به دردت خورده باشه
سپیده جون راست میگن وقتی مریض میشند کلی باید بهشون برسی ولی وقتی خودتون مریض میشین کلیم باید غر بشنوید مگه بقیه بچه ندارند فقط شما دارین
کلا موندم تو کار خدا
ولی اگه الان تونستی ازش بخوای کار کنه موفق میشی ولی اگه به این روند عادت کنه دیگه همین طور میمونه
راستی حتما با ملایمت زنانه ازش بخواه که نه نگه وگرنه خیلی راحت عادت میکنه بهت بگه نه
مخصوصا اینکه بچه شما پسره وکم کم به پدر برای رشد بیشتر احتیاج داره تا به مادر (منظورم از نظر شخصیتی است)باید ببینه باباش تو خونه چه طور کمک مامانشه تا اونم یاد بگیره برای بعدا کمکتون کنه وگرنه میشینه میگه مامان برام آب بیار و....
امیدوارم حرفام به دردت خورده باشه
☆مامان سپهر☆
12:55 1392/9/9
راستش بعضی وقتها که بهش کاری میگم انجام میده ولی بلافاصله میگه این اخرین بار بود دیگه بهم نگو.هر روز ساعت5 عصر برمیگرده خونه. برا سریال و کار با کامپیوتر وقت میذاره حتی اگه خیلی خسته باشه ولی برا بچه و من یا کمک تو کار خونه نه. هفته ای یه بار هم با هم بیرون میریم چون 5 شنبه ها تعطیله، اونم برا خرید هس نه تفریح و گشتن .عقیدش اینه که جمعه هم برا استراحته و از خونه تکون نمیخوره.چون خودم جایی نمیشناسم سختمه بیرون رفتن .شما جای من بودین زودرنج و حساس نمیشدین . اون خونوادش کنارشه . هر روز میبینتشون .من وقتی شهر خودم بودم خیلی اجتماعی بودم و دوستای زیادی داشتم و با خانوادم و دوستام ارتباط داشتم اما الان با یه بچه شیطون که همه مسئولیتاش با منه خونه نشین شدم. برا همین خیلی از نظر روحی و جسمی خسته میشم
مام
13:07 1392/9/9
در این مورد مستقیما تا حالا صحبت کردین ؟ پرسیدین چرا میگن آخرین بار بود دیگه بهم نگو ؟
فکر کنم توی یه فرصت مناسب که سرحال هستن و خسته نیستن باهم باید کمی صحبت کنین.
فکر کنم توی یه فرصت مناسب که سرحال هستن و خسته نیستن باهم باید کمی صحبت کنین.
مام
13:24 1392/9/9
عزیزم همسر من هم همینجور بود چون توی خونوادش ندیده بود و پدرهمسرم بدلیل شغلش از خونواده همیشه دور بوده و همه کارها به عهده مادرهمسرم بوده.
ولی از وقتی وارد خونواده ما شد دید که مردها چجوری کمک می کنند . بدون اینکه من هیچ صحبتی بکنم اینها رو دید و از وقتی نینی ها اومدن هم کمک می کنه . حتی بعدها یه بار خودش اینو گفت که ما توی خونوادمون چنین چیزی نبود ولی مثلا دیدم پسرخاله ت بچه رو دستشویی برده یا مثلا پدرت غذا میپزه گاهی یا ...
خب مثلا توی خونواده خود شما رو که میبینه آقایون کمک می کنن چه نظری میده ؟؟
ولی از وقتی وارد خونواده ما شد دید که مردها چجوری کمک می کنند . بدون اینکه من هیچ صحبتی بکنم اینها رو دید و از وقتی نینی ها اومدن هم کمک می کنه . حتی بعدها یه بار خودش اینو گفت که ما توی خونوادمون چنین چیزی نبود ولی مثلا دیدم پسرخاله ت بچه رو دستشویی برده یا مثلا پدرت غذا میپزه گاهی یا ...
