سوال و 81 جواب
(آخرین جواب : 93/11/28)اقدامات اورژانسی
سلام دوستان عزیزم
1- تا به حال شده وقتی تو جاده در حال حرکت هستید ماشینی رو ببینید که کنار جاده تصادف کرده و چند نفر داخل اون ماشین گیر افتاده اند و مطمئناً نیاز به اقدامات اورژانسی دارند؟
2- تا به حال شده در حالی که تو پارک دارید از بازی فرزندتون لذت می برید شاهد کودکی باشید که از روی یکی از وسایل و از ارتفاع روی زمین می افته و علائم حیاتی خودش رو از دست میده؟
3- تا به حال شده وقتی صبح برای بیدار کردنِ اطرافیانتون وارد اتاقشون می شید ببینید علائم حیات ندارند و کبود شده اند؟
و خیلی موارد دیگه...
میخوام بدونم در هر یک از این شرایط شما علاوه بر تماس با اورژانس، برای برگشت علائم حیاتی چه کار دیگه ای انجام میدید؟
چون در همۀ این موارد پای زندگی یک انسان در میون هست ازتون میخوام تجربه هاتون را به اشتراک بذارید تا همه بهره مند بشیم.
پیشاپیش ممنونم از این که وقت میگذارید.
1- تا به حال شده وقتی تو جاده در حال حرکت هستید ماشینی رو ببینید که کنار جاده تصادف کرده و چند نفر داخل اون ماشین گیر افتاده اند و مطمئناً نیاز به اقدامات اورژانسی دارند؟
2- تا به حال شده در حالی که تو پارک دارید از بازی فرزندتون لذت می برید شاهد کودکی باشید که از روی یکی از وسایل و از ارتفاع روی زمین می افته و علائم حیاتی خودش رو از دست میده؟
3- تا به حال شده وقتی صبح برای بیدار کردنِ اطرافیانتون وارد اتاقشون می شید ببینید علائم حیات ندارند و کبود شده اند؟
و خیلی موارد دیگه...
میخوام بدونم در هر یک از این شرایط شما علاوه بر تماس با اورژانس، برای برگشت علائم حیاتی چه کار دیگه ای انجام میدید؟
چون در همۀ این موارد پای زندگی یک انسان در میون هست ازتون میخوام تجربه هاتون را به اشتراک بذارید تا همه بهره مند بشیم.
پیشاپیش ممنونم از این که وقت میگذارید.
1393/11/17
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
آجی فاطمه
23:54 1393/11/17
الهام چون سلام
سوالت باعث شد مو به تنم سیخ بشه
انشالا که هیچ وقت برای کسی این اتفاق نیفته
اما باید اموزش دیده بشه مثل ماساژ قلبی تنفس مصنوعی ثابت نگه داشتن نخاع در مواردی مثل تصادف و ...
چک کردن مداوم تنفس بعد از احیا شدن
دور کردن عامل مشکل زا مثلا در موارد گاز گرفتگی سریعا پنجره ها باز بشه گاز قطع بشه
حواسمون باشه زمان طلایی برای برگرداندن یک نفر 5دقیقه است باید از جیغ زدن واسترس داشتن پرهیز کرد وفقط به مصدوم فکر نمود بعد از نجات جان مصدوم تا دلتون خواست حیغ بزنید وغش کنید
دور مریض خالی بشه تا تنفس راحت باشه براش
این موارد به ذهنم رسید امیدوارم به دردتون بخوره وهیچ وقت تو این شرایط قرار نگیرید
سوالت باعث شد مو به تنم سیخ بشه
انشالا که هیچ وقت برای کسی این اتفاق نیفته
اما باید اموزش دیده بشه مثل ماساژ قلبی تنفس مصنوعی ثابت نگه داشتن نخاع در مواردی مثل تصادف و ...
چک کردن مداوم تنفس بعد از احیا شدن
دور کردن عامل مشکل زا مثلا در موارد گاز گرفتگی سریعا پنجره ها باز بشه گاز قطع بشه
حواسمون باشه زمان طلایی برای برگرداندن یک نفر 5دقیقه است باید از جیغ زدن واسترس داشتن پرهیز کرد وفقط به مصدوم فکر نمود بعد از نجات جان مصدوم تا دلتون خواست حیغ بزنید وغش کنید
دور مریض خالی بشه تا تنفس راحت باشه براش
این موارد به ذهنم رسید امیدوارم به دردتون بخوره وهیچ وقت تو این شرایط قرار نگیرید
الهام
08:11 1393/11/18
ممنونم از شما آجی فاطمه
بله حق دارید
حقیقتش من مخصوصا سوال رو به این سبک مطرح کردم تا همه مون بدونیم این لحظات از هیچ یک از ما دور نیست و خدای نکرده ممکنه هر کدوم از ما در رویارویی با اون ها قرار بگیریم، پس لازمه راه حل و اقدامات اولیه رو یاد بگیریم.
از دوستانی که تجربه های این چنینی دارند و یا آموزش های لازم رو دیده اند میخوام که این جا تجربه هاشون رو به اشتراک بگذارند تا همۀ ما وقتی با این طور صحنه ها مواجه میشیم به جای این که غش کنیم و یا فقط نظاره گر باشیم و بدتر این که با گوشی مون از حادثه فیلم بگیریم، به مصدومان کمک کنیم.
اگر دوستان در موارد گازگرفتگی، سوختگی، مارگزیدگی، سکتۀ قلبی، و ضایعۀ نخاعی اطلاعات مفیدی دارن ممنون میشم به طور کامل توضیحاتی بدن. همین طور اقدامات اشتباهی که در هر یک از این موارد تجربه کرده اید و باعث آسیب های جبران ناپذیر شده رو لطفا بنویسید تا دیگران مرتکب اون اشتباهات نشن.
ممنونم
بله حق دارید
حقیقتش من مخصوصا سوال رو به این سبک مطرح کردم تا همه مون بدونیم این لحظات از هیچ یک از ما دور نیست و خدای نکرده ممکنه هر کدوم از ما در رویارویی با اون ها قرار بگیریم، پس لازمه راه حل و اقدامات اولیه رو یاد بگیریم.
از دوستانی که تجربه های این چنینی دارند و یا آموزش های لازم رو دیده اند میخوام که این جا تجربه هاشون رو به اشتراک بگذارند تا همۀ ما وقتی با این طور صحنه ها مواجه میشیم به جای این که غش کنیم و یا فقط نظاره گر باشیم و بدتر این که با گوشی مون از حادثه فیلم بگیریم، به مصدومان کمک کنیم.
اگر دوستان در موارد گازگرفتگی، سوختگی، مارگزیدگی، سکتۀ قلبی، و ضایعۀ نخاعی اطلاعات مفیدی دارن ممنون میشم به طور کامل توضیحاتی بدن. همین طور اقدامات اشتباهی که در هر یک از این موارد تجربه کرده اید و باعث آسیب های جبران ناپذیر شده رو لطفا بنویسید تا دیگران مرتکب اون اشتباهات نشن.
ممنونم
آجی فاطمه
10:10 1393/11/18
الهام جون من یه جا خواندم البته نمیدنم اعتبار حدیث چه قدره
ولی حدیثی از پیامبر(ع) رویات شده که هرکس در حال فوت کردن است 7مرتبه برایش سوره حمد را بخوانید انشالا برمیگردد واگر برنگشت 70 مرتبه بخوانید که انشالا برخواهد گشت
گفتم شاید این حدیث واقعی باشه وجزو احادیث ابوهریره نباشه وبشه یک نفر را با خواندن سوره حمد نجات داد
ولی حدیثی از پیامبر(ع) رویات شده که هرکس در حال فوت کردن است 7مرتبه برایش سوره حمد را بخوانید انشالا برمیگردد واگر برنگشت 70 مرتبه بخوانید که انشالا برخواهد گشت
گفتم شاید این حدیث واقعی باشه وجزو احادیث ابوهریره نباشه وبشه یک نفر را با خواندن سوره حمد نجات داد
آجی فاطمه
10:12 1393/11/18
باز كردن راه هوايي Air way
اولين قدم باز كردن راه هوايي فرد است .در فرد بيهوش تمامي ماهيچه ها شل شده اند.عضلات زبان و گردن هم از اين قاعده مستثني نيستند و احتمال دارد كه زبان به طرف حلق بر گردد و راه هوايي را مسدود كند .
كف دست را روي پيشاني مصدوم گذاشته و سر او را به طرف عقب بر گردانيد . همزمان با اين كار دست ديگر را زير چانه او قرار داده و به سمت بالا فشار دهيدبه طوريكه دندانهاي فك بالا و پايين در مقابل هم قرار گيرند . در صورت انجام صحيح اين مراحل شما موفق به باز كردن را ه هوايي مصدوم خواهيد شد .
مراقب باشيد كه دهان فرد را بيش از حد باز نشود چون در اين صورت ممكن است زبان به عقب برگردد و راه هواي را مسدود كند .
دادن تنفس مصنوعي Breathing
پس از بازكردن راه هوايي بايد از وضعيت تنفس مصدوم أگاه باشيد.ابتدا قفسه سينه فرد را برهنه كنيد.
اگر صورت مصدوم كبود و رنگ پريده باشد .
نه جريان هوا از بيني و دهان فرد حس شو د و نه صدايي كه نشانگر جريان هوا باشد به گوش برسد.
قفسه سينه حركت نداشته باشد.
تنفس وي قطع شده است و بايد تنفس مصنوعي را آغاز كنيد حتي اگر نتوانستيد تشخيص دهيد كه فرد مذكورتنفس دارد يا نه نفس مصنوعي را آغاز كنيد چون اگر فرد تنفس داشته باشد شما در هنگام تنفس مصنوعي متوجه مي شويد.
تكنيك دادن تنفس مصنوعي
سررابه عقب متمايل كنيد به صورتيكه دهان كمي بازتر باشد (نحوه باز كردن راه هوايي در مبحث قبل آمده است.)با انگشتان دستي كه روي پيشاني مصدوم است سوراخهاي بيني فرد را ببنديد .
دهان خود را روي دهان مصدوم بگذاريد بطوريكه , لبهاي شما كاملا اطراف دهان اورا بگيرد.با يك بازدم عميق هوارا وارد دهان فرد مصدوم كنيد.همزمان از گوشه چشم خودبه قفسه سينه فردنگاه كنيد وببينيد آيا هنگامي كه درون مجاري هوايي اومي دميد قفسه سينه بالا مي رود يا نه ؟
وقتي قفسه سينه فرد بالا مي آيد تنفس را قطع كنيد ودهان خود را از دهان فرد دا كرده و بيني اورا آزاد بگذاريد و خودتان برا ي تنفس بعدي نفس بگيريد.
هنگام تنفس موثر سينه وشكم مصدوم بالاو پايين مي آيد , احياگر حس مي كند كه بادكنكي را پر ميكند و پس از دميدن حجم معيني , مقابل ورود هواي اضافه تر مقاومت احساس ميكند .به تدريج رنگ پوست فرد از زردي و كبودي به صورتي تغيير مي يابد.
ماساژ قلبي Circulation
پس ازدادن يك يا دو تنفس مصنوعي در صورتيكه فرد تنفس خود را بازنيابد بايد نبض فرد را كنترل كرد.
طريقه كنترل كردن نبض :
پس از آنكه تنفس مصنوعي تمام شد كف دست را از روي پيشاني فرد بر نداريد و دو انگشت دست ديگر را در وسط گردن بالاي ناي و حنجره روي برآمدگي جلوي گردن ( سيب آدم ) بگذاريد .
انگشتان خود را به آرامي به سمت پايين و كنار آن قسمت بلغزانيد و سپس كمي فشار دهيد . به مدت 5-10 ثانيه اين كار را ادامه دهيد تامطمئن شويد كه نبض را حس ميكنيد يا نه؟
كنترل كردن نبض احتياج به مهارت و دقت خاصي دارد شما نيز ميتوانيد با تمرين كردن و شركت در كارگاههاي عملي احيا تنفسي اين مهارت را كسب نماييد .
اگر فرد نبض داشت به تنفس مصنوعي با اندزه’ دوازده بار در دقيقه ادامه دهيد . بيشتر
اگر فرد نبض نداشت بايد بي درنگ ماساژ قلبي را همراه با تنفس مصنوعي آغاز كنيد.زيرا فرد دچار ايست قلبي شده و احتمال دارد صدمات جبران ناپذيري به مغز وي برسد.
براي دادن يك ماساژ قلبي موثر علاوه بر اينكه بايد ماساژ را با تكنيك صحيح انجام داد لازم است كه وي را در وضعيت مناسبي بخوابانيد.
بيمار را به پشت خوابانده , مطمئن شويد كه وي روي يك سطح سخت قرار گرفته است . اما اگر فرد در رختخواب يا هر سطح نرم ديگري است وقت را تلف نكنيد و فقط كافيست كه اورا روي روي زمين بلغزانيد يا اينكه يك تخته با هر شي صاف و سخت را از بين پشت او و ملحفه قراردهيد .
كنار مصدوم زانو بزنيد .
آخرين حددنده هاي او را با دو انگشت دستي كه بالاي فرد نزديكتر است بيابيد انگشتان خود را بسمت بالا بلغزانيد تا يك فرو رفتگي در محل اتصال دنده هاي دو طرف برسيد .
يك انگشت را در محل فرورفتگي بگذاريد و انگشت ديگر را كنار آن قرار دهيد سپس ته دست ديگر را در كنار آن دو انگشت قرار دهيد .بعد ته دست دوم را روي دست اولي بگذاريد .
موقعيت بدن خود را طوري تنظيم كنيد كه بازوها خم نشوند و شانه ها در امتداد نقطه اتكا دستها باشند . به اندازه اي بر جناغ فرد فشار وارد كنيد كه 4-5 سانتي متر پايين برود.
پس از انجام 15 عدد ماساژ پشت سر هم ( اين 15 ماساژ در مدت 11 ثانيه خواهد بود ) دو عددتنفس مصنوعي به فرد بدهيد شما براي انجام اين دو تنفس 4 ثانيه فرصت داريد .اين سيكل بايد چهار بار در دقيقه تكرار شود براي اينكه بتوانيد نسبت 15:2 را در هر دوره رعايت كنيد بهتر است با هر ماساژ شماره آن را بلند بگوييد .
بعد از يك دقيقه وضعيت مصدوم را ازريابي كنيد .
اگر ضربان مداوم رگ گردن باز نگشته باشد دوباره احياي قلبي ريوي را با دو تنفس و 15 ماساژ قلبي از سر بگيريد . شما براي انجام اين دو تنفس و 15 ماساژ , 15 ثانيه فرصت داريد.
اين كار را براي مدت 3 دقيقه ديگر ادامه دهيد .
اگر دراين مدت تنفس منظم فرد بازگشت نيازي به تكرار احياي قلبي ريوي نيست بلكه بايد مرتب تنفس و نبض فرد را چك كنيد .
اگر تنفس منظم فرد برنگشت تنفس مصنوعي را با سرعت 12 عدد در دقيقه شروع كنيد و همزمان نبض فرد را چك كنيد .
***************************
توجه داشته باشيد كه وقفه در انجام مراحل احياي قلبي ريوي بيشتر از 5 ثانيه نشود.
***************************
منبع : پایگاه اینترنتی امدادگران ایران
http://www.emdadgar.com/index.htm
اولين قدم باز كردن راه هوايي فرد است .در فرد بيهوش تمامي ماهيچه ها شل شده اند.عضلات زبان و گردن هم از اين قاعده مستثني نيستند و احتمال دارد كه زبان به طرف حلق بر گردد و راه هوايي را مسدود كند .
كف دست را روي پيشاني مصدوم گذاشته و سر او را به طرف عقب بر گردانيد . همزمان با اين كار دست ديگر را زير چانه او قرار داده و به سمت بالا فشار دهيدبه طوريكه دندانهاي فك بالا و پايين در مقابل هم قرار گيرند . در صورت انجام صحيح اين مراحل شما موفق به باز كردن را ه هوايي مصدوم خواهيد شد .
مراقب باشيد كه دهان فرد را بيش از حد باز نشود چون در اين صورت ممكن است زبان به عقب برگردد و راه هواي را مسدود كند .
