سوال و 14 جواب
(آخرین جواب : 92/9/5)
به نظرتون من حساسم؟؟؟؟
سلام
من چون شاغلم صبحها دخترم رو پیش مادر شوهرم میذارم .خدارو شکر مادر شوهرم خیلی خوبه .اما چیزی که من نگرانم و بخصوص جدیدا خیلی حساس شدم اینه که هر وقت یسنا مریض میشه حتی یه سرماخوردگی معمولی خیلی از فامیلای شوهر متوجه میشن و بعدها همیشه حال یسنا رو میپرسن. منم رو این قضیه خیلی حساس شدم و فکر میکنم اینطوری یسنا مریض شدناش تو ذهن همه میمونه و این واسش خوب نیست.به نظر شما من خیلی حساسم؟ یا واقعا حق بامنه؟
چیکار کنم......
من چون شاغلم صبحها دخترم رو پیش مادر شوهرم میذارم .خدارو شکر مادر شوهرم خیلی خوبه .اما چیزی که من نگرانم و بخصوص جدیدا خیلی حساس شدم اینه که هر وقت یسنا مریض میشه حتی یه سرماخوردگی معمولی خیلی از فامیلای شوهر متوجه میشن و بعدها همیشه حال یسنا رو میپرسن. منم رو این قضیه خیلی حساس شدم و فکر میکنم اینطوری یسنا مریض شدناش تو ذهن همه میمونه و این واسش خوب نیست.به نظر شما من خیلی حساسم؟ یا واقعا حق بامنه؟
چیکار کنم......
1392/9/4
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
مامانِ عسل، عماد، آیسا
10:46 1392/9/4
منم روی این مساله حساسم... انقدر بدم میاد که مریضی بچه را بگن و طول بدن...
حالا اگه خدایی ناکرده جدی باشه هیچ کس سراغی نمیگره اما وقتی یه سرمای جزییه تبدیل میشه به آنفولانزا و آسم و حساسیت و ....
حالا اگه خدایی ناکرده جدی باشه هیچ کس سراغی نمیگره اما وقتی یه سرمای جزییه تبدیل میشه به آنفولانزا و آسم و حساسیت و ....
مامان منصوره
11:06 1392/9/4
به نظر منم تو ذهن همه می مونه،بهتره از همسرتون بخواین محترمانه جلوی این جریان رو بگیرن....
مامان مرمر
11:23 1392/9/4
عجب زمونه ای شده به اسم حساس بودن ومستقل بودن وهزار دلیل دیگه فاصله ها داره از هم زیاد میشه توقعات بالا میره ...عزیزمن اون چون بچه ات را خیلی دوست داره ومریضیش براش مهمه فکر میکنه برا همه همینطوره ...برو دستش را ببوس ازش تشکر کن مادرانه ازش بخواه مشکل دخترت را جایی نگه هر چند شما زیادی حساسی اگه هم مطرح میکنه میخواد خودش را تخلیه کنه...منظور اینکه ماها نسل امروزی داریم به خاطر هیچ وپوچ اعصاب خودمون وشوهرامون وبقیه راخورد میکنیم ...کاش زندگی را راحت بگیریم وزیاد حرف مردم واینکه چی در موردمون فکر میکنن برامون مهم نباشه...ودریک کلام ترس از قضاوت نداشته باش...
مام
11:47 1392/9/4
بهرحال زمونه عوض شده و نمیشه مثل قبل توقع داشت . آدمها خیلی تغییر کردند مامان مرمر جون.
