سوال و 17 جواب
(آخرین جواب : 94/4/20)ارتباط با خانواده همسر
سلام
همسرم بسیار به فامیلش اهمیت میدهد و ارتباط دارد و با آنها بسیار عاطفی است تا حدی که زندگی ما را طوری با رفتارهایشان که شوهرم هرگز متوجه نمیشود دچار مشکل میکنند مثلا روی گوشی همسرم بسیار تماس میگیرند و ابراز دلتنگی و علاقه میکنند ولی من که بسیار احترام میگذارم را وقعی نمی نهند !
دختر خاله اش که مجرد است می آید دوربین را به من میدهد میگوید از ما (شوهرم و او )عکس بگیر یا دستش را میگیرد و قربان صدقه اش میرود یا زن عمویش بسیار
خودشیرینی میکند و جاریهایم روی گوشیش مرتب زنگ میزنند بدون اینکه یک بار سراغی از من بگیرند من اولا خوشم نمی آید یک نامحرم اینطور رفتار کند با همسرم چون خودم با فامیلم اینطور نیستم ! و ثانیا حرصم میگیرد
ولی نمیتوانم چیزی بگویم چون نقطه ضعف دستشان میدهم و لج میکنند با همسرم مطرح کردم ام بر آشفت
و گفت تو دوست نداری من با فامیلم ارتباط داشته باشم ! تو حسودی...توهم داری...و... اوهم هرگز حرف مرا نمیپذیرد و فقط دعوایمان می شود
شما بگویید چکارکنم که همسرم مرا بفهمدو فامیلش بدانند از رفتارشان متنفرم بی آنکه در صدد تلافی باشند
آیا من حسودم ؟ آیا انسان بدی هستم ؟ حق با من نیست؟
همسرم بسیار به فامیلش اهمیت میدهد و ارتباط دارد و با آنها بسیار عاطفی است تا حدی که زندگی ما را طوری با رفتارهایشان که شوهرم هرگز متوجه نمیشود دچار مشکل میکنند مثلا روی گوشی همسرم بسیار تماس میگیرند و ابراز دلتنگی و علاقه میکنند ولی من که بسیار احترام میگذارم را وقعی نمی نهند !
دختر خاله اش که مجرد است می آید دوربین را به من میدهد میگوید از ما (شوهرم و او )عکس بگیر یا دستش را میگیرد و قربان صدقه اش میرود یا زن عمویش بسیار
خودشیرینی میکند و جاریهایم روی گوشیش مرتب زنگ میزنند بدون اینکه یک بار سراغی از من بگیرند من اولا خوشم نمی آید یک نامحرم اینطور رفتار کند با همسرم چون خودم با فامیلم اینطور نیستم ! و ثانیا حرصم میگیرد
ولی نمیتوانم چیزی بگویم چون نقطه ضعف دستشان میدهم و لج میکنند با همسرم مطرح کردم ام بر آشفت
و گفت تو دوست نداری من با فامیلم ارتباط داشته باشم ! تو حسودی...توهم داری...و... اوهم هرگز حرف مرا نمیپذیرد و فقط دعوایمان می شود
شما بگویید چکارکنم که همسرم مرا بفهمدو فامیلش بدانند از رفتارشان متنفرم بی آنکه در صدد تلافی باشند
آیا من حسودم ؟ آیا انسان بدی هستم ؟ حق با من نیست؟
1392/4/28
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
مامان منصوره
01:41 1392/4/29
وقتی جاری ها تماس می گیرن با خوشرویی به شوهرت بگو اِ فلانیه بده منم حالشو بپرسم....
اینجوی حساب دستش میاد که صحبت تنهایی ندارین!
اینجوی حساب دستش میاد که صحبت تنهایی ندارین!
مامان متین
02:07 1392/4/29
سلام عزیزم...
منم دقیقا این مشکل و با 5 تا خواهر شوهر سن بالا که سه تاشون مجردن دارم...
مامان منصوره جون درست گفتن ولی در عمل خونسرد بودن واقعا سخته...
