سوال و 19 جواب
(آخرین جواب : 93/5/25)با همسراتون سر همه مسائل مربوط به نی نیتون مشورت می کنید
مثلا برای خرید یا گردش یا اموزش
چقدر تو خونه در مورد مسائل های پیرامونتون مشورت می کنید
ایا همسرامون حرف گوش میدند؟
یا خود ما چقدر حرف گوش کنیم؟
منظورم از حرف گوش کردند این نیست من یک چیزی میگم همسرم بدون حرف بگه چشم منظورم نقطه نظراتمون هست
سوءتفاهم نشه خودمونی گفتم
چقدر تو خونه در مورد مسائل های پیرامونتون مشورت می کنید
ایا همسرامون حرف گوش میدند؟
یا خود ما چقدر حرف گوش کنیم؟
منظورم از حرف گوش کردند این نیست من یک چیزی میگم همسرم بدون حرف بگه چشم منظورم نقطه نظراتمون هست
سوءتفاهم نشه خودمونی گفتم
1393/5/23
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
مامان جونی*زی زی*
09:36 1393/5/23
سلام فایزه جان.من راجب همه چیز تا الان هم صحبت کردم هم مشورت.ومعمولا چون همسرم صبح تا شب سر کار هستش و من بیشتر وقتم رو با دخترم میگذرونم بیشتر تصمیمات با منه.اما همیشه مشورت و همفکری میکنیم باهم.حتی گاهی اوقات توی این سن از دخترم هم نظر خواهی میکنیم.
حکیمه نیک بخت
10:33 1393/5/23
عزیزم من خودم راجع به جایی بردن مثل باشگاه وکلاس و......همسرم حتمامشورت میکنم روباهم تصمیم میگیریم اگه واقعاهمسری صلاح ندونن وقانع بشم به نظرایشون عمل میکنم .ولی درمورداموزشهاش خودم تاحالاتصمیم گرفتم وفقط به همسرم راجع به تصمیماتم اطلاع میدم وتاحالاهم همیشه استقبال کردن.واسه خریدکردنهای پسرم هم اکثراخودم اختیاردارم
ولی همسرمن انقدرروبچه هاحساسن که اگه مشورت هم نکنم خودش میپرسه .انقدرحساسه که خودش هرجاباشیم بایدبه پاشاغذابده وبخوابونه
ولی همسرمن انقدرروبچه هاحساسن که اگه مشورت هم نکنم خودش میپرسه .انقدرحساسه که خودش هرجاباشیم بایدبه پاشاغذابده وبخوابونه
فائزه مامانه سوگند
10:43 1393/5/23
مرسی دوستای گلم
منم همیشه با همسرم مشورت می کنم و به یک نتیجه کلی رسیدیم اون کار و انجام میدم ولی در مورد خرید برای سوگند همیشه دست و دلم میلرزه چون همسرم تو خرید خیلی وسواسه بخصوص برای دخملیش و همیشه هم از من ایراد میگیره قشنگتر از این نبود شیکتر از این نبود
بعضی اوقاتم منم عصبانی میشم میگم خودتون برید خرید من سلیقه ام همینه اخرشم می خند و میگه حالا عیبی نداره بی جنبه
من خودم یه خورده لجبازم و اولش قبل از اینکه حرف همسرم و گوش بدم یعنی به منطق مشترک برسیم از کوره در میرم میگم باز من خواستم کاری کنم شما جلسه نقد و بررسی گرفتید
این اخلاقم بده اخر سر هم به نتیجه حرف همسرم میرسما
دیگه دیگه این اخلاقم بده و یا شاید بعضی اوقات به ضررم تموم میشه
همسرم کلا مرد منطقی هستش و کمتر در مورد مسائل بحث می کنه و حرف منم می پذیره ولی من یذره لجبازم دیگه
منم همیشه با همسرم مشورت می کنم و به یک نتیجه کلی رسیدیم اون کار و انجام میدم ولی در مورد خرید برای سوگند همیشه دست و دلم میلرزه چون همسرم تو خرید خیلی وسواسه بخصوص برای دخملیش و همیشه هم از من ایراد میگیره قشنگتر از این نبود شیکتر از این نبود
