سوال و 14 جواب
(آخرین جواب : 92/12/17)صبوري
صبور بودن يعني چي؟ يعني هر چقدر بهت ظلم شد بشيني و هيچي نگي و مظلوم باشي؟ اينكه بشيني ببيني چي پيش مياد؟ اينكه هر چه پيش آيد خوش آيد؟ يعني همه مشكلات رو تحمل كني و به خدا توكل كني كه اون برات بهترينها رو به ارمغان مياره؟صبر معنيش چيه؟تا چه حد جايزه كه صبر كرد؟
1392/12/17
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
واقعا نمیدونم شایدم حماقت میکنم؟؟؟؟؟؟
بگم که همه این طوری بهم عادت کردند اگه بهشون برگردم بگم این چه کاریه دوست دارین منم باهاتون همین رفتار را داشته باشم بهشون برمیخوره...........انگار شده یه توقع که همیشه آروم باشم
من با توجه به بعضی روحیات خودم اسم این حالات رو حتی صبر هم نمیذارم به نوعی کمبود اعتماد به نفس و یه جور ترسه
سر فرصت دوباره میام
اینجوری دیگه دفاع و ایفاء حق که معنا نداره!!!!
صبر یعنی اینکه قبل و بعد از هر اتفاقی با زبانمون حرفی نزنیم که شکایت از خدا محسوب بشه و با اعضاء و جوارحمون کاری نکنیم که حرکات ناهنجار تلقی بشه
اما حق داریم با زبانی لین و تدبیری سنجیده از خودمون حمایت کنیم
گر صبر كني ز غوره حلوا سازي
يا
گويند سنگ نرم شود در مقام صبر
آري شود و ليك به خون جگر شود
اين صبر چجور صبريه؟يعني فقط شكايت نكردن از خدا رو در برمي گيره
آدم وقتی میتوانه با گرفتن زبانش جلوی یه فتنه را بگیره جلوی هزار تا کار ومفسده را بگیره کجاش اشتباهه؟
من میترسم ولی از خدا .............وقتی خداگفته ببخشید تا منم شما را ببخشم .....پس آدم میتوانه خشم آنی خودشو فرو بده ...........جلوی دهانش را بگیره جواب نده............صبوری کنه .........ببخشه ............تا خداهم او را ببخشه
فکر کنم خیلی ارزش داره خدا آدما ببخشه
امام علی هم فرمودند هر آنچه برای خود میپسندی برای دیگرانم بپسند منم این روش را میپسندم باهام بقیه رفتار کنند
حالا اگه دیگران شعورشان نمیرسه ودرک ندارند خدا که میبینه وبنده چشمم به دست خداست نه بنده های خدا
منظور من ترس از طرف مقابل بود و خودم هم توو جمله قبلش اشاره کردم با توجه به برخی روحیات خودم اسم سکوتهای بعضی اوقاتم رو نمیتونم صبر بذارم نوعی ترس از دعوا و جنجال و ...است.طرفم مقابل دور از جونتون اینقدر بد دهن و هتاک بوده یا اینقدر صدای جیغی داشته که ترسیدم حرف بزنم
گاهی سکوت نه تنها جایز نیست بلکه باید حرف زد اما من میترسم حرف بزنم به این اخلاق خودم نمیتونم بگم صبر دارم متاسفانه اعتماد بنفسم پایینه
خیلی جاها توو خیلی از مسائل حق داشتم ناراحت بشم به طرفم ثابت کنم که اشتباه کرده اما نتونستم
درسته که با حرف نزدن و سکوتم جلوی خیلی از ناراحتیها و بحرانها رو گرفتم اما همیشه یه استرس خاصی نسبت به اون موضوع توو وجودم مونده که باعث شده گاهی اوقات خیلی بهم بریزم
من مدتیه دارم رو خودم کار میکنم که حرف بزنم در عین اینکه نهایت احترام طرف مقابل رو که به نوعی حفظ احترامه خودم رعایت میکنم اما حرفمو بزنم
ببینید این سکوتها هم با توجه به تجربه هایی که داشتم صرف سکوت باقی نمیمونه مجبور میشیم حرفی که به خودش نزدیم رو ببریم به یه نفر دیگه بگیم که خدای ناکرده میشیم مشمول ایه ویل لکل همزه لمزه یا بدتر ازون غیبت!!
تصمیم دارم ازین به بعد حرف بزنم...اما اگه حرف زدن جواب نداد صبر و مدارا رو پیش بگیرم
مثلاهمین دیروز به یکی از دوستام گفتم لطفا حرفایی که بهت میزنم بین خودمون بمونه به کسی نگو دیروز تاحالا قهر کرده وگفت من اصلا دوست ندارم با همچین آدمایی دوست باشم منم گفتم فکراتا بکن واقعا متاسفم که 2سال با این خانوم دوست بودم چون من خیلی مودبانه ازش درخواست کردم ولی الانم ناراحت نیستم چون حرف حق زدم ولی طرف مشکل داره