شوهر منم وابستگیش به خواهراش اینقدر زیاده که اگه بگن ماست سیاهه میگه راست میگن...
خانوادش جلوی اون با من خوبن ولی اگه همسرم نباشه معذرت میخوام محل سگ به من نمیدن...
روزی 1000 دفعه هم به گوشیش زنگ میزنن اینقدرم براش ناز و عشوه میان که نگووووووووووو...
من 6 سال همه مدله باهاشون اومدم (محبت ، حرف مستقیم ، غیر مستقیم) ولی فایده نداره روز به روز بیشتر وارد زندگیم میشن...
ما اصلا حریم خصوصی تو زندگیمون معنا نداره...
طوری شوهرم و ناز و نوازش میکنن و بهش میرسن که ادم شاخ در میاره و با خودم میگم پس نقش من این وسط چیه؟؟؟
کلا همسرم هم با اوناست و شدید ازشون طرفداری میکنه و حتی اگه اونا مقصر باشن همیشه سمت اوناست...
به نظر من خودت و بزن به بی خیالی یه جوری سر خودت و گرم کن...
جاریم همیشه به من میگه اینطور مردا بعد چند سال خوب میشن...
هر چقدر بیشتر حساس باشی بدتر میشه...
البته من در مورد دختر خاله و زن عمو و... اینا نمیگم بی خیال باش... اتفاقا عکس العمل نشون بده بدونن خوشت نمیاد خودشون و بچسبونن به شوهرت...
یه بار دختر عمه شوهرم به من گفت میخوام با پسر داییم (شوهر من) خصوصی حرف بزنم منم رک بهش گفتم تو چه حرف خصوصی با شوهر من داری، اصلا تو کی هستی که بخوای با شوهرم خصوصی حرف بزنی (عصبانی شدما )
همون اخرین بار بود خودشو جمع کرد...
چقدر حرف زدم ))
آخه دست گذاشتی رو درد دل من
منم دقیقا این مشکل و با 5 تا خواهر شوهر سن بالا که سه تاشون مجردن دارم...
مامان منصوره جون درست گفتن ولی در عمل خونسرد بودن واقعا سخته...
شوهر منم وابستگیش به خواهراش اینقدر زیاده که اگه بگن ماست سیاهه میگه راست میگن...
خانوادش جلوی اون با من خوبن ولی اگه همسرم نباشه معذرت میخوام محل سگ به من نمیدن...
روزی 1000 دفعه هم به گوشیش زنگ میزنن اینقدرم براش ناز و عشوه میان که نگووووووووووو...
من 6 سال همه مدله باهاشون اومدم (محبت ، حرف مستقیم ، غیر مستقیم) ولی فایده نداره روز به روز بیشتر وارد زندگیم میشن...
ما اصلا حریم خصوصی تو زندگیمون معنا نداره...
طوری شوهرم و ناز و نوازش میکنن و بهش میرسن که ادم شاخ در میاره و با خودم میگم پس نقش من این وسط چیه؟؟؟
کلا همسرم هم با اوناست و شدید ازشون طرفداری میکنه و حتی اگه اونا مقصر باشن همیشه سمت اوناست...
به نظر من خودت و بزن به بی خیالی یه جوری سر خودت و گرم کن...
جاریم همیشه به من میگه اینطور مردا بعد چند سال خوب میشن...
هر چقدر بیشتر حساس باشی بدتر میشه...
البته من در مورد دختر خاله و زن عمو و... اینا نمیگم بی خیال باش... اتفاقا عکس العمل نشون بده بدونن خوشت نمیاد خودشون و بچسبونن به شوهرت...
یه بار دختر عمه شوهرم به من گفت میخوام با پسر داییم (شوهر من) خصوصی حرف بزنم منم رک بهش گفتم تو چه حرف خصوصی با شوهر من داری، اصلا تو کی هستی که بخوای با شوهرم خصوصی حرف بزنی (عصبانی شدما )
همون اخرین بار بود خودشو جمع کرد...