بعضی اوقاتم منم عصبانی میشم میگم خودتون برید خرید من سلیقه ام همینه اخرشم می خند و میگه حالا عیبی نداره بی جنبه
من خودم یه خورده لجبازم و اولش قبل از اینکه حرف همسرم و گوش بدم یعنی به منطق مشترک برسیم از کوره در میرم میگم باز من خواستم کاری کنم شما جلسه نقد و بررسی گرفتید
این اخلاقم بده اخر سر هم به نتیجه حرف همسرم میرسما
دیگه دیگه این اخلاقم بده و یا شاید بعضی اوقات به ضررم تموم میشه
همسرم کلا مرد منطقی هستش و کمتر در مورد مسائل بحث می کنه و حرف منم می پذیره ولی من یذره لجبازم دیگه
حکیمه نیک بخت
10:45 1393/5/23
البته قبلااگه من باپاشاتندرفتارمیکردم همون موقع میگفت اروم رفتارکن بابچه .ولی بعداکه متوجه شدبااین کارش پاشا ازمن.کمترحرف شنوی داره خودش دیگه اصلاجلوی بچه اعتراض نمیکنه ومطلقاازمن طرفداری میکنه وبه پاشاتذکرمیده .اگرم خیلی من جوش بیارم باایماواشاره به من میگه اروم باشم
فائزه مامانه سوگند
10:49 1393/5/23
واقعا حکیمه جون همسرم منم همینطوره همین امروز صبح برای سوگند شیر اوردم خورده باز م خواسته من گفتم دیگه نمی دم خوردی دلت درد میگیره بابایش اول با من همراه شد دید سوگند داره بی قراری می کنه گفت برو برای دخملم شیر یار دیگه
من و میگی اینطوریبودم بعضی اوقات مثل ناجی می یاد همه کارها رو خراب می کنه البته بعضی اوقات
البته الان خیلی بهتره قبلا همش طرف سوگند بود ولی دید داره بیش از حد باج خواهی و لوس بازی در میاره موضش و تغییر داد
من و میگی اینطوریبودم بعضی اوقات مثل ناجی می یاد همه کارها رو خراب می کنه البته بعضی اوقات
البته الان خیلی بهتره قبلا همش طرف سوگند بود ولی دید داره بیش از حد باج خواهی و لوس بازی در میاره موضش و تغییر داد
مریم(مامان کیان)
11:27 1393/5/23
سلام فائزه جان
ما هم در مورد آموزش و کلاس تقریبا تفاهم داریم تو خرید کردن هم چون اغلب با همیم یه چیزی میگیریم که هر دو تامون خوشمون بیاد البته تازگی ها کیان خودش هم نظر میده............ اما تو مسائل تربیتی !!!!!!!! وای یکی باید ما رو جدا کنهالبته همسر من کلا مرد آرومیه و همه چیز و با آرامش کامل میگه اما من نظراتش و قبول ندارم من خودم مامان سخت گیری هستم اما همسرم از من سخت گیرتره!!!!!!!!!!
منم مخالف این سخت گیری هاش هستمو خوب چون جلوی خود کیان نمیشه ابراز کرد اغلب اون سخت گیری تربیتی اش و انجام میده و بعد من باهاش صحبت میکنم!!!!!!
در مورد غذا خوردن کیان که واییییییییییییییییییییی!!!!!!!! چون کیان خیلی بد غذایی میکنه من گاهی میرم غذا رو خودم میدم بهش و باباش هم کلا مخالف این کاره و مدام میگه تو این و تنبل بار میاری!!!!!!!!!!!
تو پارک و محیط هاب باز هم من میگم انقدری که خطری نداره بزار خودش بره و بیاد اما همسرم مدام چسبیده به کیان بچه از سرسره میره بالا چاره نداره خودش هم باهاش بالا بره و............