دادن تنفس مصنوعي Breathing
پس از بازكردن راه هوايي بايد از وضعيت تنفس مصدوم أگاه باشيد.ابتدا قفسه سينه فرد را برهنه كنيد.
اگر صورت مصدوم كبود و رنگ پريده باشد .
نه جريان هوا از بيني و دهان فرد حس شو د و نه صدايي كه نشانگر جريان هوا باشد به گوش برسد.
قفسه سينه حركت نداشته باشد.
تنفس وي قطع شده است و بايد تنفس مصنوعي را آغاز كنيد حتي اگر نتوانستيد تشخيص دهيد كه فرد مذكورتنفس دارد يا نه نفس مصنوعي را آغاز كنيد چون اگر فرد تنفس داشته باشد شما در هنگام تنفس مصنوعي متوجه مي شويد.
تكنيك دادن تنفس مصنوعي
سررابه عقب متمايل كنيد به صورتيكه دهان كمي بازتر باشد (نحوه باز كردن راه هوايي در مبحث قبل آمده است.)با انگشتان دستي كه روي پيشاني مصدوم است سوراخهاي بيني فرد را ببنديد .
دهان خود را روي دهان مصدوم بگذاريد بطوريكه , لبهاي شما كاملا اطراف دهان اورا بگيرد.با يك بازدم عميق هوارا وارد دهان فرد مصدوم كنيد.همزمان از گوشه چشم خودبه قفسه سينه فردنگاه كنيد وببينيد آيا هنگامي كه درون مجاري هوايي اومي دميد قفسه سينه بالا مي رود يا نه ؟
وقتي قفسه سينه فرد بالا مي آيد تنفس را قطع كنيد ودهان خود را از دهان فرد دا كرده و بيني اورا آزاد بگذاريد و خودتان برا ي تنفس بعدي نفس بگيريد.
هنگام تنفس موثر سينه وشكم مصدوم بالاو پايين مي آيد , احياگر حس مي كند كه بادكنكي را پر ميكند و پس از دميدن حجم معيني , مقابل ورود هواي اضافه تر مقاومت احساس ميكند .به تدريج رنگ پوست فرد از زردي و كبودي به صورتي تغيير مي يابد.
ماساژ قلبي Circulation
پس ازدادن يك يا دو تنفس مصنوعي در صورتيكه فرد تنفس خود را بازنيابد بايد نبض فرد را كنترل كرد.
طريقه كنترل كردن نبض :
پس از آنكه تنفس مصنوعي تمام شد كف دست را از روي پيشاني فرد بر نداريد و دو انگشت دست ديگر را در وسط گردن بالاي ناي و حنجره روي برآمدگي جلوي گردن ( سيب آدم ) بگذاريد .
انگشتان خود را به آرامي به سمت پايين و كنار آن قسمت بلغزانيد و سپس كمي فشار دهيد . به مدت 5-10 ثانيه اين كار را ادامه دهيد تامطمئن شويد كه نبض را حس ميكنيد يا نه؟
كنترل كردن نبض احتياج به مهارت و دقت خاصي دارد شما نيز ميتوانيد با تمرين كردن و شركت در كارگاههاي عملي احيا تنفسي اين مهارت را كسب نماييد .
اگر فرد نبض داشت به تنفس مصنوعي با اندزه’ دوازده بار در دقيقه ادامه دهيد . بيشتر
اگر فرد نبض نداشت بايد بي درنگ ماساژ قلبي را همراه با تنفس مصنوعي آغاز كنيد.زيرا فرد دچار ايست قلبي شده و احتمال دارد صدمات جبران ناپذيري به مغز وي برسد.
براي دادن يك ماساژ قلبي موثر علاوه بر اينكه بايد ماساژ را با تكنيك صحيح انجام داد لازم است كه وي را در وضعيت مناسبي بخوابانيد.
بيمار را به پشت خوابانده , مطمئن شويد كه وي روي يك سطح سخت قرار گرفته است . اما اگر فرد در رختخواب يا هر سطح نرم ديگري است وقت را تلف نكنيد و فقط كافيست كه اورا روي روي زمين بلغزانيد يا اينكه يك تخته با هر شي صاف و سخت را از بين پشت او و ملحفه قراردهيد .
كنار مصدوم زانو بزنيد .
آخرين حددنده هاي او را با دو انگشت دستي كه بالاي فرد نزديكتر است بيابيد انگشتان خود را بسمت بالا بلغزانيد تا يك فرو رفتگي در محل اتصال دنده هاي دو طرف برسيد .
يك انگشت را در محل فرورفتگي بگذاريد و انگشت ديگر را كنار آن قرار دهيد سپس ته دست ديگر را در كنار آن دو انگشت قرار دهيد .بعد ته دست دوم را روي دست اولي بگذاريد .
موقعيت بدن خود را طوري تنظيم كنيد كه بازوها خم نشوند و شانه ها در امتداد نقطه اتكا دستها باشند . به اندازه اي بر جناغ فرد فشار وارد كنيد كه 4-5 سانتي متر پايين برود.
پس از انجام 15 عدد ماساژ پشت سر هم ( اين 15 ماساژ در مدت 11 ثانيه خواهد بود ) دو عددتنفس مصنوعي به فرد بدهيد شما براي انجام اين دو تنفس 4 ثانيه فرصت داريد .اين سيكل بايد چهار بار در دقيقه تكرار شود براي اينكه بتوانيد نسبت 15:2 را در هر دوره رعايت كنيد بهتر است با هر ماساژ شماره آن را بلند بگوييد .
بعد از يك دقيقه وضعيت مصدوم را ازريابي كنيد .
اگر ضربان مداوم رگ گردن باز نگشته باشد دوباره احياي قلبي ريوي را با دو تنفس و 15 ماساژ قلبي از سر بگيريد . شما براي انجام اين دو تنفس و 15 ماساژ , 15 ثانيه فرصت داريد.
اين كار را براي مدت 3 دقيقه ديگر ادامه دهيد .
اگر دراين مدت تنفس منظم فرد بازگشت نيازي به تكرار احياي قلبي ريوي نيست بلكه بايد مرتب تنفس و نبض فرد را چك كنيد .
اگر تنفس منظم فرد برنگشت تنفس مصنوعي را با سرعت 12 عدد در دقيقه شروع كنيد و همزمان نبض فرد را چك كنيد .
***************************
توجه داشته باشيد كه وقفه در انجام مراحل احياي قلبي ريوي بيشتر از 5 ثانيه نشود.
***************************
منبع : پایگاه اینترنتی امدادگران ایران
http://www.emdadgar.com/index.htm
مامان مهری
10:24 1393/11/18
سلام.
من تا حالا خدا رو شکر به موارد این چنینی بر نخوردم. ولی خوب قرار گرفتن تو این شرایط و اینکه بتونی یه واکنش مناسب برزو بدی یه چیزه و اینکه بعدها هم بتونی یه موقعیت این چنینی رو تو زندگی هضم کنی یه چیز دیگه.
من فقط دو بار شاهد تشنج یه بنده خدایی از اقوام نزدیک بودم. یه بارش چون سر سفره بود من سعی کردم داخل دهانش رو خالی کنم. بعدش بلافاصله رسوندیمش به بیمارستان. خیلی بد بود.
پیرو قسمت اول نظرم باید بگم الان هم وقتی تو تلویزیون صحنه تشنج میبینم خاطره اون دو بار برام کاملا زنده میشه و یا گاهی که اون شخص رو میبینم یاد اون روز می افتم...
خیلی سخته.
من تا حالا خدا رو شکر به موارد این چنینی بر نخوردم. ولی خوب قرار گرفتن تو این شرایط و اینکه بتونی یه واکنش مناسب برزو بدی یه چیزه و اینکه بعدها هم بتونی یه موقعیت این چنینی رو تو زندگی هضم کنی یه چیز دیگه.
من فقط دو بار شاهد تشنج یه بنده خدایی از اقوام نزدیک بودم. یه بارش چون سر سفره بود من سعی کردم داخل دهانش رو خالی کنم. بعدش بلافاصله رسوندیمش به بیمارستان. خیلی بد بود.
پیرو قسمت اول نظرم باید بگم الان هم وقتی تو تلویزیون صحنه تشنج میبینم خاطره اون دو بار برام کاملا زنده میشه و یا گاهی که اون شخص رو میبینم یاد اون روز می افتم...
خیلی سخته.
مامان مریم
10:52 1393/11/18
سلام الهام جونم
تو منو میکشی اخر
زبونم لال زبونم لال تا اخر سوال نفسم رو حبس کرده بودم که الان دوروزه هم نبودی نکنه این اتفاق برای کسی از اطرافیانت افتاده بوده؟
خوب....راستش سوال از نطر من دو بخشه
در باره اتفاق تو خیابون و جاده
من هرچی تصادف دیدم خیابون بر اثر توقف بیجای مردم برای تماشای تصاف بند اومده بوده...این خیییلی بده...بهترین کار اینه که راه رو بند نیاریم تا اورژانس زودتر برسه....خصوصا تو تصادف و خونریزی و ضربه های بد باید وااااقعا وارد باشیم و هر تکون دادن و حرکت اشتباهی بازی با جون آدم هاست...پس بهترین کار بند نیاوردن راهه و باز گذاشتنش برای رسیدن امداد....یا خبر رسانی
و برای پیش آمدهای تو خونه
من یه کتاب دارم به اسم همه کودکان سالمند اگر....
چند باری این کتاب و سایر کتاب هایی به این سبک رو اینجا معرفی کردم
به نظرم هر مادری باید یه دونه از این کتاب ها تو خونه داشته باشه
تو این کتاب علایم هر بیماری و جوش و تب و لکه و دردی که تو بچه میبینیم از نوزادی تا بزرگسالی رو طبق نمودار اون عضو بیمار یا علائم بیماری پیگیری میکنیم و به اسم بیماری و درمانش میرسیم....حالا چند حالت داره...یا میتونی تو خونه با کنترل بیماری پشت سر بزاریش که بیشتر مواقع اینجوریه...یا میزنه اورزانسی...یا یکی دوروزه باید برین دکتر و یا باید سریع بری بیمارستان...
انتهای این کتاب یه راهنمای کامل برای اتفاقات اینچنینیه...تنفس مصنوعی و ایست قلبی و ضربات به دست و پا....اتل موقت تا رسیدن به دکتر و بیمارستان و مارگزیدگی و خیلی اتفاقات دیگه
من چند باری خوندمش ولی بودن کتاب تو خونه خیلی بهتره
البته اولین شرط اینه که کنترل خودمونو حقظ کنیم که فکر کنم فقط خودت از پسش برمیای
تو منو میکشی اخر
زبونم لال زبونم لال تا اخر سوال نفسم رو حبس کرده بودم که الان دوروزه هم نبودی نکنه این اتفاق برای کسی از اطرافیانت افتاده بوده؟
خوب....راستش سوال از نطر من دو بخشه
در باره اتفاق تو خیابون و جاده
من هرچی تصادف دیدم خیابون بر اثر توقف بیجای مردم برای تماشای تصاف بند اومده بوده...این خیییلی بده...بهترین کار اینه که راه رو بند نیاریم تا اورژانس زودتر برسه....خصوصا تو تصادف و خونریزی و ضربه های بد باید وااااقعا وارد باشیم و هر تکون دادن و حرکت اشتباهی بازی با جون آدم هاست...پس بهترین کار بند نیاوردن راهه و باز گذاشتنش برای رسیدن امداد....یا خبر رسانی
و برای پیش آمدهای تو خونه
من یه کتاب دارم به اسم همه کودکان سالمند اگر....
چند باری این کتاب و سایر کتاب هایی به این سبک رو اینجا معرفی کردم
به نظرم هر مادری باید یه دونه از این کتاب ها تو خونه داشته باشه
تو این کتاب علایم هر بیماری و جوش و تب و لکه و دردی که تو بچه میبینیم از نوزادی تا بزرگسالی رو طبق نمودار اون عضو بیمار یا علائم بیماری پیگیری میکنیم و به اسم بیماری و درمانش میرسیم....حالا چند حالت داره...یا میتونی تو خونه با کنترل بیماری پشت سر بزاریش که بیشتر مواقع اینجوریه...یا میزنه اورزانسی...یا یکی دوروزه باید برین دکتر و یا باید سریع بری بیمارستان...
انتهای این کتاب یه راهنمای کامل برای اتفاقات اینچنینیه...تنفس مصنوعی و ایست قلبی و ضربات به دست و پا....اتل موقت تا رسیدن به دکتر و بیمارستان و مارگزیدگی و خیلی اتفاقات دیگه
من چند باری خوندمش ولی بودن کتاب تو خونه خیلی بهتره
البته اولین شرط اینه که کنترل خودمونو حقظ کنیم که فکر کنم فقط خودت از پسش برمیای
مامان کیانا و صدرا
11:09 1393/11/18
الهام جون خیلی سوال سختی پرسیدی و من خودم در مورد خودم حداقل اینو میدونم که شاید حالا بگم این کارو میکنم اون کارو میکنم ولی واقعا در مواردی که خدای ناکرده این اتفاقات پیش بیاد از کسانی هستم که مدیریت بحران ندارم و خودمو میبازم و نهایت کاری که میتونم بکنم تماس با اورژانسهالبته نمیگم اطلاعات پزشکی ندارم و صفر صفرم ولی در موردهای اینچنینی حالم خرابه خواهر....خراب
مامان خدیجه
12:53 1393/11/18
منم مث مامان کیانا جون خودمو زود میبارم. همیشه با آقای خونه سر همین مسله درگیریم تا بچه ها میخورن زمین یا خدایی نکرده لقمه ای در گلشون من فقط سر جام نشستم و آقا را صدا میزنم
خواهری
12:59 1393/11/18
من در مواقعی ک اتفاقی در حال وقوع هست سرجام میخ کوب میشم فقط میگم یا ابوالفضل
بعضی ها فکر میکنند مسخرشون کردم که گفتم یا ابوالفضل اما از ته دلم میگم تا ابوالفضل واسطه بشه واز خدا بخواهد که اتفاق ناگوار به وقوع نپیوندد
ولی کلا ادمی نیستم که اگه خون دیدم بترسم سریع میرم کمک ولی بعد از برطرف شدن اتفاق خیلی زود بی حال میشم
در یک مورد اگه یه نفرگلاب به روتون کنه دست خودم نیست منم بغلش گلاب به روتونمیکنم
یعنی فکر کن یه روزی بچم از این کارا بکنه خودم میشینم یه سطل میذارم بغل خودم وگلاب به روی همه تون
چه کنم دست خودم نیست
بعضی ها فکر میکنند مسخرشون کردم که گفتم یا ابوالفضل اما از ته دلم میگم تا ابوالفضل واسطه بشه واز خدا بخواهد که اتفاق ناگوار به وقوع نپیوندد
ولی کلا ادمی نیستم که اگه خون دیدم بترسم سریع میرم کمک ولی بعد از برطرف شدن اتفاق خیلی زود بی حال میشم
در یک مورد اگه یه نفرگلاب به روتون کنه دست خودم نیست منم بغلش گلاب به روتونمیکنم
یعنی فکر کن یه روزی بچم از این کارا بکنه خودم میشینم یه سطل میذارم بغل خودم وگلاب به روی همه تون
چه کنم دست خودم نیست
الهام
13:02 1393/11/18
سلام دوستان
آجی فاطمه ممنونم بابت اطلاعات مفیدی که اینجا نوشتید.
بر طبق اطلاعاتی که شما نوشته اید، زمان خیلی مهم هست و اگه تا اومدن اورژانس صبر کنیم و مدت زمانی طولانی اکسیژن به مغز نرسه موجب صدمات جبران ناپذیر میشه و حتی اگر فرد توسط اورژانس احیا بشه به علت تأخیر ممکنه دچار یک ضایعه بشه؟! پس بهتره ضمن تماس با اورژانس خودمون هم دست به کار بشیم. راستش من فقط فیلم ماشاژ قلبی و تنفس مصنوعی رو دیده ام و هیچ وقت انجام نداده ام. یک بار که با این شرایط تو خیابون روبرو شدم و دیدم یک نفر دیگه داره ماساژ میده من دور شدم تا اطراف مریض خلوت بشه ولی الان که دوباره این متنی که گذاشته اید، مراحل رو برام یادآوری کرد به نظر میاد ماساژ های قلبی مداوم برای شخص ماساژ دهنده واقعا انرژی بَر باشه و شاید بهتر بود من هم اونجا توقف می کردم و نوبتی اون فرد رو ماساژ قلبی می دادیم!