چقدر حرف زدم ))
آخه دست گذاشتی رو درد دل من
مامان نجمه
02:42 1392/4/29
من فكر مي كنم كه فاميل شوهرتان اصلا از اينكه شما از اين روابط احساسي ناراحت مي شويد اطلاع ندارند و اين روابط عاطفي هميشه بينشان بوده و عادي است و اصلا دلشان نمي خواهد شما را ناراحت كنند شما هم سعي نكنيد تا طوري برخورد كنيد كه حسود جلوه كنيد بلكه بايد به شيوه اي هم آنها و هم همسرتان را از ناراحتيتان مطلع كنيد و نبايد همسرتان را به صفات ناروا متهم كنيد چون مطمئنا حساستر مي شود و لجبازي مي كند.
به نظر من براي مطلع كردن فاميل شوهرتان از ناراحتيتان ميتوانيد از خانواده شوهرتان مثل خواهرشوهر يا مادر شوهر كمك بگيريد و با شيوه اي صميمانه از آنها بخواهيد تا به دختر عمه و جاري و ... اطلاع دهند.
و براي متقاعد كردن همسرتان با دلايل منطقي و احساسي به او بگوييد كه شما هم مثل همه زنها حس مالكيت داريد و دوست داريد تنها كسي باشيد كه به او عشق مي ورزيد و صميمانه احساستان را زماني كه ديگران ابراز علاقه مي كنند در ميان بگذاريد و بگوييد آيا او دوست دارد كه شما مثلا به پسر داييتان ابراز علاقه كنيد و قربان صدقه اش برويد او هم همينطور.
از طرفي در درون خودتان خيلي خودتان را اذيت نكنيد چون بنظرم فرهنگ خانوادگيشان اينجوري است و هدف بدي نبايد داشته باشند مخالفت تتان را همان طور كه مامان منصوره گفتند ابراز كنيد اما خودتان را با فكرهاي بد و منفي مشغول نكنيد كه روح و روانتان اذيت شود
به نظر من براي مطلع كردن فاميل شوهرتان از ناراحتيتان ميتوانيد از خانواده شوهرتان مثل خواهرشوهر يا مادر شوهر كمك بگيريد و با شيوه اي صميمانه از آنها بخواهيد تا به دختر عمه و جاري و ... اطلاع دهند.
و براي متقاعد كردن همسرتان با دلايل منطقي و احساسي به او بگوييد كه شما هم مثل همه زنها حس مالكيت داريد و دوست داريد تنها كسي باشيد كه به او عشق مي ورزيد و صميمانه احساستان را زماني كه ديگران ابراز علاقه مي كنند در ميان بگذاريد و بگوييد آيا او دوست دارد كه شما مثلا به پسر داييتان ابراز علاقه كنيد و قربان صدقه اش برويد او هم همينطور.
از طرفي در درون خودتان خيلي خودتان را اذيت نكنيد چون بنظرم فرهنگ خانوادگيشان اينجوري است و هدف بدي نبايد داشته باشند مخالفت تتان را همان طور كه مامان منصوره گفتند ابراز كنيد اما خودتان را با فكرهاي بد و منفي مشغول نكنيد كه روح و روانتان اذيت شود
barfdoone.ir
04:26 1392/4/29
سلام من فکر میکنم دو حالت داره یا اینکه این کارهاشون عمدی نیست و واقعا اخلاقشون اینه.که در اونصورت چه بهتر که شما هم متقابلا ازشون بخواهید از شما و همسرتون عکس بگیرن و کم کم عادی میشه براتون .یا اینکه شما تازه عروس هستید و این کارها رو جلوی شما عمدا انجام میدن که در اینصورت هم شما خونسردی خودتون رو حفظ کنید و اصلا به همسرتون چیزی در این مورد نگید چون آقایون همیشه جبهه میگیرن در مقابل همچین حرفایی و واقعا درک نمیکنن .اگه اینطوری باشه مطمئن باشید بعد از مدتی که دیدن شما عکس العملی ندارید خسته میشن و دست از این کارها برمیدارن.این کارها مال همون اوایل ازدواجه.بعدش همه چیز عادی میشه .اگر هم خواستید عکس العمل نشون بدید نباید همسرتون رو دخالت بدید خودتون غیر مستقیم با شوخی بهشون بفهمونید ناراحت میشید.