در حالی که کیان خیلی مستقل عمل میکنه و اصلا توجهی نمی کنه که پدرش دنبالش هست یا نه اما پدرش یه لحظه هم نمیشینه
اما من ریلکس میشینم رو نیمکت و نگاهش میکنم خلاصه که جریانی داریم ما
ما هم در مورد آموزش و کلاس تقریبا تفاهم داریم تو خرید کردن هم چون اغلب با همیم یه چیزی میگیریم که هر دو تامون خوشمون بیاد البته تازگی ها کیان خودش هم نظر میده............ اما تو مسائل تربیتی !!!!!!!! وای یکی باید ما رو جدا کنهالبته همسر من کلا مرد آرومیه و همه چیز و با آرامش کامل میگه اما من نظراتش و قبول ندارم من خودم مامان سخت گیری هستم اما همسرم از من سخت گیرتره!!!!!!!!!!
منم مخالف این سخت گیری هاش هستمو خوب چون جلوی خود کیان نمیشه ابراز کرد اغلب اون سخت گیری تربیتی اش و انجام میده و بعد من باهاش صحبت میکنم!!!!!!
در مورد غذا خوردن کیان که واییییییییییییییییییییی!!!!!!!! چون کیان خیلی بد غذایی میکنه من گاهی میرم غذا رو خودم میدم بهش و باباش هم کلا مخالف این کاره و مدام میگه تو این و تنبل بار میاری!!!!!!!!!!!
تو پارک و محیط هاب باز هم من میگم انقدری که خطری نداره بزار خودش بره و بیاد اما همسرم مدام چسبیده به کیان بچه از سرسره میره بالا چاره نداره خودش هم باهاش بالا بره و............
در حالی که کیان خیلی مستقل عمل میکنه و اصلا توجهی نمی کنه که پدرش دنبالش هست یا نه اما پدرش یه لحظه هم نمیشینه
اما من ریلکس میشینم رو نیمکت و نگاهش میکنم خلاصه که جریانی داریم ما
مریم(مامان کیان)
12:01 1393/5/23
سمانه جون همسر من مدام نگرانه که برای بچه یه اتفاقی بیفته البته بالای سرسره نمیره از همون پایین 4 چشمی مواظب کیانه!!!!!
کیان وقتی یک سال و سه چهار ماهه بود از یه پله روی فرش افتاد و دستش شکست از اون به بعد دیگه همسرم خیلی حساس شده اصلا نمیتونی تصور کنی چقدر احتیاط میکنه و نگرانه!!!!!!!!
کیان تازه راه میرفت و تازه پله یاد گرفته بود عین آدم بزرگا از پله بالا پایین میرفت اما اگر همسرم باشه امکان نداره دستش و ول کنه و بزاره خودش بره اما وقتی با منه میزارم هر مدلی دوست داره بره و بیاد
از اون وقتی که دستش شکست همسر من دیگه کلا مدلش عوض شده و مدام میگه الان میخوره زمین الان دستش این طوری میشه الان پاش اون طوری میشه و تو این قضیه اصلا کوتاه نمیاد!!!!!!!!
کیان وقتی یک سال و سه چهار ماهه بود از یه پله روی فرش افتاد و دستش شکست از اون به بعد دیگه همسرم خیلی حساس شده اصلا نمیتونی تصور کنی چقدر احتیاط میکنه و نگرانه!!!!!!!!
کیان تازه راه میرفت و تازه پله یاد گرفته بود عین آدم بزرگا از پله بالا پایین میرفت اما اگر همسرم باشه امکان نداره دستش و ول کنه و بزاره خودش بره اما وقتی با منه میزارم هر مدلی دوست داره بره و بیاد
از اون وقتی که دستش شکست همسر من دیگه کلا مدلش عوض شده و مدام میگه الان میخوره زمین الان دستش این طوری میشه الان پاش اون طوری میشه و تو این قضیه اصلا کوتاه نمیاد!!!!!!!!
