دهه 60 ایها از خاطرات بچگیتون بگید.

نسیم 16:50 1393/3/7 من عاشق چوبین، پسر شجاع، هاج زنبور عسل، دختری به نام نل، کوزت (بینوایان)، نیک و نیکو و... بودم، یادمه کلاس اول ابتدایی بودم، روزهایی که بعد از ظهری بودیم چون چوبین ساعت 5 شروع میشد همه راه مدرسه تا خونه رو می‌دویدم تا به چوبین برسم... کارتون هایی که همش دنبال مادرشون می گشتند رو خیلی دوست داشتم چون باهاشون احساس همدردی می کردم، آهه مامانم شاغل بود و نصف روز نمی دیدمش...
تو مدرسه با بچه ها عمو زنجیرباف، لی لی و گرگم به هوا و... بازی می کردیم، یاد یخمک و پفک نمکی مینو و شکلات 2 زاری بخیر...
اون وقت ها همه چیز ساده ساده بود، این تجملاتی که امروز تو زندگی ها اومده نبود، چقدر خوشحال می شدیم وقتی برامون پاک کن دوقلو می خریدند که با ه سمتش مداد رو پاک کنیم و با یه سمتش خودکار رو...
توی راه مدرسه چه بازیها که نمی کردیم، یادمه می رفتیم زنگ در خونه ها رو می زدیم و فرار می کردیم...
یاد نوشابه های شیشه ای کوکاکولا و شیر کاکائوهای پلاستیکی با در زرورقی بخیر...
یاد آب، بابا نان داد، باز باران با ترانه، چوپان دروغگو، دوکاج، ریزعلی، پترس، تصمیم کبری و. .. بخیر.
..