و البته گم کردنِ دست و پام در اون شرایط هم بی تأثیر نبوده
آجی فاطمه ممنونم بابت اطلاعات مفیدی که اینجا نوشتید.
بر طبق اطلاعاتی که شما نوشته اید، زمان خیلی مهم هست و اگه تا اومدن اورژانس صبر کنیم و مدت زمانی طولانی اکسیژن به مغز نرسه موجب صدمات جبران ناپذیر میشه و حتی اگر فرد توسط اورژانس احیا بشه به علت تأخیر ممکنه دچار یک ضایعه بشه؟! پس بهتره ضمن تماس با اورژانس خودمون هم دست به کار بشیم. راستش من فقط فیلم ماشاژ قلبی و تنفس مصنوعی رو دیده ام و هیچ وقت انجام نداده ام. یک بار که با این شرایط تو خیابون روبرو شدم و دیدم یک نفر دیگه داره ماساژ میده من دور شدم تا اطراف مریض خلوت بشه ولی الان که دوباره این متنی که گذاشته اید، مراحل رو برام یادآوری کرد به نظر میاد ماساژ های قلبی مداوم برای شخص ماساژ دهنده واقعا انرژی بَر باشه و شاید بهتر بود من هم اونجا توقف می کردم و نوبتی اون فرد رو ماساژ قلبی می دادیم!
و البته گم کردنِ دست و پام در اون شرایط هم بی تأثیر نبوده
الهام
13:02 1393/11/18
مامان مهری جون شما هم به نکتۀ خیلی خوبی اشاره کردید به نظر میاد تو هر کدوم از این موارد خالی کردنِ دهان از هر چیزی که داخلش هست، خیلی مهم باشه و باعث باز شدن راه هوایی میشه...
پس در این شرایط مریض نمی تونه آب قند و هر گونه دارویی هم مصرف کنه و هر کدوم از این ها باعث بسته شدنِ راه هوایی میشه و شرایط رو بدتر می کنه. البته نمی دونم مریض در این شرایط می تونه هر گونه دارویی رو با تزریق دریافت کنه یا خیر؟ ممنون میشم دوستانِ آگاه اطلاع رسانی کنند.
پس در این شرایط مریض نمی تونه آب قند و هر گونه دارویی هم مصرف کنه و هر کدوم از این ها باعث بسته شدنِ راه هوایی میشه و شرایط رو بدتر می کنه. البته نمی دونم مریض در این شرایط می تونه هر گونه دارویی رو با تزریق دریافت کنه یا خیر؟ ممنون میشم دوستانِ آگاه اطلاع رسانی کنند.
الهام
13:03 1393/11/18
مریم جون خیلی شرمنده ام رفیق
صد در صد حق با شماست و علت این سبک سوال مطرح کردن رو تو پاسخم به آجی فاطمۀ عزیزنوشته ام.
کتابی که معرفی کردید هم واقعا لازمه و متاسفانه من هنوز تهیه نکرده ام باید در اولین فرصت تهیه اش کنم. ممنونم عزیزم.
در مورد خیابون حق با شماست و شلوغ کردنِ اطراف حادثه دیده نه تنها باعث تأخیر در رسیدن نیروهای امدادی میشه بلکه همون طور که آجی فاطمه اشاره کردند باعث کمبود اکسیژن و سر در گم شدنِ اطرافیان بیمار هم میشه. فقط در صورتی که از بازکردنِ راه هوایی و ماساژ قلبی اطلاعاتی داریم به نظرم بد نیست حتما و تحتِ هر شرایطی خودمون رو به حادثه دیده برسونیم و کمک کنیم! چه بسا کسانی که در اطراف حادثه دیده جمع شده اند اطلاعات کافی نداشته باشند و اقدامات اورژانسی رو به روشی اشتباه انجام بدن. ولی به نظر من جمع شدن به منظور ارضای حس کنجکاوی مون اون هم در شرایطی که پای جان یک انسان در میون هست بسیار غیر انسانی هست.
در مورد کنترل کردنِ خودمون فکر می کنم منظورتون به پست "در رفتنِ آرنج علیرضا" بر می گرده. من مطمئنم همۀ شما هم واقعا اگه در اون شرایط قرار بگیرید به خودتون مسلط خواهید بود مگر موارد معدود و ناگهانی که سانحه دیده از اطرافیان نزدیک مون باشه و جنبۀ روحی مسأله ما رو از نظر جسمی هم ناتوان کنه! و من هم تا زمانی که خونی در کار نباشه واقعا به خودم تسلط دارم ولی خدا روزی رو نیاره که حتی دندونِ کسی خونی بشه! در این شرایط من اصلا نمی تونم خونسرد باشم و کنترل خودم رو از دست میدم و بعید نیست ضعف هم بکنم.
صد در صد حق با شماست و علت این سبک سوال مطرح کردن رو تو پاسخم به آجی فاطمۀ عزیزنوشته ام.
کتابی که معرفی کردید هم واقعا لازمه و متاسفانه من هنوز تهیه نکرده ام باید در اولین فرصت تهیه اش کنم. ممنونم عزیزم.
در مورد خیابون حق با شماست و شلوغ کردنِ اطراف حادثه دیده نه تنها باعث تأخیر در رسیدن نیروهای امدادی میشه بلکه همون طور که آجی فاطمه اشاره کردند باعث کمبود اکسیژن و سر در گم شدنِ اطرافیان بیمار هم میشه. فقط در صورتی که از بازکردنِ راه هوایی و ماساژ قلبی اطلاعاتی داریم به نظرم بد نیست حتما و تحتِ هر شرایطی خودمون رو به حادثه دیده برسونیم و کمک کنیم! چه بسا کسانی که در اطراف حادثه دیده جمع شده اند اطلاعات کافی نداشته باشند و اقدامات اورژانسی رو به روشی اشتباه انجام بدن. ولی به نظر من جمع شدن به منظور ارضای حس کنجکاوی مون اون هم در شرایطی که پای جان یک انسان در میون هست بسیار غیر انسانی هست.
در مورد کنترل کردنِ خودمون فکر می کنم منظورتون به پست "در رفتنِ آرنج علیرضا" بر می گرده. من مطمئنم همۀ شما هم واقعا اگه در اون شرایط قرار بگیرید به خودتون مسلط خواهید بود مگر موارد معدود و ناگهانی که سانحه دیده از اطرافیان نزدیک مون باشه و جنبۀ روحی مسأله ما رو از نظر جسمی هم ناتوان کنه! و من هم تا زمانی که خونی در کار نباشه واقعا به خودم تسلط دارم ولی خدا روزی رو نیاره که حتی دندونِ کسی خونی بشه! در این شرایط من اصلا نمی تونم خونسرد باشم و کنترل خودم رو از دست میدم و بعید نیست ضعف هم بکنم.
الهام
13:04 1393/11/18
دوست خوبم، مامان کیانا و صدرا من فکر می کنم شما هم اگه در یک همچین شرایطی قرار بگیرید حتما به خودتون مسلط خواهید بود و چه خوب که آموزش های لازم رو دیده اید. منم تصمیم دارم در چند ماه آینده حتما تزریق واکسن رو یاد بگیرم و همین طور کمک های اولیه رو به روش عملی؛ مطمئنا روزی به دردم خواهد خورد. وقتی ناراحتی های همکارم رو می بینم که چند ماه پیش در اثر دیر رسیدنِ اورژانس پدرش رو بر اثر بیماری قلبی از دست داد و خودش رو مرتب برای نداشتنِ اطلاعات اورژانسی کافی سرزنش می کنه، منم تصمیم گرفته ام پیگیر این موارد باشم.
الهام
13:08 1393/11/18
مامان خدیجۀ عزیز لابد چون آقا تو اون شرایط خونه هستند شما به ایشون متوسل می شید و الّا اگر مجبور باشید خودتون به تنهایی قادرید این کار رو انجام بدید. راستی من از یکی از پزشکانِ امداد شنیدم که می گفتند وقتی لقمه در دهان بچه ها می مونه تا زمانی که می تونه سرفه کنه لازم نیست به پشت شون ضربه بزنید. نمی دونم این گفته تا چه حد صحیح هست؟
الهام
13:12 1393/11/18
خواهری جون خیلی خوبه که با خون مشکلی ندارید بر خلاف من! تا زمانی که خونی در کار نباشه واقعا مسلطم به خودم ولی خدا نکنه که خون ببینم! البته در شرایط اجبار دیگه کاری نمیشه کرد! ولی تا زمانی که همسرم خونه باشه و ناچار نباشم اصلا حاضر نیستم خون ببینم! فکر کنم چون با ترسم روبرو نمیشم خون برام طبیعی نمیشه
در مورد نگران نباشید چون حتی بچه ها هم برای پدر و مادرشون بسیار جذابه
در مورد نگران نباشید چون حتی بچه ها هم برای پدر و مادرشون بسیار جذابه
آجی فاطمه
13:12 1393/11/18
برای گیر کردن لقمه در دهان یا چیزهایی که در گلو میپرند بهتر است به کمر ضربه بزنید در صورتی که فایده ای نداشت
فرد را از لب پشت صندلی به شکم خوابانده و به شکمش فشار وارد کنید
نمیدونم توانستم درست مفهوم را برسانم یانه
در اینجا فردی که این کار را میکند باید قوی باشد تا بتواند به شکم فرد مصدم فشار وارد کرده و به پشت او بزند تا لقمه بیرون بیاید
شاید تحمل کردن یکی دو روز کمر درد به از دست دادن یک عزیز بیرزد
فرد را از لب پشت صندلی به شکم خوابانده و به شکمش فشار وارد کنید
نمیدونم توانستم درست مفهوم را برسانم یانه
در اینجا فردی که این کار را میکند باید قوی باشد تا بتواند به شکم فرد مصدم فشار وارد کرده و به پشت او بزند تا لقمه بیرون بیاید
شاید تحمل کردن یکی دو روز کمر درد به از دست دادن یک عزیز بیرزد
مامان ناهید
13:18 1393/11/18
سلام الهام جون سوال خیلی خوب وبدرد بخوری هست ممنونم
راستش من همیشه تو این فکر بودم که اگر همچی اتفاقاتی بیفته ما شاهدش باشیم چه باید کرد متآسفانه یکی اینکه اطلاعات ما بسیار کم هست یکی دیگه باید خونسرد باشیم ودستپاچه نشیم
من یادمه کوچک بودم 8یا نه ساله بابام داشت تو حیاط یه کولر آبی داشتیم تعمیرش میکردهمه تو حیاط جمع بودیم کلآ کف حیاط خیس آب بود یه پسر عمو دارم هنوز راه نمی رفت خونه مون بودن منم که عاشق این بچه بودم بغلم بود یه لحظه گذاشتمش کنار مامانش رفتم تو اتاق اومدم بیرون دیدم نیست گفتم زن عمو کو عباس همه بلند شدن با هم دویدن دیدن عباس دستشو کرده تو یکی از درزهای کولر واویزون چشماش بسته وبی حرکت بابام برق کولرو قطع کرد همه داد وبیداد می کردن منم داشتم از ترس می لرزیدم بابام خیلی با آرامش از کولر جداش کرد شاید مرده بودشروع کرد به تنفس مصنوعی دادن عموم وزن عموم فقط تو سرخودشون می زدن وجیغ می کشیدن بابام فقط ازمون خواست سروصدایی نکنیم من وقتی دیدم عباس بعد این همه تنفس دادناصلآ هیچ عکس العنملی نشون نمی ده نمی دونم چی شد با تمام نیرویی که داشتم جیغ کشیدم که ناگهان تو همون بین تنفسهای بابام کارساز شد وعباس نفسش برگشت وشروع کرد به گریه یادمه بابام که صدای جیغ منو شنید یه لنگه دمپایی بود پرتش کرد به طرف من که چرا جیغ کشیدم اونوقت همون لنگ دمپایی هم برام یهتریم خاطره شد چون عباس دیگه می تونست نفس بکشه اینکه اگه بابام آرامش نداشت ویادتنفس بهش نمی داد شاید ما برای همیشه عباس را از دست داده بودیم الان دیگه مردی شده می خوایم براش زن بگیریم اینم یه تجربه
راستش من همیشه تو این فکر بودم که اگر همچی اتفاقاتی بیفته ما شاهدش باشیم چه باید کرد متآسفانه یکی اینکه اطلاعات ما بسیار کم هست یکی دیگه باید خونسرد باشیم ودستپاچه نشیم
من یادمه کوچک بودم 8یا نه ساله بابام داشت تو حیاط یه کولر آبی داشتیم تعمیرش میکردهمه تو حیاط جمع بودیم کلآ کف حیاط خیس آب بود یه پسر عمو دارم هنوز راه نمی رفت خونه مون بودن منم که عاشق این بچه بودم بغلم بود یه لحظه گذاشتمش کنار مامانش رفتم تو اتاق اومدم بیرون دیدم نیست گفتم زن عمو کو عباس همه بلند شدن با هم دویدن دیدن عباس دستشو کرده تو یکی از درزهای کولر واویزون چشماش بسته وبی حرکت بابام برق کولرو قطع کرد همه داد وبیداد می کردن منم داشتم از ترس می لرزیدم بابام خیلی با آرامش از کولر جداش کرد شاید مرده بودشروع کرد به تنفس مصنوعی دادن عموم وزن عموم فقط تو سرخودشون می زدن وجیغ می کشیدن بابام فقط ازمون خواست سروصدایی نکنیم من وقتی دیدم عباس بعد این همه تنفس دادناصلآ هیچ عکس العنملی نشون نمی ده نمی دونم چی شد با تمام نیرویی که داشتم جیغ کشیدم که ناگهان تو همون بین تنفسهای بابام کارساز شد وعباس نفسش برگشت وشروع کرد به گریه یادمه بابام که صدای جیغ منو شنید یه لنگه دمپایی بود پرتش کرد به طرف من که چرا جیغ کشیدم اونوقت همون لنگ دمپایی هم برام یهتریم خاطره شد چون عباس دیگه می تونست نفس بکشه اینکه اگه بابام آرامش نداشت ویادتنفس بهش نمی داد شاید ما برای همیشه عباس را از دست داده بودیم الان دیگه مردی شده می خوایم براش زن بگیریم اینم یه تجربه
مامان خدیجه
13:26 1393/11/18
من خون ببینم سکته میکنم جه برسه به کمک
خدا کنه هیچوقت این صحنه را نبینم
خدا کنه هیچوقت این صحنه را نبینم
الهام
13:29 1393/11/18
آجی فاطمه میشه بیشتر مسأله رو باز کنید؟ راستش دقیق نفهمیدم چطور از لب پشت صندلی بخوابونیمش؟
آیا این روش برای بچه ها موثر هست؟
منظورتون از کمر پشت قفسۀ سینه است یا پایین تر؟
آیا این روش برای بچه ها موثر هست؟
منظورتون از کمر پشت قفسۀ سینه است یا پایین تر؟
الهام
13:33 1393/11/18
مامان ناهید و مامان خدیجۀ عزیزم ممنونم از حضورتون
تجربۀ شما خیلی به دردمون خورد ناهید جون... عباس کوچولو دچار برق گرفتگی شده بود؟ یا فقط بخاطر برخورد دستش این حالت بهش دست داده بود؟
و خدا رو شکر که پدرتون به دادش رسیدندواقعا خونسردی دراین مواقع مهم ترین مسأله ست ولی به نظرم وقتی اطلاعات کافی داشته باشیم اعتماد به نفسمون بالاتر میره و میزانِ دست پاچگی مون کمتر! درست مثل کسانی که همیشه تو بیمارستان با این طور صحنه ها مواجه هستند.
راستی ممنون میشم اگه دوستان در بارۀ اقدامات اورژانسی در برق گرفتگی هم اطلاعات دارند در اختیارمون بگذارند.