فائزه مامانه سوگند
12:10 1393/5/23
راستش مریم جون همسر منم تو غذا خوردن سوگند خیلی به هم تذکر میده که بهش نده خودش بخوره سوگند از یکسالگی بلد بود با قاشق غذا بخوره و خودش غذاش و میخورد بچه ام سرما خورد اشتهاش کم شد منم هی خودم بهش دادم با هر روشی میشد بهش می دادم و همسر هم همش حرص میخورد بزار گرسنه بشه خودش میخوره که این شد خانم تنبل شد و انتظار داشت در هر حالتی خوابیده وایستاده من بهش غذا بدم که البته با مدیریت همسرم این قضیه داره حل میشه
برای گردش هم قبلا همسرم خیلی وقت میزاشت ولی الان شغلش ازاده و دست تنها هم هست من مجبورم همه کارها خودم انجام بدم و منم همش پی سوگند از پله های سرسره بالا و پایین میرم که نکنه طوریش بشه ولی با همسرم که میرفتیم دعوام میکرد و می گفت خودش میره شما کارش نداشته باش
این خیلی خوبه سمانه جون اعتماد به نفس صدرا جان بالاست من احساس می کنم با این بکن و نکن های من سوگند یه خورده ترسو شده و خیلی محتاط
همین دیشب رفت تو مغازه دوست باباش گفتم سوگند مواظب باش نخوری جای انقدر ترسید سریع برگشت طرف من خودم انقدر ناراحت شدم که بچه ام ترسید من بابد خودم و به صورت جدی اصلاح کنم
برای خرید می دونی چی همسر من عادت نره یه دست لباس بخره وقتی میریم بیرون خرید کنیم یهو می بینی چند تا دست لباس یه اندازه برای سوگند برداشته به غیر از اینکه اصراف باشه همش زود کوچیک میشه الکی هم هزینه اضافه رو دستمون می مونه و من سعی می کنم بیشتر برای خودم با همسرم برم بیرون چون اینطوری اون حرکت نابه جا برای سوگند برای من به جاست
برای گردش هم قبلا همسرم خیلی وقت میزاشت ولی الان شغلش ازاده و دست تنها هم هست من مجبورم همه کارها خودم انجام بدم و منم همش پی سوگند از پله های سرسره بالا و پایین میرم که نکنه طوریش بشه ولی با همسرم که میرفتیم دعوام میکرد و می گفت خودش میره شما کارش نداشته باش
این خیلی خوبه سمانه جون اعتماد به نفس صدرا جان بالاست من احساس می کنم با این بکن و نکن های من سوگند یه خورده ترسو شده و خیلی محتاط
همین دیشب رفت تو مغازه دوست باباش گفتم سوگند مواظب باش نخوری جای انقدر ترسید سریع برگشت طرف من خودم انقدر ناراحت شدم که بچه ام ترسید من بابد خودم و به صورت جدی اصلاح کنم
برای خرید می دونی چی همسر من عادت نره یه دست لباس بخره وقتی میریم بیرون خرید کنیم یهو می بینی چند تا دست لباس یه اندازه برای سوگند برداشته به غیر از اینکه اصراف باشه همش زود کوچیک میشه الکی هم هزینه اضافه رو دستمون می مونه و من سعی می کنم بیشتر برای خودم با همسرم برم بیرون چون اینطوری اون حرکت نابه جا برای سوگند برای من به جاست
فائزه مامانه سوگند
12:11 1393/5/23
مریم جون به نظر من کار درست و انجام میدند بخصوص تو پارک که بچه ها خیلی بی دقتن و همش همدیگر و هل میدن باید چار چشمی مواظب بود
مامان پریسا و بابا مهرداد
12:14 1393/5/23
بچه من هنوز دنیا نیومده ولی من فکر میکنم یه چیزی تو این قضیه خیلی مهم باشه و اون اینکه پدر و مادر در مورد بچه با هم حرف بزنن و هر رفتار و تصمیمی که دربارش میگیرن هر دو اتفاق نظر داشته باشن . اگه رفتار با بچه دوگانه باشه و پدر یه رفتار بکنه و مادر رفتار دیگه ای هیچ نکته تربیتی به نتیجه نمیرسه و هیچ جوری نمیشه بچه رو کمترل کرد چون اون متوجه میشه که ممکنه حرف مادر درست نباشه چون بابا ازش حمایت نکرد و حقو به من داد یا برعکس..
