سوال و 8 جواب
(آخرین جواب : 91/8/8)سلام ٰ من شاید از 6 ماهگی برگردم سرکار و مارال رو بذارم مهد
اگه کسی در این مورد تجربه داره لطفا راهنمایی کنه
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
( باباي نگين و محمد حسین )
18:39 1390/6/14
سلام . 6ماهگي مارال جونو مهد نبريد ترجيحا
کودک شما بهخصوص از سه سالگي به بعد نياز دارد که روند استقلال و اجتماعي شدن را آغاز کند. مهد کودک مکان مناسبي براي طي اين مرحله از مراحل رشد کودک است....
در روند رشد و تکامل کودک پس از قطع بندناف دورهاي از استقلال نسبي آغاز ميشود که کودک با اينکه بيشتر در آغوش والدين است، هر روز به سمت ايجاد استقلال بيشتر پيش ميرود. به کودکان بايد کمک کرد که اين روند را طي کنند و درنهايت خودشان بتوانند بالغاني باکفايت شوند. مهدکودک مکان مناسبي براي ايجاد اين فضا است و رفتار والدين از بدو تولد کودک ميتواند در شکلگيري خاطره خوش از اولين مراحل استقلال کودک موثر باشد. براي اينکه کودک آماده رفتن به مهدکودک باشد نياز است که از قبل به او براي شکلگيري استقلال نسبياش کمک نمود. از جمله اينکه بتواند خودش به تنهايي به خواب برود، خودش غذاياش را بخورد و در نتيجه عملکرد مستقل خود را تا حدود 3 سالگي کسب کرده باشد. کودکان بهخصوص کودکان بالاي 3 سال از مهدکودکي که در آنجا بتوانند خوشحال باشند و تعامل با ديگران را ياد بگيرند، سود ميبرند.
ترس از رفتن به مهدکودک
اگر به نظر ميآيد که کودک از رفتن به مهدکودک ميترسد، والدين بايد او را به تدريج با محيط جديد آشنا کنند. در آغاز، مادر يا پدر ميتوانند همراه کودک باشند و نزديک او بمانند تا زماني که کودک مشغول بازي است. آنها هر روز ميتوانند مدت بيشتري در مهد بمانند تا اينکه کودک بخواهد جزيي از بقيه گروه کودکان شود. والدين بايد کمک کنند که مهدکودک براي فرزندشان تجربهاي مثبت و با استرس کمتر باشد. اگر پدر يا مادر مشکل خاصي مثل احساسهاي مبهم از گناه، ترس يا اضطراب در هنگام جدا شدن از کودک دارند و نميتوانند به راحتي از فرزندشان جدا شوند بهتر است مشاورهاي در مورد مسايل مربوط به خودشان داشته باشند؛ زيرا اين احساسات، کودک را تحت تاثير قرار مي دهد. اگر کودک با فراهم آوردن تمام شرايط باز هم مساله دارد و بعد از حدود يک ماه هنوز براي رفتن به مهد گريه ميکند نياز است که به وسيله يک متخصص بررسي شود.
کودک شما بهخصوص از سه سالگي به بعد نياز دارد که روند استقلال و اجتماعي شدن را آغاز کند. مهد کودک مکان مناسبي براي طي اين مرحله از مراحل رشد کودک است....
در روند رشد و تکامل کودک پس از قطع بندناف دورهاي از استقلال نسبي آغاز ميشود که کودک با اينکه بيشتر در آغوش والدين است، هر روز به سمت ايجاد استقلال بيشتر پيش ميرود. به کودکان بايد کمک کرد که اين روند را طي کنند و درنهايت خودشان بتوانند بالغاني باکفايت شوند. مهدکودک مکان مناسبي براي ايجاد اين فضا است و رفتار والدين از بدو تولد کودک ميتواند در شکلگيري خاطره خوش از اولين مراحل استقلال کودک موثر باشد. براي اينکه کودک آماده رفتن به مهدکودک باشد نياز است که از قبل به او براي شکلگيري استقلال نسبياش کمک نمود. از جمله اينکه بتواند خودش به تنهايي به خواب برود، خودش غذاياش را بخورد و در نتيجه عملکرد مستقل خود را تا حدود 3 سالگي کسب کرده باشد. کودکان بهخصوص کودکان بالاي 3 سال از مهدکودکي که در آنجا بتوانند خوشحال باشند و تعامل با ديگران را ياد بگيرند، سود ميبرند.