خب مثلا توی خونواده خود شما رو که میبینه آقایون کمک می کنن چه نظری میده ؟؟
مامان الینا
13:59 1392/9/9
من با مامان دوقلوهای نازنین موافقم مستقیما با هسرتون صحبت کنین و بهش بگین چه انتظاراتی ازش دارین البته هر چند وقت یکبار نیاز به یاداوری مجدد می باشد مردا باید بهشون بگی چکار کنن خودشون نمی فهمن!!!!هر چقدر هم مردا بیرون گرفتار باشن دلیل نمیشه تو خونه کمک نکنن انتظار نیست که مثل ما تو خونه کار کنن ولی بیشتر ما هم تو خونه کار میکنیم هم به کارای بچه می رسیم پس اونا هم حتما باید کمک کنن مخصوصا اگر دست تنها باشین
وبلاگ کودک من
14:06 1392/9/9
شوهر من تو یه خانواده واقعا مرد سالاری بزرگ شد. این که می گم مرد سالاری به معنای وحشتناک هستش. دیگه خودتون متوجه بشین من چی می گم. جوری بود که خواهر شوهرام می گن داداشمون وقتی مجرد بود وحشتناک بود چون رفتار پدر و عمو واقعا روی اون تاثیر داشت و می گفتن که بیچاره از زن آینده اش. وقتی ازدواج کردیم و الان هم می گن واقعا داداش ما خیلی خیلی عوض شده و تعجب می کنن.
اینو گفتم که بدونید این ماها هستیم که باید مردها رو تربیت کنیم. اگه من می زاشتم همون رفتار پدر رو وارد زندگی ما کنه واقعا بیچاره می شدم . انصافا هر وقت بخوام کمک می کنه و هیچی نمی گه. حالا چرا شوهرم اینجوری شد. فقط با جون و عزیزم و قربون صدقه رفتن. خدا رحمت کنه مامان بزرگم رو. می گفت : اگه به یکی بگی قربونت برم واقعا قربونش که نمی ری. واقعا براش که نمی میری. داری با زبونت اونو می چرخونی. ببخشید من شوهر خودم رو می گم با جون و عزیزم و قربون صدقه و لوس کردن خودم خرش کردم. )
عزیزم باید تربیتش کنی. بزار بگه بار آخرمه که اینکار رو می کنم. دفعه بعد هم بهش بگو. نه با دعوا با این چیزایی گفتم. امیدوارم نتیجه خوب بده.
اینو گفتم که بدونید این ماها هستیم که باید مردها رو تربیت کنیم. اگه من می زاشتم همون رفتار پدر رو وارد زندگی ما کنه واقعا بیچاره می شدم . انصافا هر وقت بخوام کمک می کنه و هیچی نمی گه. حالا چرا شوهرم اینجوری شد. فقط با جون و عزیزم و قربون صدقه رفتن. خدا رحمت کنه مامان بزرگم رو. می گفت : اگه به یکی بگی قربونت برم واقعا قربونش که نمی ری. واقعا براش که نمی میری. داری با زبونت اونو می چرخونی. ببخشید من شوهر خودم رو می گم با جون و عزیزم و قربون صدقه و لوس کردن خودم خرش کردم. )
عزیزم باید تربیتش کنی. بزار بگه بار آخرمه که اینکار رو می کنم. دفعه بعد هم بهش بگو. نه با دعوا با این چیزایی گفتم. امیدوارم نتیجه خوب بده.
مامان کیانا و صدرا
16:53 1392/9/9
سلام به همه ی مامانای موفق.آفرین آفرین.بابا من باید بیام از شما یاد بگیرم.راستش مامان سپهر جون باز خوبه که شما شاغل نیستی.من شیفت بعدازظهر که میام خونه میخوام منفجرشم.گاهی اوقات حتی سفره ی نهارشون هنوز پهنه و فقط ظرفها برام به ردیف کنار سینک چیده شده.حالا ....بیار و باقالی بارکن.از صبح که براشون پختی و از ظهر هم که رفتی سر کار حالام که...به هر حال عزیزم دوستان راست میگن بیشتر مردا با چندتا عزیزم و قربونت برم درست میشن.اینو امتحان کن.نکته بعدیم این که باید حرفا و درخواستامونو رک و بدون لفافه به مردا بفهمونیم.ببخشیدا یه کم دیرتر از حد معمول میگیرن.و نتیجه گیری سوم از همه پاسخها: عزیزم با پسرت در ساعاتی که آقا نیست برو گردش و تفریح.دوستانی خوب که فضولم نباشن برای خودت پیدا کن.ولی افسرده نشو.من از همه تون بزرگترم و تجربه ام بیشتره آتو دست مردا ندین.نذار بگه تو همش بی حالی.پس به فکر خودت باش.موفق باشی و امیدوار.