تجربۀ شما خیلی به دردمون خورد ناهید جون... عباس کوچولو دچار برق گرفتگی شده بود؟ یا فقط بخاطر برخورد دستش این حالت بهش دست داده بود؟
و خدا رو شکر که پدرتون به دادش رسیدندواقعا خونسردی دراین مواقع مهم ترین مسأله ست ولی به نظرم وقتی اطلاعات کافی داشته باشیم اعتماد به نفسمون بالاتر میره و میزانِ دست پاچگی مون کمتر! درست مثل کسانی که همیشه تو بیمارستان با این طور صحنه ها مواجه هستند.
راستی ممنون میشم اگه دوستان در بارۀ اقدامات اورژانسی در برق گرفتگی هم اطلاعات دارند در اختیارمون بگذارند.
مامان ناهید
13:36 1393/11/18
اره الهام جون دچار برق گرفتگی شده بود
ومتآسفانه یکی از دخترعموهای دیگه م که همسن من بود تو سن 7 سالگی بر اثر برق گرفتگی که کسی تجربه نداشت تنفس مصنوعی بهش ندادن وتا به بیمارستان رساندنش مرده بود
ومتآسفانه یکی از دخترعموهای دیگه م که همسن من بود تو سن 7 سالگی بر اثر برق گرفتگی که کسی تجربه نداشت تنفس مصنوعی بهش ندادن وتا به بیمارستان رساندنش مرده بود
barfdoone.ir
13:50 1393/11/18
با سلام
در تمام مواردی که دوستان ذکر کردند رعایت چند مورد اولویت داره:
1- خونسردی خودتون رو حفظ کنید 2- با 115 تماس بگیرید3- اگر پزشک یا پرستار یا فرد آشنا به کمک های اولیه نزدیک هست ازش کمک بخواهید 4- اگر مصدوم دجار برق گرفتگی شده بهش دست نزنید که خوتونو هم برق میگیره! با یه وسیله ی عایق مثل چوب اون رو از منبع برق جدا کنید.
نهایتا این روزا در هلال احمر دوره های آموزش کمک هایاولیه به صورت رایگان برگزار میشه اگر وقت دارید ثبت نام کنید بالاخره به درد اطرافیانتون نخوره شایدروزی بدرد یه غریبه ای که به کمک نیاز داره بخوره.
اگرم کمک های اولیه بلدنیستید به فرد مصدوم رحم کنیدو احساساتی نشید و صبرکنید آمبولانس بیادچون ممکنه بهش آسیب بیشتری وارد کنید.
مامان ناهید جون در برق گرفتگی هم بیشتر ماساژ قلبی بدرد مصدوم میخوره نه تنفس مصنوعی به تنهایی ولی برای بچه ها واقعا در این جور موارد تنفس دادن خیلی حیاتیه. واقعا چقدر حیف که کسی نبوده اینکارروبرای اون طفل معصوم 7 ساله انجام بده.
همه میدونیم که پیشگیری بهتراز درمانه. پس بهتره همه به عنوان مادر فرزندمون رو از خطرات احتمالی دور کنیم.
در تمام مواردی که دوستان ذکر کردند رعایت چند مورد اولویت داره:
1- خونسردی خودتون رو حفظ کنید 2- با 115 تماس بگیرید3- اگر پزشک یا پرستار یا فرد آشنا به کمک های اولیه نزدیک هست ازش کمک بخواهید 4- اگر مصدوم دجار برق گرفتگی شده بهش دست نزنید که خوتونو هم برق میگیره! با یه وسیله ی عایق مثل چوب اون رو از منبع برق جدا کنید.
نهایتا این روزا در هلال احمر دوره های آموزش کمک هایاولیه به صورت رایگان برگزار میشه اگر وقت دارید ثبت نام کنید بالاخره به درد اطرافیانتون نخوره شایدروزی بدرد یه غریبه ای که به کمک نیاز داره بخوره.
اگرم کمک های اولیه بلدنیستید به فرد مصدوم رحم کنیدو احساساتی نشید و صبرکنید آمبولانس بیادچون ممکنه بهش آسیب بیشتری وارد کنید.
مامان ناهید جون در برق گرفتگی هم بیشتر ماساژ قلبی بدرد مصدوم میخوره نه تنفس مصنوعی به تنهایی ولی برای بچه ها واقعا در این جور موارد تنفس دادن خیلی حیاتیه. واقعا چقدر حیف که کسی نبوده اینکارروبرای اون طفل معصوم 7 ساله انجام بده.
همه میدونیم که پیشگیری بهتراز درمانه. پس بهتره همه به عنوان مادر فرزندمون رو از خطرات احتمالی دور کنیم.
ماناز
13:57 1393/11/18
دوست عزیز اموزش این نکات به طور تئوری خیلی راهگشا نیست هر چند از ندانستن ان بهتر است .ممکن است یک فرد همه این موارد را بلد باشد اما به وقت نیاز ودرشرایط حادثه عملا کاری نتواند بکند.من خودم به علت رشته تحصیلی ام که شاخه پزشکی است همه این موارد را بلد هستم ودرشرایط اورژانس هم دست به کار شده ام .اما واقعا انجام اینها به روحیات فرد بستگی دارد مسایل پزشکی وبرخورد با انها روحیه ویژه ای می خواهد که همه ان را ندارند .
توصیه من به همه دوستان گلم این است اگر واقعا می خواهید در این موارد حضور مثمر ثمری داشته باشید وتنها سروصدا وداد وفریاد نکنید هم برای اگاهی خودتان وهم شناختن روحیه خود در کلاسهای اموزشی هلال احمر شرکت کنید ودر یک دوره کوتاه همه این اصول را فرا گیرید.
از حرف تا عمل فاصله بسیار است.
توصیه من به همه دوستان گلم این است اگر واقعا می خواهید در این موارد حضور مثمر ثمری داشته باشید وتنها سروصدا وداد وفریاد نکنید هم برای اگاهی خودتان وهم شناختن روحیه خود در کلاسهای اموزشی هلال احمر شرکت کنید ودر یک دوره کوتاه همه این اصول را فرا گیرید.
از حرف تا عمل فاصله بسیار است.
مامان مهری
14:07 1393/11/18
به نظر من هم حفظ خونسردی از همه مهمتره.
من دوره های آموزشی هلال احمر رو گذروندم ولی الان هیچی یادم نمیاد. چون ما که تو اورژانس نیستیم که هر رو ز از این اتفاقات برامون بیافته.
در ضمن نکات خیلی زیاده برقگرفتگی - خوردن مواد شوینده اسیدی یا بازی - گزیدگی - مسمومیت - خفه گی و تروما و ناراحتی قلبی و .....
تازه برای همین تنفس مصنوئی که اشاره شد تو افراد بزرگ سال با کودک و کودک با نوزاد کلی فرق داره...
بزار برم تو خونه بگردم شاید جزوه ام رو پیدا کردم. اونوقت میام و یه سری نکات رو میگم.
من دوره های آموزشی هلال احمر رو گذروندم ولی الان هیچی یادم نمیاد. چون ما که تو اورژانس نیستیم که هر رو ز از این اتفاقات برامون بیافته.
در ضمن نکات خیلی زیاده برقگرفتگی - خوردن مواد شوینده اسیدی یا بازی - گزیدگی - مسمومیت - خفه گی و تروما و ناراحتی قلبی و .....
تازه برای همین تنفس مصنوئی که اشاره شد تو افراد بزرگ سال با کودک و کودک با نوزاد کلی فرق داره...
بزار برم تو خونه بگردم شاید جزوه ام رو پیدا کردم. اونوقت میام و یه سری نکات رو میگم.
ماناز
14:13 1393/11/18
ولی برخی موارد مانند تنفس مصنوعی وبستن اتل واحیای قلبی ریوی حتما نیاز به اموزش عملی دارد اگر با تمام جزییاتش بخواهید فرا گیرید همه موارد لازم که کاربردی باشد اموزش داده میشود.اگر کسی علاقه مند به یادگیری باشد با همان دوره ها یاد می گیرد اگر نباشد هم که یادش نمی ماند. هر چند معتقدم برخی موارد ضروری ترند وانها را بیشتر باید تمرین کرد ولی بعضی ها شاید یک بارهم برخورد نداشته باشیم لازم نیست که همیشه روی مصدوم تمرین شود.
دوره های پراتیک اول اموزش تئوری وروی مدل دارد بعد هم عملی وروی نمونه واقعی یادداده میشود.
قبل از" خونسردی "که واقعا کلمه کلیشه ای این موارد است "داشتن وجدان انسانی "لازم است.یعنی این که بدانی فردی که زیر دستت است وبه کمک تو نیاز دارد شاید خانواده خودت باشد هر چند که کاملا خونسرد باشی و این که سعی کنی بهترین خدمت را در حد توانت به او برسانی .من اینها را با همه وجودم درک کردم وفقط جملات کتاب را نمی نویسم .
دوره های پراتیک اول اموزش تئوری وروی مدل دارد بعد هم عملی وروی نمونه واقعی یادداده میشود.
قبل از" خونسردی "که واقعا کلمه کلیشه ای این موارد است "داشتن وجدان انسانی "لازم است.یعنی این که بدانی فردی که زیر دستت است وبه کمک تو نیاز دارد شاید خانواده خودت باشد هر چند که کاملا خونسرد باشی و این که سعی کنی بهترین خدمت را در حد توانت به او برسانی .من اینها را با همه وجودم درک کردم وفقط جملات کتاب را نمی نویسم .
مامان ناهید
14:15 1393/11/18
یه موردی هم که من شنیدم اکثرآ اگه یه تصادف شبانه ویا یک جای خلوتی رخ بده کسی از ترس اینکه نکنه پای خودشون هم گیر بیفته توقف نمی کنن وخیلی ها بر اثر این بی تفاوتی افراد جانشونو از دست دادن از خیلی ها شنیدم که میگن بابا ما می ترسیم خودمون هم گیر بیفتیم
یه آشنا داریم که همین اتفاق وحشتناک براشون رخ داد اونم شب ...............
می گفت خانمم از ماشین پرت شده بود بیرون نمی تونستم پیداش کنم دختر کوچولومو با حال خراب وداغونی که داشتم، رو دستم انداختم هرچی تو اتوبان داد می زدم واز سواریها کمک می خواستم کسی توقف نمی کرد یه کم سرعتشونو کم می کردن همینکه می دویدم طرفشون پامی ذاشتن رو گاز ودر می رفتن نمی فهمید چرا می ترسیدن بیچاره خانومشو از دست داد ودخترش چون دیر به بیمارستان رسوندن کلی خون ازش رفته بود تا مدتی تو کُما بود اما خدارا شکر نجات پیدا کرد
حالا من صحبتم در اینجاست که ای کاش همه وجدان هم داشته باشن وتو این گیرودار به داد هموطنان خودشون برسن متآسفانه از این اتفاقات زیاده
یه آشنا داریم که همین اتفاق وحشتناک براشون رخ داد اونم شب ...............
می گفت خانمم از ماشین پرت شده بود بیرون نمی تونستم پیداش کنم دختر کوچولومو با حال خراب وداغونی که داشتم، رو دستم انداختم هرچی تو اتوبان داد می زدم واز سواریها کمک می خواستم کسی توقف نمی کرد یه کم سرعتشونو کم می کردن همینکه می دویدم طرفشون پامی ذاشتن رو گاز ودر می رفتن نمی فهمید چرا می ترسیدن بیچاره خانومشو از دست داد ودخترش چون دیر به بیمارستان رسوندن کلی خون ازش رفته بود تا مدتی تو کُما بود اما خدارا شکر نجات پیدا کرد
حالا من صحبتم در اینجاست که ای کاش همه وجدان هم داشته باشن وتو این گیرودار به داد هموطنان خودشون برسن متآسفانه از این اتفاقات زیاده
ماناز
14:28 1393/11/18
مامان ناهید جون این همان وجدانی است که عرض کردم.
الهام
14:28 1393/11/18
ممنونم نسرین عزیزم، ماناز عزیزم و مهری جون
مهری جون لطف می کنی اگه اون مواردی رو که تو جزوه تون دارید برامون بنویسید بالاخره الان فرصتی هست که اون ها رو از شما یاد بگیریم.
با نسرین عزیز و ماناز جون موافقم من هم کمک های اولیه رو دوران راهنمایی یاد گرفته بودم ولی متأسفانه چون اون موقع عمقِ ضرورتش رو درک نکرده بودم، چیزی به یاد ندارم و باید دوباره حتما این دوره رو برم.
اطلاع دارید این کلاس ها فقط تو هلال احمر برگزار میشه یا جای دیگه ای هم هست؟ مثلا سرای محله، شهرداری، درمانگاه ها و ....
مهری جون لطف می کنی اگه اون مواردی رو که تو جزوه تون دارید برامون بنویسید بالاخره الان فرصتی هست که اون ها رو از شما یاد بگیریم.
با نسرین عزیز و ماناز جون موافقم من هم کمک های اولیه رو دوران راهنمایی یاد گرفته بودم ولی متأسفانه چون اون موقع عمقِ ضرورتش رو درک نکرده بودم، چیزی به یاد ندارم و باید دوباره حتما این دوره رو برم.
اطلاع دارید این کلاس ها فقط تو هلال احمر برگزار میشه یا جای دیگه ای هم هست؟ مثلا سرای محله، شهرداری، درمانگاه ها و ....
الهام
14:37 1393/11/18
ناهید جون منم مثل ماناز جون معتقدم اولین اصل همون وجدانه!
چند سال قبل در حالی که ساعت دو نیمه شب خارج شهر با همسرم تو یک جادۀ دو طرفه می رفتیم متوجه شدیم که یک ماشین که از لاین مقابل می اومده کنار جاده و در یک ارتفاع پایین تر چپ شده و البته از طرفی که ما می رفتیم ماشین دیده نمی شد و فقط از همون لاین قابل دیدن بود. همسرم یک لحظه نور موبایل یکی از سرنشینان که خودش رو به سختی بیرون کشیده بود و سینه خیز به کنار جاده اومده بود و نور موبایلش رو روی جاده انداخته بود، دیدند ولی با این که قبل از رسیدن به اون جا چندین ماشین از لاین مقابل اومده بودند و مطمئنا ایشون و دیده بودند هیچکدوم توقف نکرده بودند! حدود پونصد متر جلوتر همسرم توقف کرد و دور زدیم و برگشتیم. البته همسرم هنوز ماشین رو ندیده بودند و کمی نگران بودند و به من گفتند تحت هیچ شرایطی از ماشین پیاده نشم. جالبه که موبایل آنتن نداشت و نمی دونم چرا حتی پلیس و اورژانس رو هم نمی گرفت!!
وقتی همسرم پیاده شدند دو تا کامیون هم که دیدند ایشون پیاده شده توقف کردند و به دادشون رسیدند! چهار نفر داخل ماشین بودند که مطمئنا اگه کسی توقف نمی کرد تا صبح می مردند
چند سال قبل در حالی که ساعت دو نیمه شب خارج شهر با همسرم تو یک جادۀ دو طرفه می رفتیم متوجه شدیم که یک ماشین که از لاین مقابل می اومده کنار جاده و در یک ارتفاع پایین تر چپ شده و البته از طرفی که ما می رفتیم ماشین دیده نمی شد و فقط از همون لاین قابل دیدن بود. همسرم یک لحظه نور موبایل یکی از سرنشینان که خودش رو به سختی بیرون کشیده بود و سینه خیز به کنار جاده اومده بود و نور موبایلش رو روی جاده انداخته بود، دیدند ولی با این که قبل از رسیدن به اون جا چندین ماشین از لاین مقابل اومده بودند و مطمئنا ایشون و دیده بودند هیچکدوم توقف نکرده بودند! حدود پونصد متر جلوتر همسرم توقف کرد و دور زدیم و برگشتیم. البته همسرم هنوز ماشین رو ندیده بودند و کمی نگران بودند و به من گفتند تحت هیچ شرایطی از ماشین پیاده نشم. جالبه که موبایل آنتن نداشت و نمی دونم چرا حتی پلیس و اورژانس رو هم نمی گرفت!!