مامان نجمه
12:44 1392/9/4
به نظر منم حق با شماست اينكه بخواد همه جا بپيچه كه بچتون مريضه و بخصوص بعضي مواقع بچه ها پشت هم سرما مي خورن يا مريض ميشن نبايد بگن. به شوهرتون بگين كه به مادرشوهرتون بگه كه نگه به اين و اون . بگين كه به خاطر مصلحت بچه تونه
مامان الینا
16:15 1392/9/4
والا به نظر من یه کم جدی گرفتی اگر دوباره با چنین موردی مواجه شدی فکر می کنم بهتره بگی نه مریضی جدی نبودی مامان چون یسنا رو خیلی دوست داره سریع نگران میشه همین!!!و موضوع رو ببندی.یا بگی بچه اس دیگه مریض میشه خوب میشه ....فکر کنم اگر نشون ندی که به این موضوع حساس شدی بهتر باشه
مامان نسی
17:00 1392/9/4
یه سوال از همه مامانای گل اگه مادرخودتون بچتونو نگه میداشت به هیچ کس نمیگفت وعکس العمل شما چی بود بابا این همه حساس نباشید وقضیه رو بزرگ نکنید بچه من پیش مامانم میمونه کافیه تو روز 2بار عطسه کنه همه میفهمن خوب چی میشه از دوست داشتنه همه نگرانش میشن من عاشق این محبتهای فامیلام هستن یعنی دوستمون دارن ما هم عاشقشونیم
الهام
18:42 1392/9/4
به نظرم جای نگرانی نیست.
به هر حال مطرح کردن این قضیه مادرشوهرتون و ناراحت می کنه و ممکنه دلشون بشکنه من اگر جای شما بودم کلی هم ذوق می کردم که مجبور نیستم بچه ام و بذارم مهد تا از بچه ها ویروس بگیره.
وقتی علیرضا مریض میشه من خودم به همه میگم از همکارام گرفته تا هر کسی که زنگ بزنه خونمون
همه می دونن که بچه زیاد مریض میشه و اینو درک می کنن پس لازم نیست نگران آینده باشید.
به هر حال مطرح کردن این قضیه مادرشوهرتون و ناراحت می کنه و ممکنه دلشون بشکنه من اگر جای شما بودم کلی هم ذوق می کردم که مجبور نیستم بچه ام و بذارم مهد تا از بچه ها ویروس بگیره.
وقتی علیرضا مریض میشه من خودم به همه میگم از همکارام گرفته تا هر کسی که زنگ بزنه خونمون
همه می دونن که بچه زیاد مریض میشه و اینو درک می کنن پس لازم نیست نگران آینده باشید.
مامان نجمه
18:53 1392/9/4
من شرايط مامان يسنا رو درك ميكنم آخه تو فاميل ما هم يكي از مادر بزرگا (مادري) همين جوريه درسته نگرانن ولي همه فاميل تو ذهنشون همش مي گن اوه چقدر اين بچه مريض ميشه يا از اون موقع كه دنيا اومده همش مريضه يا بعضيا از روي حسادت مي گن حالا نميشه مامانش سركار نره تو خونه بمونه از بچش مواظبت كنه كه بچه اينقدر مريض نشه
barfdoone.ir
20:27 1392/9/4
پسر من پیش مادرمه وقتی مریض میشه همه فامیل خودم و شوهرم میفهمن.منم خیلی خوشم نمیاد ولی دیگه بی خیال شدم مهم نیست برام.میگم شاید از عزیز بودنشه
زهرا مامان ایلیا جون
00:14 1392/9/5
منم بهت حق میدم عزیزم یه جوری جلوی این داستان و بگیر چون امکان داره وقتی بزرگ شد تو روش بهش بگن تو وقتی کوچیک بودی مامانت میرفت سر کار و تو هم پیش مادر بزرگت بودی همش مریض بودی انوقت یا از دست شما ناراحت میشه که چرا میرفتید سر کار یا مادر بزرگش که چرا خوب مواظبش نبوده عزیزم مواظب بعضی از ادما باش منتظر یه سوژه ان تا وقتی بچه بزرگ شد بهش بگن و سر خورده اش کنن دیدم که دارم بهت میگم
براش سوپ با شلغم زیاد درست کن جلوی سر ما خوردگیشو میگیره
براش سوپ با شلغم زیاد درست کن جلوی سر ما خوردگیشو میگیره
ساناز مامان متين
00:37 1392/9/5
چيزي كه واضحه اينه كه خانماي مسن حرف كم ميارن از اين ور و اونور هرچيزي گيرشون بياد ميگن ..مشكل همه است نه شما چاره اي جز تحمل و مرور زمان نيست
فاطمه
07:46 1392/9/5
از همه دوستای خوبم ممنونم
منم اعصاب این چیزها رو نداشتم. چه یه موقع خودم مریض میشدم بعدها میدیدم همه حالمو می پرسن چه نینیها!
میتونی از همسرت بخوای بهشون بگه.