بحث آزاد.... برام جالبه بدونم که .....

barfdoone.ir 16:41 1392/12/2 سلام.والا من گاهی فکر میکنم که چه فکری در موردم میکنن ولی خوب برای خوشایند بقیه خیلی کاری انجام ندادم .یعنی دراون حد که بخوام خودمو تغییر بدم که رضایت دیگران رو جلب کنم نبوده .همیشه کار خودمو کردم .ولی خوب شک دارم درست بوده یا نه.شاید بهتره باشه آدم کمی هم نظر دیگران رو در نظر بکیره. ول یخوب من خیلی ازم برنمیاد مطابق خواست بقیه عمل کنم.ولی اگر بقیه چیزی رو که من دوست دارم خوششون بیاد خیلی ذوق میکنم.اما اگه ببینم پیش بقیه مقبولیت ندارد یه کم محتاط تر یا پنهانی تر اون کارو انجام میدم.اما خوب آدمها چون هیچ کدوم مثل هم فکر نمیکنن دوست داشتن هاشون هم یکی نیست دیگه.

مامان سارا 18:23 1392/12/2 من همیشه کاری که دوست دارم انجام میدم و برام مهم نیست که بقیه چه فکری در موردم میکنن البته قبلا همیشه باب دل خودم نبودم سعی میکردم جوری برخورد کنم کارایی کنم که بقیه خوششون میاد و می پسندن ولی جونم به لبم رسید دیگه خودم نبودم و همیشه از اینکه نکنه کسی منو قبول نداشته باشه میترسیدم و یه جورایی وسواس پیدا کرده بودم بیشتر منظورم خانواده شوهرمه البته اینم بگم به خاطر شوهرم تمام تلاشمو میکردم ولی سر یه موضوعاتی متوجه شدم آدم باید خودش باشه هر کسی شخصیته خودشو داره و نباید واسه خوشی کسی تلاش کنم و خودم مهمم و سعی کردم از قالبی که دیگران واسم ساختن بیام بیرون موفق شدم اما بقیه این فرمی دوست نداشتن ولی بها ندادم شدم خودم الان واسم مهم نیست کی از دستم ناراحت میشه کی چی دوست داره کی چی میگه و ..... قبلا جرأت اینکه به کسی نه بگم نداشتم ولی الان خودمم اعتماد به نفسم بالا رفته سر حال تر و بشاش ترم. به نظرم آدم باید خودش باشه نه کسی که دیگران میخوان

مامان مرمر 00:07 1392/12/3 ترس از قضاوت...باعث میشه:1- یه مهمونی بدی نه از دل ونه از جون 2-میری مسافرت کلی سوغاتی براشون بیاری 3-روز مادر یه هدیه توپ برا مادرشوهر بخری4-هزار ویه حرف بارت میکنن سکوت کنی5-بچه ات را به خاطر بچه خواهر شوهر دعوا کنی...
که یه موقع1- پشت سرت حرف نباشه 2-ازت تعریف وتمجید بشه3-یه موقع از جاری عقب نیفتی...
ومن همه ی اینکارها را کردم نه تنها تعریف وتشکر در کار نبوده بلکه توقعاتشون بالا رفته وهمه ی اینها شده جزو وظیفه ...
ومن خیلی وقته خودم شدم و برام مهم نیست که دیگران چی میگن اگه دلم خواست مهمونی میدم اگه بی احترامی شد جواب میدم ...ولی خیلی برام سخته گاهی ته دلم میلرزه ...

مامان نجمه 00:49 1392/12/3 من فقط كاري كه فكر مي كنم از نظر خودم درسته انجام ميدم و كاري به اين ندارم كه خونواده همسرم مي پسندن يا نه شايد كارهاي خوبشون رو ياد بگيرم كه انجام بدم ولي نه براي اينكه ازشون عقب نيفتم يا براي خوش اومدن اونا بلكه فقط به اين دليل كه كاره خوبيه و انجامش خوبه. مامان مرمر من برخلاف شما اصلا خوش آمد اونا برام مهم نيست اصلا برام مهم نيست كه اونا ازم تعريف كنن يا نه يا يه موقع از جاريم عقب بيفتم يا پشت سرم چي مي گن يا هديه اي كه براي مادر شوهرم روز مادر ميبرم از بقيه بهتر باشه اصلا اصلا و شايد يكي از دلايلي كه همسرم شاكيه كه به خونواده من اهميت نميدي و اونا رو آدم حساب نمي كني همين باشه من حتي براي خوش اومدن شوهرم هم خوشم نمياد كه چيزي كه نيستم باشم. و به قول مامان مينا هميشه كاره خودمو كردم واقعا نميدونم يعني اينجوري خوبه؟؟