وقتی همسرم پیاده شدند دو تا کامیون هم که دیدند ایشون پیاده شده توقف کردند و به دادشون رسیدند! چهار نفر داخل ماشین بودند که مطمئنا اگه کسی توقف نمی کرد تا صبح می مردند
ماناز
14:39 1393/11/18
دوست عزیزم این دوره ها دربیمارستانها ومراکز دیگر هم اموزش داده میشود اما فکر کنم هلال احمر معتبر تر باشد ودر پایان دوره گواهینامه هم داده میشود واگر اشتباه نکنم اگر عضو سازمان ان درایید در موارد خطرات وحوادث میتوانید به عنوان نیروی داوطلب همکاری داشته باشید .اگر باز هم بپرسید بهتر است.من خودم از طریق رشته تحصیلی ام یاد گرفتم وهلال احمر نرفتم اما نااشنا هم نیستم.
مامانی
16:40 1393/11/18
منم تا خون ببینم یا اتفاقات اینچنینی برام بیفته کلا مغزم از کار میفته و هنگ میکنم مثلا توی یکی از خیابونهای باریک وشلوغ شهر با دخترم و شوهرم وخواهرشوهرم رفته بودیم برای خرید همه داخل مغازه بودن من به علت خستگی اومدم بیرون مغازه روی پله نشستم یکدفعه دخترم باسرعت از مغازه اومد بیرون و رفت وسط خیابون من کلاهنگ کردم وحتی زبونم بند اومد نتونستم حرف بزنم یاتکون بخورم خیلی ترسیده بودم که خداروشکرخواهرشوهرم باسرعت رفت دخترم از وسط خیابون آوردخداخیلی به من رحم کرد اون لحظه از خودم بدم اومد ولی واقعادست خودم نبود
مامانی
16:46 1393/11/18
یک مورد دیگه که شاید به دردتون بخوره اینکه نوه خاله ام که فقط چندروزش بود گلاب به روتون به شدت استفراغ میکنه که از دهان و بینی خارج شده وراه تنفسی کلا بسته شده و طفل معصوم سیاه شده وهرچی به پشت وکمرش زدن فایده نداشته خاله ام سریع پاهای بچه رو گرفته وآویزونش کرده وآروم به پشتش زده سریع نفسش برگشته بوده
مامان مریم
16:49 1393/11/18
الهام جون این خیلی خوبه که یه چیزایی رو بدونیم و به موقع به کار ببریم
مثل همون پست در رفتگی دست علیرضا....من هم ترجیح میدم توان و علمش رو داشته باشم تا تو اون شرایطی که بچه درد داره و از اون بدتر ترسیده زود قضیه رو تو اغوش خودم فیصله بدم....تا بنا بر همون تجربه ای که نوشتی کار به بیمارستان و عکس و کلی مراحل غیر ضرورری برسه بدون توجه به درد و ترسی که بچه تو همه این غیر ضروریات باید متحمل بشه
ممنونم از تلنگر به جا
جون عزیان ما یا عزیز کس دیگه ای میتونه با یه حرکت به جا نجات داده بشه...اون هم الان و شهر نشینی هایی که تا امبولانس برسه خیییلی وقت هدر رفته و خیلی دیر شده
مثل همون پست در رفتگی دست علیرضا....من هم ترجیح میدم توان و علمش رو داشته باشم تا تو اون شرایطی که بچه درد داره و از اون بدتر ترسیده زود قضیه رو تو اغوش خودم فیصله بدم....تا بنا بر همون تجربه ای که نوشتی کار به بیمارستان و عکس و کلی مراحل غیر ضرورری برسه بدون توجه به درد و ترسی که بچه تو همه این غیر ضروریات باید متحمل بشه
ممنونم از تلنگر به جا
جون عزیان ما یا عزیز کس دیگه ای میتونه با یه حرکت به جا نجات داده بشه...اون هم الان و شهر نشینی هایی که تا امبولانس برسه خیییلی وقت هدر رفته و خیلی دیر شده
مامان مریم
16:52 1393/11/18
و خیلی لذت میبرم وقتی کسی سوالی تو این بخش مطرح میکنه بدونه برای وقتی که دوستانش براش گذاشتن ارزش قائل باشه و حداقل تو سوالش باشه که بدونیم جوابمون خونده شده و برای خودمون اینجا حرف نزدیم...ممنونم که برای تک تک بچه ها وقت گذاشتی...این قابل تقدیره
آجی فاطمه
19:57 1393/11/18
الهام جون این شکلی
http://www.rozanehonline.com/rozanehgroup/esfand89/khafegi/02.jpg
http://www.kamyab.ir/wp-content/uploads/2014/09/07-KhafegiwWw.kamyab.ir_.jpg
این 2تا عکسو برای خفگی سرچ کردم گذاشتم
http://www.rozanehonline.com/rozanehgroup/esfand89/khafegi/02.jpg
http://www.kamyab.ir/wp-content/uploads/2014/09/07-KhafegiwWw.kamyab.ir_.jpg
این 2تا عکسو برای خفگی سرچ کردم گذاشتم
الهام
20:02 1393/11/18
ممنونم از راهنمایی تون ماناز جون
مامانی واقعا شرایط سختی بودهآدم یه لحظه می مونه چیکار کنه؟!
و ممنونم بابت راهنمایی تون در مورد بسته شدنِ راه تنفسی
با شما موافقم مریم جونم همۀ مشکل همکار من و خوددرگیری هایی که این روزها داره از همین بابت هست! میگه اگه من با دکتر پدرم صحبت کرده بودم و اطلاعاتم بیشتربود می تونستم با تزریق به موقع یک آمپول و ماساژ قلبی جونشون رو نجات بدم.
در مورد بچه ها که باز هم شرایط سخت تر هست و اگه بشه تو خونه کمک های لازم رو انجام داد خیلی عالیه و بچه ها استرس ناشی از بردن به بیمارستان و بعضاً بی تجربگی های انجام شده توسط کادر اورژانس رو تجربه نخواهد کرد... (از همۀ دوستانِ کادرهای پزشکی بخاطر ذکر این مسأله معذرت میخوام ولی متأسفانه گاهی این بی تجربگی ها وجود داره).
خوندنِ پست مربوط به نیمه دررفتگی آرنج علیرضا که تو خونه و به کمک داداشم به راحتی برطرف شد هم می تونه به دوستان کمک کنه. نیمه در رفتگی آرنج در اثر کشیدگی دست مثلا به وقتِ بالارفتن از پله رخ میده و بین کودکان سه تا پنج سال رایج هست:
http://alirezanoori.niniweblog.com/post500.php
دوستانی که با گوشی هستند و امکانِ باز کردنِ لینک رو ندارند می تونند از قسمت آخرین مطالب وبلاگم پست "نیمه در رفتگی آرنج علیرضا خان" رو بخونند. مطمئنا روزی به دردمون خواهد خورد.
در مورد مسألۀ حضور هر از گاهِ طراح سوال و نشون دادنِ عکس العمل طراح سوال بین پاسخ های دوستان، من هم با شما موافقم به نظرم این مسأله می تونه بحث رو بهتر مدیریت کنه.
باز هم ممنون میشم دوستان مشارکت کنند و مخصوصا مواردی که مربوط به بچه ها میشه رو یادآوری کنند تا ما هم بهره مند بشیم.
مثل مواردی که "ناهید جون" و "مامانی جون" عنوان کردند.
مامانی واقعا شرایط سختی بودهآدم یه لحظه می مونه چیکار کنه؟!
و ممنونم بابت راهنمایی تون در مورد بسته شدنِ راه تنفسی
با شما موافقم مریم جونم همۀ مشکل همکار من و خوددرگیری هایی که این روزها داره از همین بابت هست! میگه اگه من با دکتر پدرم صحبت کرده بودم و اطلاعاتم بیشتربود می تونستم با تزریق به موقع یک آمپول و ماساژ قلبی جونشون رو نجات بدم.
در مورد بچه ها که باز هم شرایط سخت تر هست و اگه بشه تو خونه کمک های لازم رو انجام داد خیلی عالیه و بچه ها استرس ناشی از بردن به بیمارستان و بعضاً بی تجربگی های انجام شده توسط کادر اورژانس رو تجربه نخواهد کرد... (از همۀ دوستانِ کادرهای پزشکی بخاطر ذکر این مسأله معذرت میخوام ولی متأسفانه گاهی این بی تجربگی ها وجود داره).
خوندنِ پست مربوط به نیمه دررفتگی آرنج علیرضا که تو خونه و به کمک داداشم به راحتی برطرف شد هم می تونه به دوستان کمک کنه. نیمه در رفتگی آرنج در اثر کشیدگی دست مثلا به وقتِ بالارفتن از پله رخ میده و بین کودکان سه تا پنج سال رایج هست:
http://alirezanoori.niniweblog.com/post500.php
دوستانی که با گوشی هستند و امکانِ باز کردنِ لینک رو ندارند می تونند از قسمت آخرین مطالب وبلاگم پست "نیمه در رفتگی آرنج علیرضا خان" رو بخونند. مطمئنا روزی به دردمون خواهد خورد.
در مورد مسألۀ حضور هر از گاهِ طراح سوال و نشون دادنِ عکس العمل طراح سوال بین پاسخ های دوستان، من هم با شما موافقم به نظرم این مسأله می تونه بحث رو بهتر مدیریت کنه.
باز هم ممنون میشم دوستان مشارکت کنند و مخصوصا مواردی که مربوط به بچه ها میشه رو یادآوری کنند تا ما هم بهره مند بشیم.
مثل مواردی که "ناهید جون" و "مامانی جون" عنوان کردند.
الهام
20:03 1393/11/18
ممنونم ازتون فاطمه جون
اتفاقا الان داشتم یه کامنت خطاب به شما می نوشتم که ببینم چطور باید این کار و انجام بدیم.
تنها تصوری که از این حالت نداشتم همین بود که شما عکسش رو گذاشته اید. ممنونم دوستم.
ما همیشه به پشت بچه ها ضربه می زنیم و اصلا شبیه به این تصویر نیست و ممکنه کارمون اشتباه باشه...
نمی دونم اون روش ضربه زدن به پشت بچه ها تا چه حد کارسازه و آیا اصلا درسته؟ من از وقتی پزشک اورژانس بهم گفته اجازه بدید تا جایی که می تونه سرفه کنه، همین کار و انجام میدم.
شما خیلی تو این مبحث وقت گذاشتید ازتون ممنونم رفیق
اتفاقا الان داشتم یه کامنت خطاب به شما می نوشتم که ببینم چطور باید این کار و انجام بدیم.
تنها تصوری که از این حالت نداشتم همین بود که شما عکسش رو گذاشته اید. ممنونم دوستم.
ما همیشه به پشت بچه ها ضربه می زنیم و اصلا شبیه به این تصویر نیست و ممکنه کارمون اشتباه باشه...
نمی دونم اون روش ضربه زدن به پشت بچه ها تا چه حد کارسازه و آیا اصلا درسته؟ من از وقتی پزشک اورژانس بهم گفته اجازه بدید تا جایی که می تونه سرفه کنه، همین کار و انجام میدم.
شما خیلی تو این مبحث وقت گذاشتید ازتون ممنونم رفیق
آجی فاطمه
20:14 1393/11/18
خواهش میکنم عزیزم انجام وظیفه بود
خوشحالم که به درد خورده
خوشحالم که به درد خورده
مامانی
20:34 1393/11/18
مسئله ای که برای علیرضاکوچولوپیش اومدبرای ریحان من هم در1/5سالگی پیش اومدیکی دستش گرفتم ازجوی آب ردش کنم که این اتفاق افتادخیلی ترسیده بودم خیلی بی تاب بوداصلانمیشددستش تکون دادکه عصرش بردمش دکتر وبایک حرکت دستش جاانداخت وهمون وقت دردش کامل قطع شدوچون دستش حساس بودچندباردیگه هم این اتفاق براش افتاده ویک باردستش بالاآوردم که به پارچه آویزون کنم که تکان نخوره دیدم همون وقت جاافتادودیگه دردنداشت
الهام
21:33 1393/11/18
ممنونم مامانی جون
منم تو همون مقاله ای که لینکش رو تو همون پست گذاشته ام، خوندم که بچه هایی که یک بار این اتفاق براشون می افته خیلی مستعد در رفتگی آرنج هستند و باید تا پایان پنج سالگی همیشه دستشون از بالای آرنج گرفته بشه. ایشالا که دیگه برای ریحان جون این اتفاق نیفته چون واقعا دردناکه.
من هم حالا خیلی مراعات می کنم و چون عادت داره وقتی از پله پایین میایم خودش رو آویزون کنه و ممکنه دستش کش بیاد، همیشه وقت بالا و پایین رفتن از پله، خودم تو پلۀ پایین قرار می گیرم تا نتونه آویزون بشه.
مزیت دیگه ای که این کار داره اینه که خودم هم در اثر تحمل وزن علیرضا کمردرد نمی گیرم
منم تو همون مقاله ای که لینکش رو تو همون پست گذاشته ام، خوندم که بچه هایی که یک بار این اتفاق براشون می افته خیلی مستعد در رفتگی آرنج هستند و باید تا پایان پنج سالگی همیشه دستشون از بالای آرنج گرفته بشه. ایشالا که دیگه برای ریحان جون این اتفاق نیفته چون واقعا دردناکه.
من هم حالا خیلی مراعات می کنم و چون عادت داره وقتی از پله پایین میایم خودش رو آویزون کنه و ممکنه دستش کش بیاد، همیشه وقت بالا و پایین رفتن از پله، خودم تو پلۀ پایین قرار می گیرم تا نتونه آویزون بشه.
مزیت دیگه ای که این کار داره اینه که خودم هم در اثر تحمل وزن علیرضا کمردرد نمی گیرم
مامان زهرا
01:17 1393/11/19
سلام الهام عزیز.این سوال شما .مدتهاست که ذهن منو درگیر کرده .حالا نه به این شدتی که شما مثال زدین .برای بچه ی خودم .وقتی یه غذایی تو گلوش گیر کنه یا ازجایی بیفته واز شدت درد نفسش بگیره ....... همیشه دوست داشتم برم دوره های کمک های اولیه رو ببینم اماتا به بخش تزریقاتش فکر میکنم نفسم بند میاد .ومیگم ایشالله یه وقت دیگه .ولیبه نظر من یادگیری کمکهای اولیه برای مخصوصا مادر خیلی واجبه .اگرم بلدنیستیم حداقل خونسردباشیم که من متاسفانه تازمانیکه همسری خونه هست خونسرد نیستم.تنها کاری که میکنم دستم جلوی دهنمه که صدای جیغم خیلی روی اعصاب نره .مثلا ماه گذشته محمدسام از 8 تا پله افتاد پایین وقتی من دیدمش صورتش خونی بود همسرم خونه بود وسریع بغلش کرد .ولی متاسفانه من تو اون لحظه فقطگریه میکردم .اما زمانی که همسرم نیست سعی میکنم صبور باشم .مسلط باشم .ولی بازم از خودم تو شرایط سخت اصلا راضی نیستم . ای کاش مسلط تر از الان بودم تو شرایط سخت .
مامان زهرا
01:31 1393/11/19
راستی یه مساله دیگه .وقتی به لحظ علمی بلد نیستیم که کمک کنیم کمک نکردن خیلی بهتره .یکی از دوستان تصادف میکنه وتا رسیدن آمبولانس مردم بنده ی خدارو میارن کنار خیابون .که متاسفانه اون حرکت نا مناسب وغیر اصولی باعث میشه نخاعش آسیب جدی ببینه به طوری که دکتر گفته بود اگر درست کمک میکردن خیلی ضربه شدید نبوده وممکن بود الان بجای ویلچر راحت راه برن . یادمون باشه به هر قیمتی کمک نکنیم مگر اینکه بلد باشیم .
مامان زهرا
01:43 1393/11/19
آجی فاطمه جون این حدیثی که شما روایت کردین کاملا مستنده ومن تجربه کردم .البته درمورد پدرم .پدرم 15 سال پیش دچار ایست قلبی میشن .ما فک کردیم که فوت کرده تا رسیدن آمبولانس خواهرم سوره حمد روبالای سرش خوند وهمون لحظه بابام یه نفس عمیق کشیدن وما خوشحال . اما متاسفانه عمرشون به دنیا نبود وبعداز یک هفته به رحمت خدا رفتن. .اما خوشحال بودیم که حداقل یه هفته قشنگ نگاش کردیم وکنارش بودیم .