مامان نجمه
17:41 1392/9/9
همسر منم تا چند ماه پيش كه مشغلش زياد نبود خيلي بهم كمك ميكرد ولي الان سرش شلوغه از صبح تا ظهر و از ظهر تا ساعتاي 8 شب كار داره منم دركش مي كنم ولي دليل نداره كه هيچ كاري ازش نخام ولي نق هم نميزنم اگر غر غر كني وضع بدتر ميشه و بهتر نميشه(اونوقت تو ذهنش مياد كه من چقدر كار مي كنم و قدرمو نميدونه همين حسي كه الان شما داري) شما يه هفته اي در اين زمينه هيچي نگو تا غر غر هات فراموشش بشه بعد شروع كن از قربون صدقه اي كه دوستان گفتن خوبه تا اينكه بهش بگو از ديدگاه روانشناسي پدر بايد با پسرش روزي 2 ساعت بازي كنه وگرنه پسرمون ماماني ميشه و خصوصيات مردونه توش پيدا نميشه(ههههه)
موقع آماده كردن غذا يا ظرف شستن خودتو پرمشغله نشون بده و وقتي پسرت گريه ميكنه يا چيزي ميخواد باباشو صدا بزن و بگو دستت بنده و نميتوني بهش برسي بزار همسرتون كاراي پسرتونو تو چنين مواقعي انجام بده
پسرتون بزرگ شده پس حمام كردنش رو گردن پدرش بندازين و اگر شونه خالي مي كنه بگين بچه مون بزرگ شده و خوب نيست با من حموم كنه خيلي چيزا تو حافظش ميمونه
از دستور براي آوردن و بردن چيزاي كوچيك شروع كنيد به بهونه اين كه داريد به بچه ميرسيد
و در آخر به جاي اينكه غر بزنيد كه من اينجا هيشكي رو ندارم و تو خونوادت اينجان منو درك نمي كني و ..... بگين تو تنها كس من هستي و من بجز تو اينجا كسي رو ندارم
در كل استفاده صحيح از اين زبان چه كارها كه نمي كند
و ديگه اينكه ما زنها بايد خودمون مواظب خودمون باشيم و به خودمون برسيم و اينكه شوهرامون رو مسئول خوشبختي خودمون بدونيم درست نيست به هر حال آقايون در بيرون از خونه همش سرگرم بودن و ما تو خونه همش منتظر اومدن اونا بوديم تا اونها بيان و ما رو خوشحال كنن اين درست نيست چون اونها ميان و با خودشون خستگي روز رو ميارن و انتظار ما بر باد ميره و ما افسرده خواهيم شد حتما حداقل دو سه تا دوست خوب واسه خودتون پيدا كنيد و با هم صميمي شين و خونه هم بريد يا با هم خريد يا پارك بريد و تو خونه نمونيد تا دپرس شيد اصلا تلفني با هم حرف بزنيد . تقريبا همه ما خانوماي خانه دار ويژگيهاي مشابه هم داريم فقط بايد به خودمون برسيم خيلي مهمه و از هيچ كاري براي شادي خودمون دريغ نكنيم
موقع آماده كردن غذا يا ظرف شستن خودتو پرمشغله نشون بده و وقتي پسرت گريه ميكنه يا چيزي ميخواد باباشو صدا بزن و بگو دستت بنده و نميتوني بهش برسي بزار همسرتون كاراي پسرتونو تو چنين مواقعي انجام بده
پسرتون بزرگ شده پس حمام كردنش رو گردن پدرش بندازين و اگر شونه خالي مي كنه بگين بچه مون بزرگ شده و خوب نيست با من حموم كنه خيلي چيزا تو حافظش ميمونه
از دستور براي آوردن و بردن چيزاي كوچيك شروع كنيد به بهونه اين كه داريد به بچه ميرسيد