مامان مهدیه 08:31 1392/12/3 نه هيچ وقت براي جلب ِ رضايت كسي ايده و روش زندگيم رو عوض نخواهم كرد اما خانواده ي من و همسرم در يك سطح فكري هستيم و هيچ موقع اختلاف هاي اينجوري با هم نداشتيم ....!!! دوستاي گلم زندگي رو اينقدر براي خودتون سخت نكنيد و اينقدر كشمكش درست نكنيد . من مطمئنم اگه درست فكر كنيد و درست زندگي كنيد خانواده ي شوهر هم هيچگاه با شما مشكل نخواهند داشت . به نظرم مادر شوهر مثل مادر خود آدم ميمونه . چون همون قدري كه شما عزيز خانواده و مادرتون هستيد شوهرتون براي مادرش مهمه و قطعا ً دلش براي زندگي پسرش ميسوزه اگر هم چيزي ميگه از روي دلسوزيه .... ديگه زمونه ي مادرشوهر و عروس و خواهر شوهر و جاري گذشته ، اينقدر توي زندگي همه دغدغه هست كه من بعيد ميدونم بشه براي روابط خانوادگي به اين نزديكي نقشه كشيد !!!!! البته باز هم عذر ميخوام كه با برخي هاتون مخالفم اما من شخصا ً مادر شوهر آينده ام و واسم خيلي دور از انتظاره كه عروسم بخواد راجع به من اينجوري قضاوت كنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فاطمه 08:54 1392/12/3 من با مامان مهدیه موافقم مادر شوهر مثل مادر خود ادم می مونه من هیچ وقت دوست ندارم خانواده شوهرم از دستم دلخوری داشته باشند چون خیلی تا خیلی دوستشون دارم. در واقع خودتون فکر کنید اگر مثال شما یک کار کوچولو اشتباهی انجام بدهید بعد مادر خودتون بهتون بگه واقعا خوشحال می شویم که به ما گوش زد کرده ولی اگر این گوش زد را مادرشوهر بگه دیگه وا ولا ............

مام 09:10 1392/12/3 مامان مونس عزیز در این مورد که سوال پرسیدین باید بگم
توی هر زمینه ای حد اعتدال رو قبول دارم . نه اینکه خیلی مطابق نظر دیگران باشم و نظر خودمو ندید بگیرم
نه اینکه فقط نظرات شخص خودمو اجرا کنم و به خاطر لجبازی با دیگران باشه.
بیشتر سعی می کنم اون چیزی که دلم میخواد و انجام بدم ولی به تموم جوانبش هم مینگرم که با این کار من وجهه خودم خونوادم همسرم فرزندانم چه تغییری میکنه...
موفق باشید.

مامانِ عسل، عماد، آیسا 10:09 1392/12/3 من اینکه دیگران چه فکری راجع بهم میکنن برام مهم هست اما بیشتر بستگی به طرفم داره که بخوام مطابق میلش باشم یا نه...
بیشتر سعی میکنم خودم .... چیزی که خودم دوست دارم مهمتر از دوست داشتن دیگرانه

مامان نجمه 11:41 1392/12/3 مادر شوهره من در كنار صفات خيلي بدي كه داره صفات خيلي خوبي هم داره از جمله اينكه هيچوقت دخالت نمي كنه و اصلا تا بحال نظرشو به من القا نكرده و هميشه ميگه هر جور خودتون ميدونيد و تو تربيت پريسا تا حد زيادي رويه ي منو در پيش مي گيره يا تو تربيت بچه برادرشوهرم رويه ي جاريم رو در پيش مي گيره ولي با اين حال مادر شوهره ديگه و هيچ كس جاي مادر رو نمي گيره مادر آدم يه فرشته است .