پس حرف زدن و به تجمیع رسیدن درمورد بچه ها فکر میکنم خیلی مهم و الزامی هستش. تا نظر مامان ها با تجربه چی باشه
پس حرف زدن و به تجمیع رسیدن درمورد بچه ها فکر میکنم خیلی مهم و الزامی هستش. تا نظر مامان ها با تجربه چی باشه
مامان علی جونی
12:19 1393/5/23
شوهرمن که اونقدر زود بزرگش کردن که اصلا بچگی نکرده همه چیز خونه وبچه براش عجیبه دلم براش میسوزه ولی خوب حتما کارامو بهش قبلش میگم که بعدا مشکلی پیش نیاد و به ریاستش برنخوره اینجوری خودمم با آرامش بیشتری به کارم میرسم مشورت و همفکری خیلی خوبه
مریم(مامان کیان)
12:30 1393/5/23
وای فائزه جون اشتباه من و نکن و اصلا به سوگند غذا نده!!!!!!
کیان وقتی غذا میخوره یه دونه هم نمیریزه و تقریبا با دو تا دستش هم میتونه بخوره اما فقط سه یا چهار تا قاشق میخوره و بعد میگه خسته شدم و نمیتونم بخورم همسرم به شدت ناراحت میشه ولی من دلم طاقت نمیاره و میگم گرسنه میمونه و خودم بهش میدم البته اگر همسرم نباشه!!!!!!!
در مورد اعتماد بنفس اینم بگم که کیان اصلا مواظب خودش نیست و اطراف و نمیبینه فقط رو حرکت خودش تمرکز داره واصلا مواظب خودش نیست ............
خونه مامانم بین نشیمن و پذیرایی یه پله داره کیان تا پارسال اون پله رو موقع بازی مستقیم میرفت یعنی اصلا پله رو نمیدید!!!!!!
واسه همین حواس پرتی زیادش هم هست که همسرم انقدر مواظبشه و تو این قضیه یه جورایی جای ما عوض شده
تو خرید هم هر چی من بگم لازمه خریداری میشه و در مورد شکل و مدلش همسرم نظر میده ........
کیان وقتی غذا میخوره یه دونه هم نمیریزه و تقریبا با دو تا دستش هم میتونه بخوره اما فقط سه یا چهار تا قاشق میخوره و بعد میگه خسته شدم و نمیتونم بخورم همسرم به شدت ناراحت میشه ولی من دلم طاقت نمیاره و میگم گرسنه میمونه و خودم بهش میدم البته اگر همسرم نباشه!!!!!!!
در مورد اعتماد بنفس اینم بگم که کیان اصلا مواظب خودش نیست و اطراف و نمیبینه فقط رو حرکت خودش تمرکز داره واصلا مواظب خودش نیست ............
خونه مامانم بین نشیمن و پذیرایی یه پله داره کیان تا پارسال اون پله رو موقع بازی مستقیم میرفت یعنی اصلا پله رو نمیدید!!!!!!
واسه همین حواس پرتی زیادش هم هست که همسرم انقدر مواظبشه و تو این قضیه یه جورایی جای ما عوض شده
تو خرید هم هر چی من بگم لازمه خریداری میشه و در مورد شکل و مدلش همسرم نظر میده ........
مریم(مامان کیان)
12:36 1393/5/23
به نظر من قبلش نمیشه خط مشی تعیین کرد چون هر بچه ای یه مدل تربیتی و میطلبه و باید تو دوران کودکی این خط مشی مشترک تعیین بشه
ولی مگه ما همه جا با همسرامون تفاهم کامل داریم که اینجا هم داشته باشیم
مهم اینه که جلوی بچه اختلاف و بروز ندیم و هر وقت فهمیدیم روش ما اشتباهه کوتاه بیایم رفتار دوگانه ما بچه رو گیج میکنه و باید خیلی مواظب باشیم که حتی اگر مخالفیم بروزش ندیم
من خودم با روش همسرم تو محیط های باز کاملا مخالفم اما همیشه به کیان میگم حرف بابا رو گوش کن و مواظب خودت باش
از اون طرف هم به همسرم میگم انقدر دنبالش نرو بزار مستقل باشه این طوری اعتماد بنفسش و میگری و .........