زری
05:07 1393/11/19
سلام دوستان
واقعاازاطلاعات مفیدتون ممنون
دخترم توسن ۹ماهگی پوست شکلات توگلوش گیرکرده بود,واصن سرفه نمیکرد,وخداروشکرهمسرم بود,باچندضربه زدپشتش ولی فایده نداشت ,بعدش برش گردوندودوباره چندضربه به پشتش زد,وبالاآورد,نفسش خداروشکربالااومد,
یاداون موقع که میفتم خیلی ناراحت میشم,آخه اون موقع مسافرت رفته بودیم اون هم تیل برده سرتنکابن ,سه تایی ,دورازشهروامکانات
واقعاازاطلاعات مفیدتون ممنون
دخترم توسن ۹ماهگی پوست شکلات توگلوش گیرکرده بود,واصن سرفه نمیکرد,وخداروشکرهمسرم بود,باچندضربه زدپشتش ولی فایده نداشت ,بعدش برش گردوندودوباره چندضربه به پشتش زد,وبالاآورد,نفسش خداروشکربالااومد,
یاداون موقع که میفتم خیلی ناراحت میشم,آخه اون موقع مسافرت رفته بودیم اون هم تیل برده سرتنکابن ,سه تایی ,دورازشهروامکانات
زری
05:12 1393/11/19
نمیدونم خدابه این آقایون چه دلی داده که وقتی بااتفاق بدی مواجه میشن خیلی خونسردتررفتارمیکنن
من که کلاتواین مواقع زبونم بندمیاد,تپش قلب میگیرم ویکی بایدبه دادمن برسه
من که کلاتواین مواقع زبونم بندمیاد,تپش قلب میگیرم ویکی بایدبه دادمن برسه
barfdoone.ir
08:20 1393/11/19
دوستان من لازم دیدم یه نکته رو که اینجا مطرح شدباز کنم در مورداینکه راننده ها وقتی میبینن تصادفی اتفاق افتاده از ترس دردسر برای خودشون نمیایستن و کمک نمیکنن...وقتی ناگهانی آدم با همچین شرایطی روبرو میشه واقعا تصمیم گیری خیلی سخته. شاید اولین چیزی که به ذهن آدم میرسه این باشه که اگر مصدوم رو به بیمارستان برسونن پلیس یقه ی خودشون رو میگیره در صورتی که اصلا اینطوری نیست. راهنمایی و رانندگی با یه کارشناسی ساده میتونه بفهمه اثر تصادف (حتی با انسان ) روی ماشین ما هست یا نه. یا به فرض اگر قبلا تصادف کرده باشیم و اثرش مونده باشه قابل تفکیکه از تصادف جدید . اینه که بهتره اصلا در مورد کمک کردن شک نکنیم.تنها موردی که داره اینه که خیلی ها با این ترفند اقدام به زورگیری و دزدی ماشین میکنند! وقتی شخص از ماشین پیاده میشه تا کمک کنه ماشینشو میدزدن یا آسیبی به خودش میزنن. اینم باز راه حل داره و اصلا بی تفاوتی مارو توجیه نمیکنه. بهتره اگر میدونیم اهل ریسک کردن نیستسم و ممکنه خطری تهدیدمون کنه باپلیس یا 115 تماس بگیریم و آدرس رو بگیم تا اگر مصدومی هست بهش کمک بشه.که البته اگر موبایل هم آنتن نمیداد دیگه واقعا آدم خودش میدونه و وجدانش . فکر میکنم حداقل اگر آدم ترمز کنه چند لحظه از تو ماشین شرایط رو بررسی کنه میتونه بفهمه صحنه ساختگی هست یا واقعا کمک نیازه.
یه مامان
09:09 1393/11/19
سلام
اتفاقا چند روز پیش همین مساله نیم دررفتگی برای پسر من پیش اومد البته از ناحیه مچ دست همینکه دستم رو گرفت تا بلند بشم از مچ دستش یک صدای کوچیکی اومد و دیگه تکونش نمی داد و گریه می کرد و چون آخر هفته بود و به سختی دکتر ارتوپد پیدا می شد چند روز پماد ویشکا و روغن شتر مرغ بهش زدیم البته خودش هم بی حرکت نگهش داشته بود و تکونش نمی داد و خدا رو شکر صبح روز شنبه که می خواستیم ببریمش دکتر دستش خوب شده بود و حتی با لگوهاش هم ساختمون سازی می کرد. به قول دوستان و البته سفارش مادرم باید مدتی مراقب باشم که دستش رو از مچ نگیرم و از بالای آرنج بگیرم.
در مورد کمک های اولیه هم با دوستان موافقم حفظ خونسردی در اون شرایط خیلی مهمه ما هم توی مدرسه سه تا پست در زمینه ی کمک های اولیه داریم که اگه دوست داشته باشید می تونید از این لینک بخونید:
http://mamanschool.niniweblog.com/cat39.php
اتفاقا چند روز پیش همین مساله نیم دررفتگی برای پسر من پیش اومد البته از ناحیه مچ دست همینکه دستم رو گرفت تا بلند بشم از مچ دستش یک صدای کوچیکی اومد و دیگه تکونش نمی داد و گریه می کرد و چون آخر هفته بود و به سختی دکتر ارتوپد پیدا می شد چند روز پماد ویشکا و روغن شتر مرغ بهش زدیم البته خودش هم بی حرکت نگهش داشته بود و تکونش نمی داد و خدا رو شکر صبح روز شنبه که می خواستیم ببریمش دکتر دستش خوب شده بود و حتی با لگوهاش هم ساختمون سازی می کرد. به قول دوستان و البته سفارش مادرم باید مدتی مراقب باشم که دستش رو از مچ نگیرم و از بالای آرنج بگیرم.
در مورد کمک های اولیه هم با دوستان موافقم حفظ خونسردی در اون شرایط خیلی مهمه ما هم توی مدرسه سه تا پست در زمینه ی کمک های اولیه داریم که اگه دوست داشته باشید می تونید از این لینک بخونید:
http://mamanschool.niniweblog.com/cat39.php
الهام
10:48 1393/11/19
سلام دوستان خوبم
مامان زهرا جون منم نظرم اینه وقتی کسی نباشه و ناچار باشیم مطمئنا به خودمون مسلط خواهیم بود. البته ایشالا که مسلط باشیم! در مورد حرکت ندادنِ شخص هم با شما موافقم که یکی از دوستان هم نوشته بودند که باعث ضایعۀ نخاعی میشه.
خدا پدرتون رو رحمت کنه زهرا جان.
زری جان ممنونم که تجربه تون و به اشتراک گذاشتید. خدا رو شکر که خطر رفع شد. ایشالا که نازنین جون همیشه سلامت باشه.
مامان زهرا جون منم نظرم اینه وقتی کسی نباشه و ناچار باشیم مطمئنا به خودمون مسلط خواهیم بود. البته ایشالا که مسلط باشیم! در مورد حرکت ندادنِ شخص هم با شما موافقم که یکی از دوستان هم نوشته بودند که باعث ضایعۀ نخاعی میشه.
خدا پدرتون رو رحمت کنه زهرا جان.
زری جان ممنونم که تجربه تون و به اشتراک گذاشتید. خدا رو شکر که خطر رفع شد. ایشالا که نازنین جون همیشه سلامت باشه.
الهام
10:51 1393/11/19
نسرین جون توضیح تون خیلی کامل بود. ما هم تو همون شبی که عرض کردم فقط از صحنه سازی می ترسیدیم ولی وقتی دور زدیم و به صحنه نزدیک شدیم دیدیم واقعیت داره و هر چهار نفر داخل ماشین خیلی ناله می کردند. حتی کسی که بیرون اومده بود نمی تونست حرکت کنه و بصورت سینه خیز حرکت میکرد. خودش می گفت یک ساعتی هست چپ کرده اند ولی هیچکس توقف نکرده!!!
من و همسرم تنها بودیم و الا اگر چند تا مرد داخل ماشین باشه از این نظر هم خیلی مشکلی نیست. مثلا بعد از توقفِ ما، یک کامیون هم توقف کرد و با این که سه نفر بودند چوب به دست پایین اومدند تا جلوی خطر احتمالی بتونند از خودشون دفاع کنند و اونجا تازه ما فهمیدیم وجود یک چوب تا چه حد تو ماشین لازمه
اون چند نفر برای کمک همون جا موندند و از همسرم خواستند زودتر خودمون رو به اورژانس بین راهی برسونیم و بفرستیمشون سر سانحه و ما تازه فهمیدیم اگر حتی اطمینان نداریم و می ترسیم توقف کنیم می تونستیم خودمون رو سریع به اورژانس بین راهی که چند کیلومتر جلوتر بود برسونیم و اونا رو راهی کنیم.
ولی نکتۀ تعجب برانگیز اینه که همیشه وقتی گوشی مون و از دسترس خارج می کنیم روی صفحه دکمه ای داره به نام "تماس اضطراری" ولی اون شب وقتی آنتن نداشتیم، اصلا نتونستیم در این حالت و به کمک تماس اضطراری پلیس و یا اورژانس رو شماره گیری کنیم. برای اطمینان همین الان هم گوشی مو در حالت پرواز گذاشتم و وقتی با کمک همون دکمۀ تماس اضطراری 110، 115، 125 رو گرفتم پیغام "110 جزو شماره های اضطراری نیست" نوشته شد و همین طور 115 و 125!!! نمی دونم گوشی من مشکل داره یا واقعا این دکمۀ گوشی فقط تزئینی هست. میخوام شما هم امتحان کنید ببینید واقعیت داره؟! یا اگه من روش درست استفاده از این دکمه رو بلد نیستم بهم بگید.
من و همسرم تنها بودیم و الا اگر چند تا مرد داخل ماشین باشه از این نظر هم خیلی مشکلی نیست. مثلا بعد از توقفِ ما، یک کامیون هم توقف کرد و با این که سه نفر بودند چوب به دست پایین اومدند تا جلوی خطر احتمالی بتونند از خودشون دفاع کنند و اونجا تازه ما فهمیدیم وجود یک چوب تا چه حد تو ماشین لازمه
اون چند نفر برای کمک همون جا موندند و از همسرم خواستند زودتر خودمون رو به اورژانس بین راهی برسونیم و بفرستیمشون سر سانحه و ما تازه فهمیدیم اگر حتی اطمینان نداریم و می ترسیم توقف کنیم می تونستیم خودمون رو سریع به اورژانس بین راهی که چند کیلومتر جلوتر بود برسونیم و اونا رو راهی کنیم.
ولی نکتۀ تعجب برانگیز اینه که همیشه وقتی گوشی مون و از دسترس خارج می کنیم روی صفحه دکمه ای داره به نام "تماس اضطراری" ولی اون شب وقتی آنتن نداشتیم، اصلا نتونستیم در این حالت و به کمک تماس اضطراری پلیس و یا اورژانس رو شماره گیری کنیم. برای اطمینان همین الان هم گوشی مو در حالت پرواز گذاشتم و وقتی با کمک همون دکمۀ تماس اضطراری 110، 115، 125 رو گرفتم پیغام "110 جزو شماره های اضطراری نیست" نوشته شد و همین طور 115 و 125!!! نمی دونم گوشی من مشکل داره یا واقعا این دکمۀ گوشی فقط تزئینی هست. میخوام شما هم امتحان کنید ببینید واقعیت داره؟! یا اگه من روش درست استفاده از این دکمه رو بلد نیستم بهم بگید.
الهام
10:54 1393/11/19
یه مامان عزیز ممنونم از راه حلتون در مورد دررفتگی مچ پسرتون ایشالا که دیگه هیچوقت براش این اتفاق نیفته
من دارم میرم لینکی رو که دادید مطالعه کنم بازم اگه سوالی داشتم همین جا ثبت می کنم.ممنونم ازتون دوستم
من دارم میرم لینکی رو که دادید مطالعه کنم بازم اگه سوالی داشتم همین جا ثبت می کنم.ممنونم ازتون دوستم
مامان مریم
11:11 1393/11/19
الهام جونم شما و اون راننده کامیون و هرکسی بترسه توقف کنه کاملا حق داره...
چند بار همین تلوزیون خودمون نشون داده که تصادفی صحنه سازی شده بوده و تا مردم تو تاریکی شب برای کمک پیاده میشدن خودشونو میکشتن و ماشین و اموال رو میبردن....خود پلیس بارها گفته فقط خبر رسانی کنین و پیاده نشین....
انواع حقه و دروغ برای سوءاستفاده از احساسات مردم وجود داره که متاسفانه کم هم نیستن
همین بچه گریونی که کاغد آدرس به دست از خانوم ها کمک میخواسته برای پیدا کردن خونش و به محض زدن زنگ توسط اون خانوم نیکو کار به خونه کشیده میشده برای تجاوز!
من کلا روحیه حساسی دارم و همسرم بارها بهم گفته خواهش میکنم اصلا تو این دوره به کسی اعتماد نکن...فقط به پلیس اطلاع بده....این بهترین راهه
بلد بودن این آموزش ها برای مواقع عادی که کسی بلد نیست و میتونیم جون کسی رو نجات بدیم خوبه ولی تو تصادف به نظرم فقط از دست دکتر کاربلد کار بر میاد.....اصلا نباید ریسک کرد و بنا بر یه آموزش دوره ای جون کسی رو به خطر انداخت....همون آموزش صحیح ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی و مارگزیدگی و برق گرفتگی و برخورد با عضو شکسته و بستن زخم برای بند اوردن خونریزی و تزریقات خیلی کامل و جامعه....
راستی کسی میدونه جز هلال احمر کجا میشه یاد گرفت و دوره هاش چقدر طول میکشه؟
الهام هممونو انداختی به ذوق یادگیری ها....میبینی اینجا هم میتونی استادی باشی
چند بار همین تلوزیون خودمون نشون داده که تصادفی صحنه سازی شده بوده و تا مردم تو تاریکی شب برای کمک پیاده میشدن خودشونو میکشتن و ماشین و اموال رو میبردن....خود پلیس بارها گفته فقط خبر رسانی کنین و پیاده نشین....
انواع حقه و دروغ برای سوءاستفاده از احساسات مردم وجود داره که متاسفانه کم هم نیستن
همین بچه گریونی که کاغد آدرس به دست از خانوم ها کمک میخواسته برای پیدا کردن خونش و به محض زدن زنگ توسط اون خانوم نیکو کار به خونه کشیده میشده برای تجاوز!
من کلا روحیه حساسی دارم و همسرم بارها بهم گفته خواهش میکنم اصلا تو این دوره به کسی اعتماد نکن...فقط به پلیس اطلاع بده....این بهترین راهه
بلد بودن این آموزش ها برای مواقع عادی که کسی بلد نیست و میتونیم جون کسی رو نجات بدیم خوبه ولی تو تصادف به نظرم فقط از دست دکتر کاربلد کار بر میاد.....اصلا نباید ریسک کرد و بنا بر یه آموزش دوره ای جون کسی رو به خطر انداخت....همون آموزش صحیح ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی و مارگزیدگی و برق گرفتگی و برخورد با عضو شکسته و بستن زخم برای بند اوردن خونریزی و تزریقات خیلی کامل و جامعه....
راستی کسی میدونه جز هلال احمر کجا میشه یاد گرفت و دوره هاش چقدر طول میکشه؟
الهام هممونو انداختی به ذوق یادگیری ها....میبینی اینجا هم میتونی استادی باشی
الهام
11:29 1393/11/19
سلام مجدد دوستان
لینکی رو که یه مامان عزیزم گذاشته بودند مطالعه کردم. خیلی جامع و کامل بود
خارج کردن جسم خارجی از چشم، گوش، بینی به خوبی توضیح داده شده.
مانور نجات از خفگی هم که آجی فاطمۀ عزیز تصویرش رو گذاشته بودند تو همین لینک مدرسۀ مامانها خیلی واضح تر توضیح داده شده و خوندنش خیلی کمک کننده ست.
