حفظ آرامش موقع بیماری یا یه اتفاق بد برای بچه ها

مامان ويانا 10:34 1393/3/25 من از شما که خیلی بدترم موقعی که برای ویانا اتفاقی می افتد شروع می کنم به داد و بیداد و اصلاً نمی توانم حتی یک قدم راه بروم انگار که پاهایم قفل می شود که بروم بچه ام را بغل کنم که ببینم چی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حکیمه نیک بخت 10:51 1393/3/25 من هرموقع یه همچین اتفاقی بیفته بچم روبقل میکنم بارامش دلداریش میدم ...باباش بیشترهول میکنه ...چندوقت پیش تومراسم ختم یه نفرشون غش کردهمه ریختن دورش جیغ وفریادوگریه ...من سریع همه روزدم کنارکه بتونه نفس بکشه وزبونش رودراوردم که راه نفسش روگرفته بود نفس کشیدوحالش خوب شد
درسته مادرروبچه حساسه ولی اگربه این رفتارعادت کنی وهول شی خدای نکرده یه وقت که تنهابودی وچیزی شه هیچکاری ازدستت برنمیاد
یه بارپسرم سرفه میکردخون بالااورد همسرم ازترس خشک شده بودمات مونده بود...من سریع دهنشوشستم لباسش روپوشوندم وبادکترش هماهنگ کردم5دقیقه بعدحاضرجلوی دربودم ...همسرم هنوزهول ودستپاچه دورخودش می‌چرخید

مامان مریم 11:20 1393/3/25 سلام
راستش من تو اتفاقات عادی مثل زمین خوردن و واکسن و ...... که واسه همه بچه ها پیش میاد از همسرم محکمتر برخورد میکردم و همیشه سعی میکردم آروم باشم تا آرامشم به همسر و پسرم هم منتقل بشه
اما وقتی پسرکم لکنت شد خودمو باختم بدجور باختم جلوی روش زار زار گریه میکردم و تا میخواست حرف بزنه با صورت درهم و هق هق نگاش میکردم و بعدها فهمیدم چه صدمه ای به پسر کوچولوم زدم و بعد صحبت با روانشناس و دوستایی که این مشکلو داشتن فهمیدم تنها کسی که میتونه به پسرم کمک کنه خودمم چون من همیشه باهاشم
من فقط تو 10 روز بعدی مشکل پسرمو با آرامش و انتقالش به پسرم حل کردم گرچه از درون داغون بودم ولی حداقل جلوی روش همش میخندیدم و باهاش بازی مبکردم و همش تو جشن و تولد و آب بازی و کوچه و خیابون بودیم
همین جا به همتون میگم بهترین مامان واسه بچه هاتون یه مامان با یه چهره خندون و پر از آرامشه و همیشه این دستپاچگی و هول شدن و گریه زاری فقط و فقط کارو خرابتر میکنه
هر اتفاقی واسه بچه ها افتاد حتی خدایی نکرده واقعا وحشتناک گریه هیچ چیزی رو درست نمیکنه ولی آرامشتون خیال کوچولوهاتونو راحت میکنه که چیزی نیست و اگه هم باشه مامانم باهامه

مامان مریم 12:00 1393/3/25 مامان سپهر جون خدارو شکر که سپهر جون چیزیش نیست و دستش نشکسته
ولی همه سعیتو تو حفظ آرامش بکن ، برای منم خیلی سخت بود ولی اگه بچه هامونو دوست داریم باید بهشون اعتماد به نفس و آرامش هدیه بدیم نه استرس و نگرانی.......
من تجربه سختی رو پشت سر گداشتم تا به این باور برسم

مامان مریم 12:08 1393/3/25 خواهش میکنم عزیزم

مریم(مامان کیان) 14:05 1393/3/25 منم خیلی دوست دارم محکم باشم اما خیلی کم موفق میشم ...... ولی مواقعی که احساس خطر کنم فقط لباس میپوشم و میرم دکتر اصلا مکث نمیکنم همون موقع هم تا مطب دکتر آرومم اما وقتی میرسم اول یکی باید من و اروم کنه...... به خاطر شیطنت زیاد پسرم انقدر پیش اومده که مثلا آخر شب بخوره زمین و ما هم همون موقع ببریم اش بیمارستان و عکس و..... یعنی فکر کنم 5 بار تا حالا شده که ما یه دفعه ای بریم بیمارستان .......اما فکر کنم ضد ضربه شدم این دفعه آخری که اوایل اردیبهشت بود و از مبل افتاده بود و پاش درد میکرد ساعت 1 شب بود رفتیم بیمارستان عکس و ...... اما اصلا گریه نکردم ........ ولی این و منم مطمئنم گریه زاری ما فقط کار و خرابتر میکنه این دفعه که من آروم بودم کیانم موقع عکس انداختن اصلا نترسید و گریه نکرد!!!!

مامان فائزه 15:56 1393/3/25 سلام
گلم این خاصیت یه مادره
منم چند روزه مهدیارم تب داره بچه م که اب شد خودمم اب شدم منم زودی گریه م میگیره... طبیعیه حالت عزیزم غیر این بود که بهمون نمیگفتن مادر
دیشب که تا صبح بخاطر تب مهدیار بیدار بودیم به همسری گفتم صبح برو دست بوس پدر ومادرت... ومن اینطور مواقع دست به دامن خدا و جد سید مهدیار میشم انشالله که دست پسرت چیزی نشده..

مامان کیمیا 00:57 1393/3/26 برای منم بروز اتفاقات خیلی سخته ودستپاچه میشم.فکر کنم خود م بیشتر از بچه میترسم

مامی مرمر 15:22 1393/3/26 منم داغون میشم وقتی بچم مریض میشه..باورتون نمیشه من هربار که پسرم مریض میشه چن کیلو وزن کم میکنم...

☆مامان سپهر☆ 06:53 1393/3/27 سلام . مرسی مامی مرمر جان. خدا روشکر دکتر گفته فقط ضرب دیده