و در آخر به جاي اينكه غر بزنيد كه من اينجا هيشكي رو ندارم و تو خونوادت اينجان منو درك نمي كني و ..... بگين تو تنها كس من هستي و من بجز تو اينجا كسي رو ندارم
در كل استفاده صحيح از اين زبان چه كارها كه نمي كند
و ديگه اينكه ما زنها بايد خودمون مواظب خودمون باشيم و به خودمون برسيم و اينكه شوهرامون رو مسئول خوشبختي خودمون بدونيم درست نيست به هر حال آقايون در بيرون از خونه همش سرگرم بودن و ما تو خونه همش منتظر اومدن اونا بوديم تا اونها بيان و ما رو خوشحال كنن اين درست نيست چون اونها ميان و با خودشون خستگي روز رو ميارن و انتظار ما بر باد ميره و ما افسرده خواهيم شد حتما حداقل دو سه تا دوست خوب واسه خودتون پيدا كنيد و با هم صميمي شين و خونه هم بريد يا با هم خريد يا پارك بريد و تو خونه نمونيد تا دپرس شيد اصلا تلفني با هم حرف بزنيد . تقريبا همه ما خانوماي خانه دار ويژگيهاي مشابه هم داريم فقط بايد به خودمون برسيم خيلي مهمه و از هيچ كاري براي شادي خودمون دريغ نكنيم
مامان کیانا و صدرا
19:05 1392/9/9
راستی مامان سپهر عزیز، اومدم وبتون همه ی پستاتون رمز داره!!!!!!!!!!!!شما علاقه ای به دوستی در فضای مجازی ندارین؟عزیزم خودتونو خیلی محدود نکنین.درد دل کردن در فضای مجازی هم گاهی واقعا آدمو آروم میکنه.درها رو باز کن گلم بذار کمی تغییر برات بوجود بیاد.
❀مامانی❀
19:19 1392/9/9
سلام عزیزم
خوشبختانه من تو این زمینه مشکلی ندارم...همسرم توی خیلی از کارهای خونه کمک میکنه...فقط از ظرف شستن بدش میاد...البته من خودم اجازه نمیدم خیلی کارها رو انجام بده ولی وقتی میبینه تا 4 عصر سرکار هستم و چقدر خسته میشم ولی کار خونه رو رها نمیکنم دلش میسوزه و کمکم میکنه...حتی خونه تکونی عید بیشترشو همسرم انجام میده...
پسرم وقتی کوچیک بود کمتر با باباش بود ،چون همسرم خیلی بچه داری بلد نبود...ولی خب بعضی وقتا بهش غذا میداد و میشستش...اما الان که بزرگ شده بیشتر کارهاش غیر از امور درسیش با پدرشه...تمام اینها رومدیون مادر شوهر عزیزم هستم که از بچگی اونا رو اینطوری بار اورده و همیشه گوشزد میکنه بهش که کمک حال من باشه...اینم بگم پدر شوهر من هم اصلا اهل کمک کردن نبوده...کلا مردای قدیمی خیلیاشون اینجوری بودند...
اول از همه بگم خدا رو شکر کن پسر داری،چون کمی بزرگتر بشه ناخودآگاه پدرش مجبوره به اموراتش برسه...بعد اینکه از همین الان وظیفه ی تو اینه که پسرتو جوری تربیت کنی که توی کارهای خونه کمکت کنه...اینجوری بعدها عروست حسابی دعات میکنه...علی ما که دیگه براش جا افتاده مرد هم توی کارهای خونه وظایفی داره و توی خیلی کارها کمکم میکنه...
دوم اینکه همونجوری که خودت گفتی شاید خیلی بی حوصله و عصبی شدی...همین باعث شده شوهرت اگر کمکی هم میکنه براش جذابیتی نداشته باشه...وقتی ازش میخوای کاری بکنه خیلی تشویقش کن و حتی چندبار جلوی جمع دوستان یا فامیل ازش تعریف کن...خیلی تاثیرگذاره...