ترس از رفتن به مهدکودک
اگر به نظر ميآيد که کودک از رفتن به مهدکودک ميترسد، والدين بايد او را به تدريج با محيط جديد آشنا کنند. در آغاز، مادر يا پدر ميتوانند همراه کودک باشند و نزديک او بمانند تا زماني که کودک مشغول بازي است. آنها هر روز ميتوانند مدت بيشتري در مهد بمانند تا اينکه کودک بخواهد جزيي از بقيه گروه کودکان شود. والدين بايد کمک کنند که مهدکودک براي فرزندشان تجربهاي مثبت و با استرس کمتر باشد. اگر پدر يا مادر مشکل خاصي مثل احساسهاي مبهم از گناه، ترس يا اضطراب در هنگام جدا شدن از کودک دارند و نميتوانند به راحتي از فرزندشان جدا شوند بهتر است مشاورهاي در مورد مسايل مربوط به خودشان داشته باشند؛ زيرا اين احساسات، کودک را تحت تاثير قرار مي دهد. اگر کودک با فراهم آوردن تمام شرايط باز هم مساله دارد و بعد از حدود يک ماه هنوز براي رفتن به مهد گريه ميکند نياز است که به وسيله يک متخصص بررسي شود.
مامان مینا
23:37 1390/6/14
سلام مامان مارال من هم تجربه شما رو دارم و مجبور شدم از 6 ماهگی پسرم رو مهد بذارم اگر باید سر کار برید این کار رو انجام بدید ولی اگه میتونید نرید اما خب اگرم تصمیمتون قطعیه دنبال مهد خوب بگردید و از مادرانی که بچه هاشون رو توی مهد گذاشتن سوال کنید من برای پیدا کردن مهد مناسب که هم تمیز باشه هم بدونم کارکنان اونجا مپل بچه های خودشون با پسر من رفتار می کنن 20 روز وقت گذاشتم و 10 تا مهد کودک توی محدوده خونمون رفتم و حتما قسمت شیرخوارهارو ببینید که از تمیزی و راحتی دخترتون مطمئن بشید امیدوارم جای مناسبی پیدا کنید در ضمن اگه کسی توسیه به پرستار کرد گوش ندید من موارد زیادی در مورد اونها شنیدم که اصلا خوب نیست به مادرتون هم نسپریدش بخاطر این که با تمام علاقه ایشون به دخترتون توی تربیتش کوتاهی می کنه و خواسته های شما رو بدرستی انجام نمی ده ولی مهد کودک هر چیزی رو که شما برای بچتون بخوایید انجام می ده موفق باشید
مامان پرنیا جون
08:15 1390/6/15
سلام مامان مارال خانوم .من هم مثل دیگر دوستان نظرم این که دخترتون را مهد نذارین من خودم تجربه شما را دارم ولی با این تفاوت که از 3 ماه دخترم مهد بوده .ولی به نظر من شرایط مساعدی نیست زیرا بچه تا زمانی که نتواند به استقلال یا شناخت سطحی برسد لزومی نداره از خانواده جدا بشه و یک مشکل دیگه این که ما نمیدونیم واقعا توی مهد چه جوری با بچه ها رفتار میکنند من که زیاد راضی نبودم.
یه مشکل دیگه این که دختر من توی مهد تقریبا پیش فعال شده توی همه زمینه ها.و این که زمانی که کودک پیش فعال میشه در طی دوران یا زمانی که باید مراحل را بگذرونه در زمان پیش فعالی گذرونده و دیگه چیز جدید تری نیاز داره و این باعث میشه کم کم بچه خسته شه .من با توجه به شرایطی که داشتم مجبور شدم اما ترجیحا توصیه میکنم اگه امکان داره نزارین .با تشکر
یه مشکل دیگه این که دختر من توی مهد تقریبا پیش فعال شده توی همه زمینه ها.و این که زمانی که کودک پیش فعال میشه در طی دوران یا زمانی که باید مراحل را بگذرونه در زمان پیش فعالی گذرونده و دیگه چیز جدید تری نیاز داره و این باعث میشه کم کم بچه خسته شه .من با توجه به شرایطی که داشتم مجبور شدم اما ترجیحا توصیه میکنم اگه امکان داره نزارین .با تشکر
مامان زهرا
09:33 1390/6/15
سلام
من هم میخواستم همین کارو بکنم اما گفتن نذار حالا که تابستونه گذاشتم پیش مامانم اما از اول مهر مامانم هم میره سرکار احتمالا یکی از خواهرشوهرهامو بیارم پیش امیرعلی بذارم
من هم میخواستم همین کارو بکنم اما گفتن نذار حالا که تابستونه گذاشتم پیش مامانم اما از اول مهر مامانم هم میره سرکار احتمالا یکی از خواهرشوهرهامو بیارم پیش امیرعلی بذارم
Raha:)