مامان مهدیه 12:19 1392/12/3 خب مامان علي اگه واقعا ً پدر شوهر و مادر شوهرت اينطوري صحبت ميكنن خب جاي بسي تاسفه و حق با شماست . من به خانواده ي همسر خودم نگاه ميكنم و ميبينم كه اونها هيچ وقت همچنين دخالت هايي نداشتن و مادر شوهرم هميشه تربيت كردن فرزندم و نگهداري از اون رو براي همه مثال ميزنه حتي واسه ي خواهر شوهرم . پس همچنين فرد واقع بيني رو بايد دوست داشت ؟؟! درست نميگم ؟؟

مامان مهدیه 12:21 1392/12/3 مامان سهند و سپهر با شما هم خيلي موافقم كه مامان آدم يه دونه اس اما مادر شوهرم همون يه دونه مادر ِ همسره مگه نه ؟؟؟؟!

❀مامانی❀ 12:50 1392/12/3 منم با مامان مهدیه جون موافقم...
چون خودم پسر دارم و حسمو نسبت به پسرم میدونم ...میدونم اگر چیزی بهش میگم برای خوبیشه...البته طرز گفتن هم مهمه...بعضی مادرشوهرا سیاست حرف زدن ندارن و چون اسمشون مادرشوهره برداشت بدمیشه ازشون،شاید همون نظر و حرف رو مادر و خواهر خودمونم بگن ولی برداشت بد نکنیم...
منم با مادرشوهرم مشکلی نداشتم و خیلی توی صحبت کردنش احتیاط میکنه که اگر پیشنهادی میده جوری باشه جنبه ی دخالت نداشته باشه...منم برای نظراتش احترام قائلم و اگر حس کنم با نظراتش موافق نیستم محترمانه بهشون میگم
البته با نظر مامان الینا جان هم موافقم و باید حد اعتدال رو نگه داشت تا حرمتها هم نگه داشته بشه...
کلا با احترام گذاشتن و گذشت کردن و صبور بودن هیچ کس ضرر نمیکنه

مامان و بابا 14:41 1392/12/3 منم با مامان مهدیه موافقم

آجی فاطمه 16:16 1392/12/3 سلام
بامامان بابام میشن چهاردونه
هم مامانم خیلی رعایت میکرد هم مامانبزرگم هوامونا داشت....البته اگه بعضیامیذاشتند....سنگ نمی انداختند.....محشربود
خودش به مامانم میگفت ندیدم دختری که بین مادرش ومادرشوهرش فرق نذاره....ولی تو بین من ومادرت فرق نذاشتی....همیشه هوام راداشتی
خدارحمتش کنه....حقشم برمن حلال کنه ....عاشق من بود

مامان علی 18:40 1392/12/3 نه نسرین جان به قول گفتنی نفسشون ازجای گرم میاد-من اصلا قبول ندارم منظورشون اینه چون مابدیم بدمیبینیم شماهاخوبین و خوب میبینین!بهتربود اینقدرراحت درباره بقیه قضاوت نمیکردیم خیلی از ما که اینجا درد دل میکنیم ازتنهایی و،جو ودوستانه میبینیم ونظرات وشرایط زندگیمون ورفتارونظرمون وصادقانه بیان میکنیم اینکه بیاین موضع بگیرین وبدون شناخت از کسی که باهاتون دردودل کرده متهم کنین کاردرستی نیست مابه اندازه خودمون رنج وغصه داریم ونیش وکنایه خانواده همسر تحمل میکنیم اینقدرشعور داریم راه وچاه وتشخیص بدیم ومدارا کردیم وازخود گذشتگی که زندگیمون حفظ بشه.ای کاش بعضی از دوستان حرف‌های مارودرک کنین وبه پاس نعمتی که خدابهتون داده برای دیگرانم آرامش بخاین،هیچ گلی بی عیب نیست همه ادمها اخلاق رفتارهای بد دارن ولی این تفکر که چون خودمون مادریم فردا میخایم تو زندگی فرزندامون دخالت کنیم انگار یک تلافی از دخالت نابجا و بناچار پذیرفتن مادر همسرمون توزندگی کنونی خودمونه، وهر جور اونا ساز زدن برقصم نه از من برنمیاد!من تا کسی ازم نظر نهاد دخالت نمیکنم اینقدر عاقل هستم که درهر کاری نیاز باشه از اهلش مشورت بگیرم!