بعد اینکه مردها غرور خاص خودشونو دارند...اگر با غر غر و شکایت ازشون بخوای کمکت کنند مطمئن باش چنین کاری نمیکنند...همونطور که مامان دوقولوها گفتند زمانیکه هردو در آرامشید و روحیتون خوبه دراین مورد حرف بزنید و خیلی مهربانانه و با زبون چرب و نرم خاص زنانت ازش بخوای کمکت کنه(چشمک)
خوشبختانه من تو این زمینه مشکلی ندارم...همسرم توی خیلی از کارهای خونه کمک میکنه...فقط از ظرف شستن بدش میاد...البته من خودم اجازه نمیدم خیلی کارها رو انجام بده ولی وقتی میبینه تا 4 عصر سرکار هستم و چقدر خسته میشم ولی کار خونه رو رها نمیکنم دلش میسوزه و کمکم میکنه...حتی خونه تکونی عید بیشترشو همسرم انجام میده...
پسرم وقتی کوچیک بود کمتر با باباش بود ،چون همسرم خیلی بچه داری بلد نبود...ولی خب بعضی وقتا بهش غذا میداد و میشستش...اما الان که بزرگ شده بیشتر کارهاش غیر از امور درسیش با پدرشه...تمام اینها رومدیون مادر شوهر عزیزم هستم که از بچگی اونا رو اینطوری بار اورده و همیشه گوشزد میکنه بهش که کمک حال من باشه...اینم بگم پدر شوهر من هم اصلا اهل کمک کردن نبوده...کلا مردای قدیمی خیلیاشون اینجوری بودند...
اول از همه بگم خدا رو شکر کن پسر داری،چون کمی بزرگتر بشه ناخودآگاه پدرش مجبوره به اموراتش برسه...بعد اینکه از همین الان وظیفه ی تو اینه که پسرتو جوری تربیت کنی که توی کارهای خونه کمکت کنه...اینجوری بعدها عروست حسابی دعات میکنه...علی ما که دیگه براش جا افتاده مرد هم توی کارهای خونه وظایفی داره و توی خیلی کارها کمکم میکنه...
دوم اینکه همونجوری که خودت گفتی شاید خیلی بی حوصله و عصبی شدی...همین باعث شده شوهرت اگر کمکی هم میکنه براش جذابیتی نداشته باشه...وقتی ازش میخوای کاری بکنه خیلی تشویقش کن و حتی چندبار جلوی جمع دوستان یا فامیل ازش تعریف کن...خیلی تاثیرگذاره...
بعد اینکه مردها غرور خاص خودشونو دارند...اگر با غر غر و شکایت ازشون بخوای کمکت کنند مطمئن باش چنین کاری نمیکنند...همونطور که مامان دوقولوها گفتند زمانیکه هردو در آرامشید و روحیتون خوبه دراین مورد حرف بزنید و خیلی مهربانانه و با زبون چرب و نرم خاص زنانت ازش بخوای کمکت کنه(چشمک)
☆مامان سپهر☆
19:32 1392/9/9
سلام و ممنون از پاسخ همتون من خیلی سعی میکنم با ملایمت و مهربونی همه اینها رو بهش بگم ولی فقط چند روز تاثیر داره و بعدهمون رویه قبلی رو ادامه میده
مامان مرمر
22:57 1392/9/9
شوهر من اوایل بیشتر کمک میکرد از شستن ظرفها بچه داری وشیشه پاک کنی و...خلاصه تمیز ومرتب هم انجام میداد از خودم بهتر ولی از وقتی یه همکار نسبتا مرد سالار همنشینش شده رفتارش خیلی روی شوهرم تاثیر گذاشته دایم میگه به قول آقای..اگه خیلی زنها راتحویل بگیری وکمکشون کنی لوس میشن به نظر من دوست خیلی بیشتر از خانواده تاثیر میذاره
ماناز
00:16 1392/9/10