اما خوب اصلا دلش طاقت نمیاره و خیلی نگرانه که نکنه دوباره یه اتفاقی بیفته!!!!!!!!!!
ولی مگه ما همه جا با همسرامون تفاهم کامل داریم که اینجا هم داشته باشیم
مهم اینه که جلوی بچه اختلاف و بروز ندیم و هر وقت فهمیدیم روش ما اشتباهه کوتاه بیایم رفتار دوگانه ما بچه رو گیج میکنه و باید خیلی مواظب باشیم که حتی اگر مخالفیم بروزش ندیم
من خودم با روش همسرم تو محیط های باز کاملا مخالفم اما همیشه به کیان میگم حرف بابا رو گوش کن و مواظب خودت باش
از اون طرف هم به همسرم میگم انقدر دنبالش نرو بزار مستقل باشه این طوری اعتماد بنفسش و میگری و .........
اما خوب اصلا دلش طاقت نمیاره و خیلی نگرانه که نکنه دوباره یه اتفاقی بیفته!!!!!!!!!!
♫الهام مامان آوینا♫
19:23 1393/5/23
من که گاهی خودم هم گیج میشم در رفتار با بچم تو مسائل مختلف... سعی می کنم از نوشته های کتاب ها کمک بگیرم ... ولی برای ما هم پیش اومده که اختلاف داشتیم تو مسائل اینچنینی.. البته تو اموزش و خرید اصلا ولی تو غذا دادن به بچه و تو رفتارمون وقتی که از بچه خطایی سر میزنه گاهی اختلاف پیش میاد....
ولی مهم تر از این مسئله من خودم سعی میکنم دخترمون از اختلاف ما سر در نیاره تو اون مشکل... و زمان هایی که دخترمون از ما بدور هست در مورد اون مشکل صحبت می کنیم با هم و یا با چشمکی و ایما و اشاره ای به هم می فهمونیم ...
ولی مهم تر از این مسئله من خودم سعی میکنم دخترمون از اختلاف ما سر در نیاره تو اون مشکل... و زمان هایی که دخترمون از ما بدور هست در مورد اون مشکل صحبت می کنیم با هم و یا با چشمکی و ایما و اشاره ای به هم می فهمونیم ...
♫الهام مامان آوینا♫
19:34 1393/5/23
ولی سعی می کنیم هم سو باشیم چون اطمینان 100 درصد دارم که اختلاف پدر و مادر باعث بل گرفتن (تو وسطی بازی کردن) فرزند میشه....
گاهی اوقات چیزایی که می دونیم باعث بهانه جویی دخترمون میشه یکیمون حواس دخترک را پرت میکنیم دیگری با گفتن جمله پیچینا اون مورد را برمیداره.. البته این ترفندمون هم انگاری داره لو میره ولی خداییش خیلی کاربرد داشت..
گاهی اوقات چیزایی که می دونیم باعث بهانه جویی دخترمون میشه یکیمون حواس دخترک را پرت میکنیم دیگری با گفتن جمله پیچینا اون مورد را برمیداره.. البته این ترفندمون هم انگاری داره لو میره ولی خداییش خیلی کاربرد داشت..
مامي مينا
00:51 1393/5/25
به نظر من هم پدر و مادر بايد تو يه سري مسايل باهم هماهنگ باشن. مثلاً وقتي يه چيزي نه هست هردو متفق القول بگن نه. نه اينكه همو ضايع كنن.