مام
09:19 1392/4/29
كلا اين فاميل شوهر ها روي اعصابن!
البته شكر خدا من مشكل حادي نداشتم تا الان چون همسرم زياد وابسته نيست به خونواده ش ولي اگه مشكلي داشتم با همسرم حلش كردم! خيلي با من راه اومد . مخصوصا وقتي براش مثالهاي مقابله به مثل رو ميزدم خيلي اثر داشت روش. مثلا ميتوني عينا صحنه رو براش شبيه سازي كني و بگي مثه اينه كه رفتيم خونه خالم منو پسرخالم دست همو نوازش كرديم به شما بگيم از ما عكس بگير!
البته اگه حساس نباشي براي خودت بهتره در كل سعي كن حرفهاتو در كمال آرامش بزني. به مشاور هم ميتوني مراجعه كني تا راه حل بهت بده
نظرات دوستان هم در برخورد با اقوام خيلي عالي بود البته اگه رفتار عاديشون بوده باشه و هدف لج در آوردن شما نباشه اثر داره در غيراينصورت ...
البته شكر خدا من مشكل حادي نداشتم تا الان چون همسرم زياد وابسته نيست به خونواده ش ولي اگه مشكلي داشتم با همسرم حلش كردم! خيلي با من راه اومد . مخصوصا وقتي براش مثالهاي مقابله به مثل رو ميزدم خيلي اثر داشت روش. مثلا ميتوني عينا صحنه رو براش شبيه سازي كني و بگي مثه اينه كه رفتيم خونه خالم منو پسرخالم دست همو نوازش كرديم به شما بگيم از ما عكس بگير!
البته اگه حساس نباشي براي خودت بهتره در كل سعي كن حرفهاتو در كمال آرامش بزني. به مشاور هم ميتوني مراجعه كني تا راه حل بهت بده
نظرات دوستان هم در برخورد با اقوام خيلي عالي بود البته اگه رفتار عاديشون بوده باشه و هدف لج در آوردن شما نباشه اثر داره در غيراينصورت ...
مامی کیانا
11:10 1392/4/29
سلام عزيزم
امان از دسن اين فاميل شوهرها من هم يك مشكل اساسي اساسي با يكي از فاميلهاي شوهرم دارم كه اتفاقا مشكلمو همين جا بيان كردم و دوستان خيلي راهنماييم كردن
وليكاش از همون اول كه اين مشكل داشت پا ميگرفت و هر روز بزرگ و بزرگ تر ميشد ريشه شو ميزدم تا امروز اينقدر موجبات ناراحتي و بي اعصابي منو فراهم نكنه
از من ميشنوي گربه رو دم حجله بكش هر كاري ميكني همون اول اگه خودتو آدم آرومي نشون بدي رو سرت پياز ميكارن سير درو ميكنن
ازت سواستفاده ميكنن ديگه برات حريم خصوصي نميزارن ديگه حتي اصلا ديده هم نميشي
بعدها غبطه ميخوري كه چرا زودتر از اينها جلوشو نگرفتي
مشكل منو بخون ببين الان تو چه مكافاتي افتادم ...........