دوست عزیز بخش زیادی از این موردی که مطرح فرمودید به تربیت خانوادگی همسرتان مربوط میشود مردانی که چنین پدران وبرادرانی دارند که این کارها را فقط وظیفه زن می دانند بعدها هم برای زنشان مشکل ساز میشوند به راحتی زیر بار کارکردن نمی روند من فکر کنم در خانواده همسر شما ،چنین جوی حاکم باشد که جوی مرد سالاری هم به شمار میرود که با امدن بچه بیشتر سعی می کنند از زیر بار چنین کارهایی شانه خالی کنند چون با روحیه شان سازگار نیست .گفتن این رفتار هم به خانواده همسرتان که انها از او بخواهند هم کار درستی نیست وبدتر میشود.بهترین کار بدون دادن تذکر مستقیم وسرزنش کردن او بابت این رفتارش که مردان از ان فراری اند،این که کم کم با دادن مسئولیتهای کوچک ونه زیاد وبه یکباره ،اورا عادت دهید تا این عادت ،بخشی از فرهنگش شود.چون به نظر من مربوط به فرهنگ وبینش یک مرد میشود تا مشکل رفتاری.برای هر عادتی یک هفته زمان نیاز است شما برای هفته اول تنها از او یک کار بخواهید و ترجیحا ساعت مشخصی و نه بیشتر مانند سرگرم کردن بچه تا شما به امورات خودوخانه برسید ان هم با ملایمت وسیاست ونرمش زنانه .نه تحکم واجبار .بعد یک هفته این عادت در او شکل می گیرد برای هفته دوم علاوه بر کار هفته قبل در امور نظافت منزل یا هر کار دیگری که صلاح می دانید همان روند را انجام دهید .در طی یک ماه خواهیددید که همسرتان به این روند عادت خواهد کرد .البته سعی کنید این کارها را درزمان مناسب بخواهید نه اوقاتی که خسته است چون بی فایده است.وقتهایی که احساس می کنید الان به سراغ کارهای غیر ضروری وشخصی خودشان خواهد رفت .بدانید حل این مساله زمان بر است انتظار معجزه در زمان کوتاه نداشته باشید.
ساناز مامان متين
01:30 1392/9/10
واقعا خسته نباشي مامان سپهر دركت ميكنم واقعا بچه داري و خونه داري و شوهرداري و شيردادن شبانه ..بدون هيچ استراحتي خيلي سخته . شوهر منم وقتي مياد حداكثر 3ساعت پسرم بيداره ولي سعي ميكنه كمك كنه ولي خوب اونم خسته است .بعضي وقتا دركش ميكنم ولي بعض وقتا نميشه .منم خستم اونم خسته است . با قربون و صدقه هم خستگي اش در نميره . به نظرم بايد گذشت كرد و صبور بود .البته بگم كه به نظر منم تربيت خانوادگي هم خيلي تاثير داره . صدالبته رفتار شما با شوهرتون ..من وقتي خسته ام و عصباني متقابلا پسرم بدتر ميشه اونم بداخلاق تر و شلوغ تر ميشه چون شير منو ميخوره اگه من آرامش داشته باشم اونم آرومتره..
مامان منصوره
10:06 1392/9/10
به به عجب گفتگوی پرباری !!!!
احسنت به این همه خانوم وارد و آگاه!
باید به همگیتون تبریک بگم هم مامان سپهر عزیز و هم همه ی مامانای پاسخ دهنده به خاطر اینکه تا این حد به زندگی و همسر و بچه و به طور کلی بنیان خانواده اهمیت می دید!
همونطور که دوستان گفتن این مساله با کمی تلاش و سیاست قابل حله!
حتما به فکر پیدا کردن دوستان خوب باشید! تا از تنهایی و افسردگی دور شید...
کاملا موافقم که هرجور همسرتون رو عادت بدید همونجوری رفتار می کنه، مثلا همسر من اوایل اصلا دوست نداشت بچه رو نگه داره تا من تنهایی بیرون برم اما به مرور با اشاره های کوتاه متوجهش کردم که منم نیاز دارم ساعتی رو برای خودم داشته باشم که از دغدغه ی بچه جدا باشم، مثلا اوایل تو شهر خودمون می رفتم آرایشگاه و بچه رو برای مامان خودم یا مادر شوهرم می ذاشتم اما دیدم اشتباهه! دیگه عادتم این شده که همین جا برم و شوهرم از بچه نگهداری کنه!