در مورد شکستگی هم اطلاعات جامع و کاملی نوشته شده.
ممنونم دوستم بابت لینک مفیدتون
من یادمه یه بار تو بچگی مورچه رفته بود تو گوشم! وای چه دردی داشت! مامانم یه کم از شیر خودشون رو تو گوشم ریختند و با همین تکنیکی که شما نوشته اید مورچه رو خفه کردند و بعد از چند روز بیرون اومد
لینکی رو که یه مامان عزیزم گذاشته بودند مطالعه کردم. خیلی جامع و کامل بود
خارج کردن جسم خارجی از چشم، گوش، بینی به خوبی توضیح داده شده.
مانور نجات از خفگی هم که آجی فاطمۀ عزیز تصویرش رو گذاشته بودند تو همین لینک مدرسۀ مامانها خیلی واضح تر توضیح داده شده و خوندنش خیلی کمک کننده ست.
در مورد شکستگی هم اطلاعات جامع و کاملی نوشته شده.
ممنونم دوستم بابت لینک مفیدتون
من یادمه یه بار تو بچگی مورچه رفته بود تو گوشم! وای چه دردی داشت! مامانم یه کم از شیر خودشون رو تو گوشم ریختند و با همین تکنیکی که شما نوشته اید مورچه رو خفه کردند و بعد از چند روز بیرون اومد
الهام
11:37 1393/11/19
حق با شماست مریم جون
واقعا آدم نمی دونه آیا اونا واقعا تصادف کرده اند یا صحنه سازی هست؟ اونجا واقعا ما لحظه ای تو برگشت مون تردید نکردیم چون با خودمون فکر کردیم شاید خدای نکرده یه روزی خودمون هم تو همین وضعیت گیر بیفتیم. ولی با وجود دیدنِ صحنۀ تصادف وقتی همسرم پیاده شدند سوئیچ و دادند دستم و ازم خواستند هر اتفاقی که افتاد از ماشین پیاده نشم و سریع دور بشم
واقعا ترسیده بودیم ولی نمی دونم چرا برگشتیم. ولی الان اگه از این اتفاقات بیفته و تنها باشیم سریع خودمون رو به مرکز اورژانس می رسونیم و اطلاع میدیم. در واقع ما اونجا تجربۀ خوبی کسب کردیم.
ممنونم از لطف بسیار بسیار زیادی که به من دارید مریم جونم و من خودم رو لایق این همه لطفتون نمی بینم عزیزم م م
خودم هم خیلی خیلی پیگیر آموختن این موارد هستم
واقعا آدم نمی دونه آیا اونا واقعا تصادف کرده اند یا صحنه سازی هست؟ اونجا واقعا ما لحظه ای تو برگشت مون تردید نکردیم چون با خودمون فکر کردیم شاید خدای نکرده یه روزی خودمون هم تو همین وضعیت گیر بیفتیم. ولی با وجود دیدنِ صحنۀ تصادف وقتی همسرم پیاده شدند سوئیچ و دادند دستم و ازم خواستند هر اتفاقی که افتاد از ماشین پیاده نشم و سریع دور بشم
واقعا ترسیده بودیم ولی نمی دونم چرا برگشتیم. ولی الان اگه از این اتفاقات بیفته و تنها باشیم سریع خودمون رو به مرکز اورژانس می رسونیم و اطلاع میدیم. در واقع ما اونجا تجربۀ خوبی کسب کردیم.
ممنونم از لطف بسیار بسیار زیادی که به من دارید مریم جونم و من خودم رو لایق این همه لطفتون نمی بینم عزیزم م م
خودم هم خیلی خیلی پیگیر آموختن این موارد هستم
مامان ناهید
16:05 1393/11/19
الهام جون شما ماهید چون دلتون صاف هست خدا به دلتون انداخته بود که مطمئنآ این یه حادثه هست وموفق شدید جون چند نفر را نجات بدید
الهام
16:14 1393/11/19
ناهید جون ممنونم بابتِ تمامِ لطفی که به من دارید عزیزم م م م و قطعاً من لایق این همه لطف تون نیستم
راستی مریم جون من در مورد این که آیا سرای محله هم این دوره ها رو برگزار می کنه یا نه، پرس و جو می کنم و خبرش رو همین جا بهتون میدم
راستی مریم جون من در مورد این که آیا سرای محله هم این دوره ها رو برگزار می کنه یا نه، پرس و جو می کنم و خبرش رو همین جا بهتون میدم
مامان ناهید
16:19 1393/11/19
مامان مریم جون به نکته ظریفی اشاره کردید منم مثل شما احساساتیم زود باورم چندروز پیش همسرم بچه هارا برداشت رفت خونه باباش وچون من یه سری کارهام مونده بود گفتن شماکاراتون انجام بدید بعد بیاین اونجا ومن شب موقع رفتن تو یکی از کوچه های خلوت یه دختر جوان با مادرشونو دیدم که جلو من حاضر شدن وبه اصرار که ماراه را گم کردیم واگه میشه مارا به مقصدمون برسونید ومن هم دلم سوخت این کارو کردم بعد که تو کوچه پس کوچه ها ی تاریک برمی گشتم با خودم گفتم ای دختر خدا بهت رحم کرد که اینها اهل برنامه ای نبودن وگرنه شما از کجا می دونستید که اینهاراست میگن یا نه........!!!!!!!!!اونوقت بود که موهای تنم سیخ شد وخدارا شکر کردم ......... اگه بلایی سرم اومده بود هیچ کس هیچ خبری ازم نداشت والان باید بگم که باید حواسمونو بیشتر جمع کنیم یه یه وقت کمک کردن به دیگران باعث عذاب خودمون نشه
مامان ناهید
16:22 1393/11/19
خواهش می کنم الهام جون عین حقیقت بود همه دیگه تو نی نی وبلاگ شمارا یه خانم متشخص وخوب می دونن ومیشناسن
مامان مریم
16:35 1393/11/19
وای ناهید جون من هم از تصورش مو به تنم سیخ شد
البته من ایمان دارم هرکسی نون قلبشو میخوره و این خوش قلبی همیشه برامون بهترین هارو رقم خواهد زد ولی زمونه بد شده...
ممنونم الهام جونم....اگه اینجور باشه یکی از کلاس هایی که بعد سپردن آیدین به مهد سرای محله باید براش نقشه بکشم میتونه همین باشه
البته من ایمان دارم هرکسی نون قلبشو میخوره و این خوش قلبی همیشه برامون بهترین هارو رقم خواهد زد ولی زمونه بد شده...
ممنونم الهام جونم....اگه اینجور باشه یکی از کلاس هایی که بعد سپردن آیدین به مهد سرای محله باید براش نقشه بکشم میتونه همین باشه
آجی فاطمه
16:53 1393/11/19
فرناز دوسالش که بود تلفن زنگ زد مادرم در حال پاسخ دادن به تلفن بود ومن در اتاقم درس میخواندم در حد 5دقیقه از فرناز غافل شدیم که یهو وارد سالن شد وگفت مامان ببین نمیتوانم نفس بکشم
یعنی قلب مامانم وایساد دلش هوری ریخت و سریع باهاش حرف زدو بهش گفت چه طوری نفس بکش و......
فرناز رفته بود گردنبند پلاستیکیشو پاره کرده بود و مهره ها را داخل بینی اش فرو کرده بود وقتی دیده بود نمیتوانه نفس بکشه اومده بود پیش مامانم.
مامانم شروع کرد با دستمال گوشه بینی اش را خاروندن تا عطسه بکنه بیاد بیرون حالا مگه یه دونه کرده بود تو بینی اش چهار پنجتا از تو بینی اش در اورد و بازم دلش ارام نشد هنوز بینی فرناز ورم داشت با دختر عمه ام بردش کلینیک .دکتر گفته بود عکس بگیرین .عکس گرفتن اما چیزی تو عکس مشخص نبود و گفته بود چون دونه ها پلاستیکی اند مشخص نیست ولی با چراغ قوه دیده بود احتمال میدادهمش اومده باشن بیرون
القصه که مصیبتی رو اون روز مامانم گذروند
..............................................................
خواهر ما خیلی روی تخت بپر بپر میکرد یه بارم از روی تخت افتاد زمین و دستش مثل ادمهای لَخت بی حال شد خودش هیچی نگفت و بعدشم دردش خوب شد
6ماه بعد تو دستش یه کیست درست شد در اثر همون ضربه و حدود 1ماه دستش توی اتل بود دکتر نظرش این بود که گچ نگیرن و برای همین آتل گرفته بودیم برای دستش . خدارشکر خوب شد
.................................................
اول مهر از بس بازی کرده بود و بپر بپر نمودند پاشون در میکرده ولی هیچی نگفته بودن و مادر از نحوه راه رفتنشان فهمیدند که پایشان مشکل پیدا کرده است دوباره دکتر و.......
در نهایت دکتر گفتند نمیشود گچ گرفت باید جوراب آتلی مخصوص براش بگیرین چون استخوان رشدش هست واگر گچ بگیریم یه پایش از پای دیگر کوتاه میشود که خدا را شکر پایش خوب شد
........................
یه بار دیگه حدود 2-3 سال پیش بود مریض شده بود دکتر بهش آمپول زده بود در نهایت نمیدونم به خاطر استرس یا سفت نگه داشتن خودش جای آمپول چند وقت بعد آبسه کرد و مثل یه گردو شایدم بزرگتر توی باسنش بالا اومده بود .............دوباره دکتر وسونوگرافی و......که دکتر سونوگرافی گفته بود دستش نزنید مشکل خاصی نیست توی مام ماساژش بدین وحوله گرم بذارین روش تا جذب بشه .........خداراشکر به خیر گذشت
....................................................
مادری دارم از جنس بلور
این قدر سختی کشیده که نگو ......کلی حرصش دادم من وخواهرم .....پیرش کردیم دوتایی باهم...... اگه بندازی نگاهی به عکسا ......میفهمی چه قدر شده پیر مامان..... خدا حفظ کنه همه مامانا را.... خدا ببخشه همه باباها را
شعر نو بود با آهنگ بخوانید از خودم سرودم
یعنی قلب مامانم وایساد دلش هوری ریخت و سریع باهاش حرف زدو بهش گفت چه طوری نفس بکش و......
فرناز رفته بود گردنبند پلاستیکیشو پاره کرده بود و مهره ها را داخل بینی اش فرو کرده بود وقتی دیده بود نمیتوانه نفس بکشه اومده بود پیش مامانم.
مامانم شروع کرد با دستمال گوشه بینی اش را خاروندن تا عطسه بکنه بیاد بیرون حالا مگه یه دونه کرده بود تو بینی اش چهار پنجتا از تو بینی اش در اورد و بازم دلش ارام نشد هنوز بینی فرناز ورم داشت با دختر عمه ام بردش کلینیک .دکتر گفته بود عکس بگیرین .عکس گرفتن اما چیزی تو عکس مشخص نبود و گفته بود چون دونه ها پلاستیکی اند مشخص نیست ولی با چراغ قوه دیده بود احتمال میدادهمش اومده باشن بیرون
القصه که مصیبتی رو اون روز مامانم گذروند
..............................................................
خواهر ما خیلی روی تخت بپر بپر میکرد یه بارم از روی تخت افتاد زمین و دستش مثل ادمهای لَخت بی حال شد خودش هیچی نگفت و بعدشم دردش خوب شد
6ماه بعد تو دستش یه کیست درست شد در اثر همون ضربه و حدود 1ماه دستش توی اتل بود دکتر نظرش این بود که گچ نگیرن و برای همین آتل گرفته بودیم برای دستش . خدارشکر خوب شد
.................................................
اول مهر از بس بازی کرده بود و بپر بپر نمودند پاشون در میکرده ولی هیچی نگفته بودن و مادر از نحوه راه رفتنشان فهمیدند که پایشان مشکل پیدا کرده است دوباره دکتر و.......
در نهایت دکتر گفتند نمیشود گچ گرفت باید جوراب آتلی مخصوص براش بگیرین چون استخوان رشدش هست واگر گچ بگیریم یه پایش از پای دیگر کوتاه میشود که خدا را شکر پایش خوب شد
........................
یه بار دیگه حدود 2-3 سال پیش بود مریض شده بود دکتر بهش آمپول زده بود در نهایت نمیدونم به خاطر استرس یا سفت نگه داشتن خودش جای آمپول چند وقت بعد آبسه کرد و مثل یه گردو شایدم بزرگتر توی باسنش بالا اومده بود .............دوباره دکتر وسونوگرافی و......که دکتر سونوگرافی گفته بود دستش نزنید مشکل خاصی نیست توی مام ماساژش بدین وحوله گرم بذارین روش تا جذب بشه .........خداراشکر به خیر گذشت
....................................................
مادری دارم از جنس بلور
این قدر سختی کشیده که نگو ......کلی حرصش دادم من وخواهرم .....پیرش کردیم دوتایی باهم...... اگه بندازی نگاهی به عکسا ......میفهمی چه قدر شده پیر مامان..... خدا حفظ کنه همه مامانا را.... خدا ببخشه همه باباها را
شعر نو بود با آهنگ بخوانید از خودم سرودم
مامان مریم
18:49 1393/11/19
فاطمه جونم این فرناز خانوم خیییلی شیطون بوده ها....خدارحم کرده پسر نشده
الهی تنش سلامت باشه و بلا به دور ازش
خدا مامان گلتونو هم حفطش کنه
الهی تنش سلامت باشه و بلا به دور ازش
خدا مامان گلتونو هم حفطش کنه
مامان مریم
18:52 1393/11/19
الهام جونم میدونم جای اینی که میخوام بگم تو این سوال نیست و قبلش عذرخواهی میکنم
یادمه تو یه سوالی پرسیده بودی چطور میشه لینک یه سوال تو پرسش و پاسخ رو گذاشت
همین الان که تو سوال های قدیمی پرسش و پاسخ بودم چاره شو پیدا کردم
بایدبه جای اینجا از اون قسمت نوار بالای صفحه وب بری تو پرسش و پاسخ و از نوار جستجو سوال مورد نظرتو پیدا کنی و بعد لینکشو برداری و کپی کنی....اینجوری اون سوال رو میاره
میتونستم وبت بیام و بگم ولی گفتم شاید سوال کس دیگه ای هم باشه چون مدتها سوال من هم بود
باز هم عذر میخوام
یادمه تو یه سوالی پرسیده بودی چطور میشه لینک یه سوال تو پرسش و پاسخ رو گذاشت
همین الان که تو سوال های قدیمی پرسش و پاسخ بودم چاره شو پیدا کردم
بایدبه جای اینجا از اون قسمت نوار بالای صفحه وب بری تو پرسش و پاسخ و از نوار جستجو سوال مورد نظرتو پیدا کنی و بعد لینکشو برداری و کپی کنی....اینجوری اون سوال رو میاره
میتونستم وبت بیام و بگم ولی گفتم شاید سوال کس دیگه ای هم باشه چون مدتها سوال من هم بود
باز هم عذر میخوام
آجی فاطمه
18:58 1393/11/19
مریم جون رحمت به پسر، خواهر من از دیوار راست میره بالا
الهام جون ببخشید وسط سوالت این مطلبو گذاشتم میدونم ربطی نداره ولی نوشتم برای همه مادرا که شرایط ممکنه خیلی بدتر از این باشند باید بتوااند خون سردیشونا حفظ کنند و هم راه حلش شاید به دردشون بخوره
مریم جون من یه راه دیگه دارم
وقتی از مدیریت خودمون وارد پرسش وپاسخ شدیم برای اینکه لینک سوال را بشه گذاشت روی سوال کلیک راست میکنم و توی پنجره جدید بازش میکنم این طوری لینکش به دست می اید
برای همین سوال این کارو کردم
http://www.niniweblog.com/usercpi.php?a=744444&q=e8b3f97ea4fffaa66b4b42676d225a27
امتحان کنید ببینید درست در میاد یانه؟
الهام جون ببخشید وسط سوالت این مطلبو گذاشتم میدونم ربطی نداره ولی نوشتم برای همه مادرا که شرایط ممکنه خیلی بدتر از این باشند باید بتوااند خون سردیشونا حفظ کنند و هم راه حلش شاید به دردشون بخوره
مریم جون من یه راه دیگه دارم
وقتی از مدیریت خودمون وارد پرسش وپاسخ شدیم برای اینکه لینک سوال را بشه گذاشت روی سوال کلیک راست میکنم و توی پنجره جدید بازش میکنم این طوری لینکش به دست می اید
برای همین سوال این کارو کردم
http://www.niniweblog.com/usercpi.php?a=744444&q=e8b3f97ea4fffaa66b4b42676d225a27
امتحان کنید ببینید درست در میاد یانه؟
مامان مریم
19:05 1393/11/19
درسته فاطمه جون
این هم میشه و راحتتره...