10:00 1390/6/15
سلام عزیز دلم من سال پیش حال شما رو داشتم و خیلی استرس هر شب گریه و زاری و ............خودتون فهمیدی چی میگم خلاصه نمیخواستم که پیش مامان خودم ومادر شوهرم هم بزارم چون هم راضی به زحمتشون نبودم چون واقعا زحمت بزرگی چرا اذیتشون بکنیم زحمت خودمون رو کشیدن بس نیست حالا بچه مون رو هم بزرگ کنن از یه طرف هم اگه پیش مامان خودم میموند اگه مشکلی تو تربیت پیش میومد شوهرم ول کن نبود و بر عکس اگه پیش مادر شوهرم من شاکی میشدم و بخاطر حفظ کلیه شرایط و از بین نرفتن حریم ها کلا کنسل کردم بعد به پرستار فکر کردم و کلی پرستار اومد و رفت و انتخاب نشدن وسرانجام به مهد و عمه ام مهد داشت و شوهرم میگفت فقط مهد اونا میزارم ولی مهد عمه خیلی دور بود هم به محل کارم هم به منزل خلاصه تصمیم گرفتم که همه این دوریها رو بجون بخرم و ببرم اونجا با اینکه پاس شیر هم دارم تازه میخواستم وسطا برم شیر هم بدم با چه معضلاتی خلاصه یه روز بابای خودم خیلی منطقی باهام صحبت کرد و من هم کاملا قانع شدم و رفتم مهدی رو که نزدیک محل کارم بود دیدم و صحبت کردم و قرار شد 10 روز قبل از اینکه شروع به کار کنم روزی از یک ساعت شروع کنم تا.....خیلی خوب من همیشه از روزیکه میخواستم برم سر کار وحشت داشتم ولی این ده روز خیلی برام خوب شد و هم من عادت کردم هم رها و از مهد برات بگم که واقعا من راضیم رهای من که اونجا کیف میکنه من هم همیشه دوبار وسط میرم شیر میدم خودشم سرزده و تا بحال چیزی ندیدم جز محبت ضمنا مربی رها من میگه بهترین زمان واسه بچه 6 ماهگی چون شناخت بچه هنوز کامل نشده و همزمان کادر مهد را هم با پدرو مادر با هم میشناسه مدیرشون میگه برخی اولیا بچه رو میزارن پیش این مادر بزرگ بعد میزارن پیش اون مادر بزرگ وقتی بچه از اونا خسته شد میارن مهد و بچه از مهد هم بدش میاد و............... عزیزم خیلی هم مربیشو دوست داره به اون هم مامان میگه در کل من که راضیم البته اگه امکان این باشه که موقعیت شغلیت حفظ بشه خوب بمون پیش بچه ولی چرا آینده شغلیتو بخاطر یکسال از دست بدی !تازه من تقریبا اوایل هفته ای یکروز هم مرخصی میگرفتم و..........بخدا الان که 9 ماه گذشته هیچ یادم نمیاد که اونروزها چطور گذشت به این وضعیت عادت کردم ضمنا من خودم بچه مهد هستم والا نه پیش فعالم نه افسرده ......................موفق باشی گلم
❀مامانی❀
12:32 1390/6/15
سلام
اگه مهد نذاری بهتره.من علی رو پیش مادر بزرگش گذاشتم و خیلی راضی بودم.سعی کردیم برخوردامون با علی یکسان باشه یعنی با هم هماهنگ می کردیم که در مقابل هر کارش چه برخوردی داشته باشیم...
اگر مجبور شدی مهد بذارش تا جایی که امکان داره مبلغ بیشتری پرداخت کن تا یه مربی مخصوص مارال جون یا نهایتا 2تا کوچولوی دیگه قرار بدن.خودتونم چند روز اول کنارشون باشید...
اوردن پرستار توی خونه هم خیلی مطمئن نیست...
امیدوارم مشکلتون حل بشه.من درکتون میکنم.
اگه مهد نذاری بهتره.من علی رو پیش مادر بزرگش گذاشتم و خیلی راضی بودم.سعی کردیم برخوردامون با علی یکسان باشه یعنی با هم هماهنگ می کردیم که در مقابل هر کارش چه برخوردی داشته باشیم...
اگر مجبور شدی مهد بذارش تا جایی که امکان داره مبلغ بیشتری پرداخت کن تا یه مربی مخصوص مارال جون یا نهایتا 2تا کوچولوی دیگه قرار بدن.خودتونم چند روز اول کنارشون باشید...
اوردن پرستار توی خونه هم خیلی مطمئن نیست...
امیدوارم مشکلتون حل بشه.من درکتون میکنم.
شیرین
09:35 1391/8/8
سلام بهتره يك راه حل ديگه اي پيدا كني و نذاريش مهد به خدا گناه داره
تا جایی که براتون امکان داره سعی کنید مارال جون رو قبل از سه سالگی مهد نذارید.
یه سری به این آدرس بزنید:
http://mamanschool.niniweblog.com/cat19.php