اگه بخوام با دوستام برم استخر یا بازار از قبل بهش میگم تا آمادگی داشته باشه...
دخترم عادت کرده باباش بیرون می ره گریه می کنه مثلا می خواد بره سوپر مارکت بهش می گم گناه داره با خودت ببرش! البته اگه نخوام بره فوری سرگرمش می کنم گریه نکنه(چشمک)
دخترم بهانه ی پارک بگیره گاهی به همسرم میگم من کار دارم شما دوتایی برید تا من به کارام برسم...
تو کار خونه هم زیاد خودتون رو اذیت نکنید، مثلا هر روز تموم خونه رو برق نندازید تا هم خسته شید هم همسرتون به این جو عادت کنه گاهی لازمه به ریختگی دیده بشه تا مرتب بودن به چشم بیاد...
تو زمانی که پسرتون خوابه شمام فقط استراحت کنید تا بیدار که شد خسته نباشید....
مرتب بهشون بگید بچه به محبت پدر احتیاج داره! دوست داره باهاش بازی کنی،دوست داره با تو غذا بخوره! با تو بیرون بره! (مثلا خرید سبک میره بفرستیدش همراهشون)اینجوری به حس اقتدارش کمک کردید و می بینه که مفید هست و خانواده بهش نیاز دان پس بشتر وقت می ذاره!
موفق باشید و خوشبخت!
احسنت به این همه خانوم وارد و آگاه!
باید به همگیتون تبریک بگم هم مامان سپهر عزیز و هم همه ی مامانای پاسخ دهنده به خاطر اینکه تا این حد به زندگی و همسر و بچه و به طور کلی بنیان خانواده اهمیت می دید!
همونطور که دوستان گفتن این مساله با کمی تلاش و سیاست قابل حله!
حتما به فکر پیدا کردن دوستان خوب باشید! تا از تنهایی و افسردگی دور شید...
کاملا موافقم که هرجور همسرتون رو عادت بدید همونجوری رفتار می کنه، مثلا همسر من اوایل اصلا دوست نداشت بچه رو نگه داره تا من تنهایی بیرون برم اما به مرور با اشاره های کوتاه متوجهش کردم که منم نیاز دارم ساعتی رو برای خودم داشته باشم که از دغدغه ی بچه جدا باشم، مثلا اوایل تو شهر خودمون می رفتم آرایشگاه و بچه رو برای مامان خودم یا مادر شوهرم می ذاشتم اما دیدم اشتباهه! دیگه عادتم این شده که همین جا برم و شوهرم از بچه نگهداری کنه!
اگه بخوام با دوستام برم استخر یا بازار از قبل بهش میگم تا آمادگی داشته باشه...
دخترم عادت کرده باباش بیرون می ره گریه می کنه مثلا می خواد بره سوپر مارکت بهش می گم گناه داره با خودت ببرش! البته اگه نخوام بره فوری سرگرمش می کنم گریه نکنه(چشمک)
دخترم بهانه ی پارک بگیره گاهی به همسرم میگم من کار دارم شما دوتایی برید تا من به کارام برسم...
تو کار خونه هم زیاد خودتون رو اذیت نکنید، مثلا هر روز تموم خونه رو برق نندازید تا هم خسته شید هم همسرتون به این جو عادت کنه گاهی لازمه به ریختگی دیده بشه تا مرتب بودن به چشم بیاد...
تو زمانی که پسرتون خوابه شمام فقط استراحت کنید تا بیدار که شد خسته نباشید....
مرتب بهشون بگید بچه به محبت پدر احتیاج داره! دوست داره باهاش بازی کنی،دوست داره با تو غذا بخوره! با تو بیرون بره! (مثلا خرید سبک میره بفرستیدش همراهشون)اینجوری به حس اقتدارش کمک کردید و می بینه که مفید هست و خانواده بهش نیاز دان پس بشتر وقت می ذاره!
موفق باشید و خوشبخت!
مامان منصوره
10:34 1392/9/10
راستی شام گل پسر رو نزدیک خوابیدنش بهش بدید تا کمتر گرسنه بشه، من جواب گرفتم از این مورد...