اگه بدونی من چقدر برای پیدا کردن این راه بال بال زدم
این هم میشه و راحتتره...
اگه بدونی من چقدر برای پیدا کردن این راه بال بال زدم
الهام
23:23 1393/11/19
ناهید جون با شما موافقم زمونۀ بدی شده! آدم نمی دونه تو این مواقع چیکار کنه
آجی فاطمه جون خدا فرناز جون و مادر مهربونتون رو حفظ کنه عزیزم اتفاقا یه بار هم علیرضا تسبیح و پاره کرد و قصد داشت دونه هاشو داخل دماغش فرو ببره که با رسیدنِ من ناکام موند و خیلی هم ناراحت بود که چرا اجازه ندادم خلاقیت هاش و بروز بده و مهره های تسبیح رو به داخل بینی اش هدایت کنه
آجی فاطمه جون خدا فرناز جون و مادر مهربونتون رو حفظ کنه عزیزم اتفاقا یه بار هم علیرضا تسبیح و پاره کرد و قصد داشت دونه هاشو داخل دماغش فرو ببره که با رسیدنِ من ناکام موند و خیلی هم ناراحت بود که چرا اجازه ندادم خلاقیت هاش و بروز بده و مهره های تسبیح رو به داخل بینی اش هدایت کنه
الهام
23:25 1393/11/19
مریم جون و آجی فاطمه خدا بهتون خیر بده نمی دونید من چند وقته با این مسأله کلنجار رفتم و نتونستم راهش رو پیدا کنم! حتی چند بار تو همین بخش پرسش و پاسخ این و مطرح کرده ام ولی پاسخ مناسبی دریافت نکرده بودم!
الان احساس موفقیت عظیمی دارم
از صمیم قلب ازتون تشکر می کنم که قسمتی از مغز من و که مدت ها درگیر این مسأله بوده آزاد کردید
الان احساس موفقیت عظیمی دارم
از صمیم قلب ازتون تشکر می کنم که قسمتی از مغز من و که مدت ها درگیر این مسأله بوده آزاد کردید
آجی فاطمه
23:37 1393/11/19
الهام جون قابلی نداشت
میدونی امروز من چه قدر از مشغولیات ذهنیتو حل کردم
اتفاقا همیشه برام سوال بود چرا شما توی پرسش وپاسخ مینویسید برو فلان کلمه را سرچ کن وجوابتو بگیر..............همیشه میگفتم قصد دارید بقیه را به جنب وجوش در بیارین ........حالا فهمیدم علتش چی بوده
میدونی امروز من چه قدر از مشغولیات ذهنیتو حل کردم
اتفاقا همیشه برام سوال بود چرا شما توی پرسش وپاسخ مینویسید برو فلان کلمه را سرچ کن وجوابتو بگیر..............همیشه میگفتم قصد دارید بقیه را به جنب وجوش در بیارین ........حالا فهمیدم علتش چی بوده
الهام
23:46 1393/11/19
بله واقعا همین طوره آجی فاطمه جون. درصد بالایی از مشغولیات فکری من امروز توسط شما رفع شد
اتفاقا چند بار که قصد داشتم دوستان رو ارجاع بدم به بحث های گذشته، صریحاً این سوال و لابلای پرسش های دوستان مطرح کرده بودم ولی احتمالا شما اون قسمت رو ندیده اید.
در هر صورت بسیار ممنونم از لطف تون دوستم
اتفاقا چند بار که قصد داشتم دوستان رو ارجاع بدم به بحث های گذشته، صریحاً این سوال و لابلای پرسش های دوستان مطرح کرده بودم ولی احتمالا شما اون قسمت رو ندیده اید.
در هر صورت بسیار ممنونم از لطف تون دوستم
مامان ناهید
02:01 1393/11/20
این مورد لینک سوال من را هم کنجکاو کرده
ببخشیدااااااااااا
منظورتون لینکشو بردارید تو سیستم داشته باشید؟یا بخواین تو پست جدید آپ کنید؟
ببخشیدااااااااااا
منظورتون لینکشو بردارید تو سیستم داشته باشید؟یا بخواین تو پست جدید آپ کنید؟
یه مامان
04:38 1393/11/20
سلام الهام خانوم
ممنون از توجهتون و خوشحالم که این مطالب رو به دوستان هم توصیه کردید دستتون درد نکنه. البته امیدوارم هیچ وقت بهشون احتیاج پیدا نکنید
ممنون از توجهتون و خوشحالم که این مطالب رو به دوستان هم توصیه کردید دستتون درد نکنه. البته امیدوارم هیچ وقت بهشون احتیاج پیدا نکنید
مامان مریم
11:40 1393/11/20
خواهش میکنم الهام جونم
البته روش فاطمه جون راحتترم بود
نه ناهید جون یعنی وقتی میخوایم لینک یه سوالی رو به کسی معرفی کنیم از همین صفحه بالای هر سوال نمیشد...لینک همیشه ثابت بود و مدیریت وبلاگ خودمونو میاره...ولی اینجوری لینک مستقیم سوال رو میتونیم بزاریم...برای معرفی به دوستی که یه سوال قدیمی که خیلی هم روش بخث شده رو کرده و میخوایم بگیم اگه اونجارو بخونه براش مفیده
این موضوع ذهن منو هم چند ماهه درگیر کرده بود
البته روش فاطمه جون راحتترم بود
نه ناهید جون یعنی وقتی میخوایم لینک یه سوالی رو به کسی معرفی کنیم از همین صفحه بالای هر سوال نمیشد...لینک همیشه ثابت بود و مدیریت وبلاگ خودمونو میاره...ولی اینجوری لینک مستقیم سوال رو میتونیم بزاریم...برای معرفی به دوستی که یه سوال قدیمی که خیلی هم روش بخث شده رو کرده و میخوایم بگیم اگه اونجارو بخونه براش مفیده
این موضوع ذهن منو هم چند ماهه درگیر کرده بود
زری
16:03 1393/11/20
سلام مامانای گل
تووایبریه مطلب اومدبرام بایه عکس
عکس روبراتون نمیزارم ولی متنش روواستون مینویسم
شرمنده که ناراحت کنندست
مادران و پدران اين بچه ی سه ساله براثربرق گرفتگی فوت شده شارژرتوبرق بوده وگذاشته دهنش سه سالشه.مواظب بچه هاتون باشین❌❌❌❌
تووایبریه مطلب اومدبرام بایه عکس
عکس روبراتون نمیزارم ولی متنش روواستون مینویسم
شرمنده که ناراحت کنندست
مادران و پدران اين بچه ی سه ساله براثربرق گرفتگی فوت شده شارژرتوبرق بوده وگذاشته دهنش سه سالشه.مواظب بچه هاتون باشین❌❌❌❌
آجی فاطمه
16:10 1393/11/20
زری جون چه وحشتناک
به نظر من پرسش وپاسخ خوبه ولی یه چیزی مثل نی نی سایت هم خوبه داشته باشیم که بشه باهم حرف بزنیم
مثل همین سوال که علاوه بر پاسخ دادن به سوال الهام جون
توانستیم باهم یکم حرف بزنیم ودردودل کنیم و راه حل مشکلم بیان کنیم
به نظر من پرسش وپاسخ خوبه ولی یه چیزی مثل نی نی سایت هم خوبه داشته باشیم که بشه باهم حرف بزنیم
مثل همین سوال که علاوه بر پاسخ دادن به سوال الهام جون
توانستیم باهم یکم حرف بزنیم ودردودل کنیم و راه حل مشکلم بیان کنیم
الهام
23:07 1393/11/20
ناهید جون ممنونم از توجه تون و مریم جون توضیحات کامل رو دادند
یه مامان عزیز خواهش میکنم عزیزملینک های خیلی مفیدی بود.
فدای محبتت مریم جون.زین پس به راحتی می تونیم برای مباحثی که قبلا به طور کامل در موردش بحث شده لینک بدیم و خیلی هم خوبه
ممنونم بابت مطلبی که یادآوری کردید زری جانم
و خوشحالم که فرصتی پیش اومد تا تو این مبحث با هم دیگه گپ بزنیم آجی فاطمه جونم
دوستان عزیزم ببخشید من صبح زود از خونه بیرون رفتم و نشد زودتر بیام برای عرض ادب
یه مامان عزیز خواهش میکنم عزیزملینک های خیلی مفیدی بود.
فدای محبتت مریم جون.زین پس به راحتی می تونیم برای مباحثی که قبلا به طور کامل در موردش بحث شده لینک بدیم و خیلی هم خوبه
ممنونم بابت مطلبی که یادآوری کردید زری جانم
و خوشحالم که فرصتی پیش اومد تا تو این مبحث با هم دیگه گپ بزنیم آجی فاطمه جونم
دوستان عزیزم ببخشید من صبح زود از خونه بیرون رفتم و نشد زودتر بیام برای عرض ادب
آجی فاطمه
23:55 1393/11/20
الهام جون منظور بنده پیشنهاد ایجاد یک امکانات جدید در سایت نی نی وبلاگ بود (پیشنهاد بود که مدیر بخوانه انجام بده در آینده نزدیک ایشالا)
الهام
00:10 1393/11/21
بله فاطمه جون متوجه پیشنهادتون شدم عزیزم م م
ایشالا که مدیریت محترم خواستۀ شما رو اجابت کنند. چون قبل ترها هم خیلی از دوستان درخواست ایجادِ چنین قسمتی در نی نی وبلاگ رو داشتند
البته این نکته رو هم در نظر داشته باشید که وجود یک چنین قسمتی، اساسی همۀ ما رو از کار و زندگی خواهد انداخت و اینجاست که من حتی در نی نی سایت عضو هم نشده ام ولی خب واقعا مفیده چون بارها با جستجو در گوگل به مباحث مطرح شده تو نی نی سایت رسیده ام و اطلاعاتم رو زیاد کرده ام
ایشالا که مدیریت محترم خواستۀ شما رو اجابت کنند. چون قبل ترها هم خیلی از دوستان درخواست ایجادِ چنین قسمتی در نی نی وبلاگ رو داشتند
البته این نکته رو هم در نظر داشته باشید که وجود یک چنین قسمتی، اساسی همۀ ما رو از کار و زندگی خواهد انداخت و اینجاست که من حتی در نی نی سایت عضو هم نشده ام ولی خب واقعا مفیده چون بارها با جستجو در گوگل به مباحث مطرح شده تو نی نی سایت رسیده ام و اطلاعاتم رو زیاد کرده ام
مامان ناهید
14:17 1393/11/21
مامان مریم جون ممنون از توضیح کاملتون خیلی عالی بود
راستش منم بارها با این مشکل روبه رو شدم که نتوانستم به راحتی لینک سوال را در اختیار دوستان قرار بدم این همه ادرس وتاریخ ارسال وخلاصه عنوان سوال را دادم تا پیداش کرده
الهام جون فضای خوبی ایجاد کردید کلی استفاده کردیم
راستش منم بارها با این مشکل روبه رو شدم که نتوانستم به راحتی لینک سوال را در اختیار دوستان قرار بدم این همه ادرس وتاریخ ارسال وخلاصه عنوان سوال را دادم تا پیداش کرده
الهام جون فضای خوبی ایجاد کردید کلی استفاده کردیم
مامان ناهید
14:19 1393/11/21
ودر مورد اینکه فاطمه جون درخواست یه فضای مجازی برا صحبت کردن را دادن
منم بارها بهش فکر کردم ولی قانع شدم که نمیشه زیرا که یه بار تو همین قسمت یه سروصدایی شد که فکر کردم اگه فضای آزادی باشه چی میشه همه مثل هم نیستن اختلاف نظر وسلیقه ها زیاده ممکنه به جای یه فضای شاد وارام فضای پراز جنجال وبا سوئ تفاهم های زیادی ایجاد بشه واونوقته که مدیریت دوباره مجبور میشه اون قسمت را قفل وکلید کنه در ضمن اینکه کلی از دوستان ممکنه از هم ناراحت شده باشن
الهام جون ببخشید که خارج از شوال شما حرف زدم
منم بارها بهش فکر کردم ولی قانع شدم که نمیشه زیرا که یه بار تو همین قسمت یه سروصدایی شد که فکر کردم اگه فضای آزادی باشه چی میشه همه مثل هم نیستن اختلاف نظر وسلیقه ها زیاده ممکنه به جای یه فضای شاد وارام فضای پراز جنجال وبا سوئ تفاهم های زیادی ایجاد بشه واونوقته که مدیریت دوباره مجبور میشه اون قسمت را قفل وکلید کنه در ضمن اینکه کلی از دوستان ممکنه از هم ناراحت شده باشن
الهام جون ببخشید که خارج از شوال شما حرف زدم
barfdoone.ir
15:07 1393/11/21
دوستان این لینک رو ببینید:
http://www.tabnak.ir/fa/news/474487/%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%B9%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D9%85-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%85
وزیر تجربه ی شخصی اش رومیگه .واینکه پسری سه ساعت کنار خیابون افتاده بوده و هیچکس به دادش نرسیده ببردش بیمارستان.
http://www.tabnak.ir/fa/news/474487/%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%B9%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D9%85-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%85
وزیر تجربه ی شخصی اش رومیگه .واینکه پسری سه ساعت کنار خیابون افتاده بوده و هیچکس به دادش نرسیده ببردش بیمارستان.
الهام
15:49 1393/11/21
سلام دوستان
خواهش می کنم ناهید جون راحت باشید عزیزم
امیدوارم دیگه هیچوقت تجربۀ اون موقع تکرار نشه و البته که مدیریت هم حق داشتند
××××××××××××××
نسرین جون صحبت های وزیر رو شنیدم. واقعا ناراحت کننده بود
شاید اگه اون شب کسی به داد اون پسر می رسید الان زنده بود و کسی در فراقش تا این حد ناراحت نبود! دردی که سال های سال همراه ایشون خواهد بود و برای به فراموشی سپردنش گذر یک عمر لازمه من حال ایشون رو به شدت درک می کنم
شاید به نظر ما کوچیک باشه ولی همون ترمز کردن و کمک کردن و یا حتی اطلاع رسانی به اورژانس نه تنها میتونه جان یک انسان رو نجات بده، بلکه می تونه سرنوشت خیلی از انسان ها رو عوض کنه
خواهش می کنم ناهید جون راحت باشید عزیزم
امیدوارم دیگه هیچوقت تجربۀ اون موقع تکرار نشه و البته که مدیریت هم حق داشتند
××××××××××××××
نسرین جون صحبت های وزیر رو شنیدم. واقعا ناراحت کننده بود
شاید اگه اون شب کسی به داد اون پسر می رسید الان زنده بود و کسی در فراقش تا این حد ناراحت نبود! دردی که سال های سال همراه ایشون خواهد بود و برای به فراموشی سپردنش گذر یک عمر لازمه من حال ایشون رو به شدت درک می کنم
شاید به نظر ما کوچیک باشه ولی همون ترمز کردن و کمک کردن و یا حتی اطلاع رسانی به اورژانس نه تنها میتونه جان یک انسان رو نجات بده، بلکه می تونه سرنوشت خیلی از انسان ها رو عوض کنه
مامان مریم
15:54 1393/11/21
نسرین جون خیلی خیلی ناراحت شدم
دیدن بغض اون مرد و اینکه این اتفاق به خاطر مرگ انسانیت براش افتاده خیلی غم انگیزه...
دیدن بغض اون مرد و اینکه این اتفاق به خاطر مرگ انسانیت براش افتاده خیلی غم انگیزه...
ممنونم از مشارکت تک تک شما عزیزان