همسر من خيلي روي پسرم حساسه اما من نه و از اونجا كه سام بيشتره وقتشو با من ميگذرونه تو يه كارهايي خيلي مستقله. پارك كه ميره خودش بازي ميكنه البته من مواظبشم اما غير مستقيم يا مثلاً كاري رو ازم ميخواد ميگم خودت بلدي برو بردار. الان قدش به ابسردكن يخچال ميرسه وقتي ميگه اب بده من بهش ليوان ميدم يعني خودت بردار.
در مورد غذا دادن بعضي غذاهارو مثل ماكاراني خودش با دست برميداره اما اكثراً من ميدم چون به نظرم زوده.
درمورد خريد هم فقط خودم ميرم براش ميخرم چون فقط من از همه چيز ايراد ميگيرم!! البته چون همسرم سفر زياد ميره خريد خيلي ميكنه اما خيييلي سعي ميكنم به اصطلاح گير ندم و با خودم ميگم خووب خوشش اومده اينو براش بخره.
دركل همسر من ميگه بچه بايد ازاد باشه هركاري خواست انجام بده استدلالشم اينه كه بزرگ ميشه متوجه رفتارش ميشه و خودش رفتارشو اصلاح ميكنه اما من ميگم بايد از سن كم رفتار درست رو اموزش ببينه و سر اين جريانات يكم باهم اختلاف نظر داريم كه گاهي من موفق ميشم حرفمو ثابت كنم و گاهي ايشون.
همسر من خيلي روي پسرم حساسه اما من نه و از اونجا كه سام بيشتره وقتشو با من ميگذرونه تو يه كارهايي خيلي مستقله. پارك كه ميره خودش بازي ميكنه البته من مواظبشم اما غير مستقيم يا مثلاً كاري رو ازم ميخواد ميگم خودت بلدي برو بردار. الان قدش به ابسردكن يخچال ميرسه وقتي ميگه اب بده من بهش ليوان ميدم يعني خودت بردار.
در مورد غذا دادن بعضي غذاهارو مثل ماكاراني خودش با دست برميداره اما اكثراً من ميدم چون به نظرم زوده.
درمورد خريد هم فقط خودم ميرم براش ميخرم چون فقط من از همه چيز ايراد ميگيرم!! البته چون همسرم سفر زياد ميره خريد خيلي ميكنه اما خيييلي سعي ميكنم به اصطلاح گير ندم و با خودم ميگم خووب خوشش اومده اينو براش بخره.
دركل همسر من ميگه بچه بايد ازاد باشه هركاري خواست انجام بده استدلالشم اينه كه بزرگ ميشه متوجه رفتارش ميشه و خودش رفتارشو اصلاح ميكنه اما من ميگم بايد از سن كم رفتار درست رو اموزش ببينه و سر اين جريانات يكم باهم اختلاف نظر داريم كه گاهي من موفق ميشم حرفمو ثابت كنم و گاهي ايشون.
مامان مریم
15:58 1393/5/25
فائزه جونم من الان رسیدم و خیلی خیلی ناراحت شدم دوستم
واقعا میفهمم الان شما و خانواده و اون دو تا طفل معصوم چه حالی دارین...خدا بهتون صبر بده عزیزم..
واقعا میفهمم الان شما و خانواده و اون دو تا طفل معصوم چه حالی دارین...خدا بهتون صبر بده عزیزم..
هدیه
17:29 1393/5/25
دقیقا اینجوریه وقتی می خوان برن آدمو گول می زنن مادر منم اینجوری بود روزهای آخر حالش خیلی خوب بود انگار می دونست مال این دنیا نیست نمی دونم چرا یهو دلم مامانمو خواست
فقط می تونم بگم غم بی مادری آدمو از پا در می یاره خدا بهتون صبربده
فقط می تونم بگم غم بی مادری آدمو از پا در می یاره خدا بهتون صبربده
دختر خالم به سوی ابدیت پر کشید
حالم خوب نیست منتظر خواهرم هستم بیاد نبالم
تو رو خدا برام دعا کنید دارم دیوووووووووووووونه میشم
امروز سالگرد ازدواجون بود امسال بدترین سال هستش