قطره ی مولتی ویتامین رو هم شبا ندید روز بدید چون اشتها رو زیاد می کنه...
گاهی بچه ها تشنه شون می شه که بیدار میشن پس آب نزدیک خودتون داشته باشین، بعضی اوقات آّب بخورن دوباره می خوابن بدون شیر!
قطره ی مولتی ویتامین رو هم شبا ندید روز بدید چون اشتها رو زیاد می کنه...
گاهی بچه ها تشنه شون می شه که بیدار میشن پس آب نزدیک خودتون داشته باشین، بعضی اوقات آّب بخورن دوباره می خوابن بدون شیر!
مامان منصوره
10:37 1392/9/10
نمی دونم کجا زندگی می کنید اما احتمال زیاد می تونید برنامه هایی خاص بانوان پیدا کنید: مثل جلسات قرآن هفتگی و ...
معنویات هم به رشد فکریتون هم به آرامشتون کمک می کنه!
گل پسر رو هم که ببرید با بچه ها سرگرم میشه...
معنویات هم به رشد فکریتون هم به آرامشتون کمک می کنه!
گل پسر رو هم که ببرید با بچه ها سرگرم میشه...
☆مامان سپهر☆
13:47 1392/9/11
سلام و ممنون از لطف همه عزیزان . راستش به همسرم راجب سوالی که تو نی نی وبلاگ مطرح کردم گفتم و جوابهای شما عزیزانو بهش نشون دادم اولش یکم ناراحت شد ولی بعد واکنشش این بود:کمک کردن تو کار خونه و محبتشو بمن و پسرمون زیادتر کردن حتی دیروز مرخصی گرفت و باهم براناهار رفتیم بیرون .البته من باید اعتراف کنم که بعد از تولد سپهر توجه من به همسرم بنابه شرایط کمتر شده بود( چون قبلش من بخاطر اینکه تو شهر من بودیم و شوهرم کسی رو نداشت خیلی خیلی بهش محبت میکردم تا احساس تنهایی نکنه ) و از تیر به بعد که اومدیم شیراز چون اون پیش خانوادش بود محبت من خیلی کمرنگ شده بود چون میگفتم دیگه تنها نیس ضمنا انتظارم داشتم دقیقا رفتاری که من تو تبریز با اون داشتم تو شیراز با من داشته باشه برا همین خیلی از نظر روحی ضعیف شده بودم و شاید بخاطر بیتوجهی زیاد من به همسرم اونم کمکش بمن کم شده بود چون تو تبریز بهم کمک میکرد.با راهنمایی شما عزیزان هم من هم همسرم ایرادهای رفتارمون رو متوجه شدیم .الان دو روزه خیلی احساس خوبی داریم عین روزایی که تو تبریز بودیم .منم تصمیم گرفتم حداقل هفته ای یه بارم خودمو پسرم دو تایی بیرون بریم تا حوصلم سر نره . بازم از همتون تشکر میکنم موفق و شاد باشید.
مامان نجمه
15:11 1392/9/11
خوشحالم كه مشكلت رفع شد عزيزم
ساناز مامان متين
15:31 1392/9/11
خدا رو شكر خوشحال شدم ..چه خوب انشالا همه زوجها هميشه خوب و خوش باشن )
.....
13:17 1392/9/12
خوشحالم برات ....
به نظر من ما خانمها اگه منتظر شوهرهامون بمونیم دیگه هیچ. خودتون رو سرگرم کنید و سعی کنید محیط شادی رو برای خودتون بوجود بیارید. اگه اینجا فامیل ندارید که باهاشون رفت و آمد داشته باشید خودتون برید بیرون از منزل. خلاصه نزارید به مرحله افسردگی برسید و تا می تونید به خودتون برسید. اینو برای این می گم که مردها وقتی خودشون مریض می شن دنیا باید عزا بگیره و زن باید مثل پروانه دورشون باشن ولی آخ که وقتی زن مریض می شه.
ماها باید بخاطر خودمون نه بخاطر بچه هامون از این حالتها بیرون بیایم.