فانتزی شما چیه ؟؟؟

مامان ایلیا 15:53 1393/4/7 یه فانتزی که همیشه آرزوم بوده اینه که تو یه دشت سر سبز و پر از گلهای قرمز در حالی که دستامو باز کردم و موهامم پریشونن آزادانه بِدُوم اینقد بدوم و جیغ بکشم که تهی شم از این دنیا

مامان مریم 16:07 1393/4/7 فانتزی من اینه که یه نمایشگاه از نقاشیام و کارای هنریم تو اروپا بزنم .....

✿ مینا ✿ 16:23 1393/4/7 اره هیچی بهتر از سلامتی نیست ولی خب جدا" یه کمی که کلاس داره

✿ مینا ✿ 18:58 1393/4/7 یکی دیگه از فانتزیام اینه که فقط برا یه دفه اسم وبم بره تو وبلاگ های پر بازدید امروز ینی اگه اسم وبمو ببینم درجا از خوشی سکته میکنم

مامان مریم 20:21 1393/4/7 فایضه جون و مامان مهدیه لاااااااایک

مامان مریم 01:26 1393/4/8 من که هیچ وقت به آرزوم نمیرسم چون فقط تو شهرمون نمایشگاه زدم

مامان الینا 08:50 1393/4/8 مینا یعنی منو کشتی با این سوالات ها

دخــღـلی شکلـک 11:42 1393/4/8 مریم خیلی ضایعه لنگ و قد و بالات رو الاکلنگ بخدا
ولی منم برام خیلی مهم نیست مردم
خودم کاملا رعایت میکنم
با چادر و مانتو و ساق و مقنعه حجابی ظاهر میشم(عجی مجی)
ولی تو اوج جمعیت با دخترم تو پارک مسابقه بدو بدو میزارم و تاب بازی میکنم...........
هرچی شوهری میگه خجالت بکش زن(با لحن مردای قدیم)
منم میگم دلم میخواد از بچه گی و کودکی های دخترم لذب ببرم
ولی خداییش کار به سرسره نیم متری و الاکلنگ نمیرسه
(مریمه ضایع)خجالتم خوب چیزیه

مامان مریم 11:47 1393/4/8 ولی من آیدین رو بیشتر بعد اذان شب میبرم پارک که هم خنک تره هم خلوت
با چند تا مامان یه اکیپ همیشگی و زنونه داریم خیلی خوبه

زهرا مامان ایلیا جون 18:53 1393/4/8 یکی از فانتزی های من اینه که هیچ کس ندونه فانتزی من چیه

فائزه مامانه سوگند 00:21 1393/4/9 فانتزی من اینه که این تابلو فرشی که شروع کردم تموم بشه بابا شش ماه تا نصفه هم نیومده و یک طرح جدید بزنم
یکی دیگشم اینکه همسرم داره من و صبح هامیبره خونه مامانم دم محل کارش پیاده بشه من خودم با ماشین برم
و خیلی چیزهای دیگه

مامان مریم 10:54 1393/4/9 مامان علیرضای مهربونم نگران نباش موقته
آیدین تا لب تاپ مبدبد اصلا چشماش برق میزد و جلوتر از من توش بود و یه مدت خاموش دادم دستش و هرچی دلش خواست دکمه زد و بعد تازه علاقه مند تر هم شد
اما تو 1 ماه از سرش افتاد و البته گاهی تا میومد میرفتم رو میز ناهارخوری و شاکی میشد تا الان دیگه میدونه نباید دست بزنه
البته پروسه طولانی بود

مامان مهلا 15:13 1393/4/9 مامان سوده جون مثه منی
ولی من یه دختر و پسر میخواستم اونم برا بچه اول که با یه تیر دو نشون رو زده باشم اسمشون رو هم بذارم دارا و سارا دیگه هم حامله نشم ولی نشد که حالا فانتزیم تغییر کرده دلم میخواد الان که تصمیم حاملگی ندارم و سن بچم کمه حامله بشم و جواب سوال آدمای فضول دور وبرمو که میگن وااااااااااااااای چرا همچین کاری کردی رو بدم