اگه شما جاي من بوديد چه مي كرديد؟
اطلاعات بیشتر : دخترخاله شوهرم 3 ساله به خاطر اينكه دانشگاهش تو شهر ماست با ما زندگي ميكنه؟ اگه شما بوديد چه عكس العملي نشون ميداد؟ من خيلي خيلي خيلي آدم صبوري هستم و فكر مي كنم داره از من سواستفاده ميشه!! ميخوام بدونم شما خودتونو بزاريد جاي من چه مي كرديد؟
موضوع : بحث های آزاد -> گونـــاگون
وضعیت سوال : باز است | 42 پاسخ | آخرین پاسخ : 1392/4/24 -
امان از دسن اين فاميل شوهرها من هم يك مشكل اساسي اساسي با يكي از فاميلهاي شوهرم دارم كه اتفاقا مشكلمو همين جا بيان كردم و دوستان خيلي راهنماييم كردن
وليكاش از همون اول كه اين مشكل داشت پا ميگرفت و هر روز بزرگ و بزرگ تر ميشد ريشه شو ميزدم تا امروز اينقدر موجبات ناراحتي و بي اعصابي منو فراهم نكنه
از من ميشنوي گربه رو دم حجله بكش هر كاري ميكني همون اول اگه خودتو آدم آرومي نشون بدي رو سرت پياز ميكارن سير درو ميكنن
ازت سواستفاده ميكنن ديگه برات حريم خصوصي نميزارن ديگه حتي اصلا ديده هم نميشي
بعدها غبطه ميخوري كه چرا زودتر از اينها جلوشو نگرفتي
مشكل منو بخون ببين الان تو چه مكافاتي افتادم ...........
اگه شما جاي من بوديد چه مي كرديد؟
اطلاعات بیشتر : دخترخاله شوهرم 3 ساله به خاطر اينكه دانشگاهش تو شهر ماست با ما زندگي ميكنه؟ اگه شما بوديد چه عكس العملي نشون ميداد؟ من خيلي خيلي خيلي آدم صبوري هستم و فكر مي كنم داره از من سواستفاده ميشه!! ميخوام بدونم شما خودتونو بزاريد جاي من چه مي كرديد؟
موضوع : بحث های آزاد -> گونـــاگون
وضعیت سوال : باز است | 42 پاسخ | آخرین پاسخ : 1392/4/24 -
مامانی
13:24 1392/4/29
عزیزم فامیل شوهره من هم همینطوری هستن به نظر من اهمیت نده
الهه(مامان یاسان)
13:42 1392/4/29
سلام هانیه جون من شوهرم یدونه پسره و یدونه هم خواهر داره مامانش هم 42 سال بیشتر نداره
اوایل ازدواجمون همش به شوهرم میزنگید و حالشو میپرسید
یا مثلا زنگ میزد به همسرم برا شام دعوتمون میکرد اصلا هم به من نمیزنگید
تا اینکه منم وقتی میخواستم دعوتشون کنم زنگ میزدم به پدر شوهرم میگفتم شب بیاید اینجا...
گذشت و گذشت تا اینکه دید نه هر کاری میکنه منم همون کارو میکنم یا اینکه وقتی میرفتیم خونشون هر چی برامون میاورد وقت به شوهرم تعارف میکرد
منم دقیقا وقتی میومدند خونمون همین کارو میکردم
اوایل شوهرم ناراحت میشد
ولی من دیگه راهشو یاد گرفته بودم
مردای امروزه نمیدونم چرا به انقدر به محبت احتیاج دارند مثلا وقتی مامانش این کارارو میکرد من ناراحت میشدم بخاطر همین باهاش بد رفتاری میکردم اونم اصلا منو درک نمیکرد که من ناراحتم تا اینکه دیدم نه هر وقت باهاش خوبم سمت اونا نمیره
این شد که انقدر باهاش خوب رفتاری کردم و جلوی اونا انقدر با احترام باهاش رفتار میکردم که یه روزی رفتیم خونشون مامانش هرچی براش آورد لب نزد
فرداش هم به باباش گفته بود هرکی منو میخواد اول باید زنم رو بخواد هر وقت هم که بهش میزنگیدند که شام بیاید اینجا میگفت من نمیدونم زنگ بزنید به الهه ببینید شب جایی قول نداده اگه میتونه بیاد منم میام
آره خلاصه سرت رو درد نیارم تا میتونی به خودت برس جلوی اونا با احترام و با قربون صدقه باهاش حرف بزن توی خونه هم تا میتونی با صدای آروم باهاش حرف بزن نه با دعوا چون با دعوا آدم به جایی نمیرسه در ضمن هر وقت حالش خوب بود سر بحث را باز کن نه تا اینکه از سر کار میاد بخوای باهاش بحث کنی
امیدوارم موفق بشی....
اوایل ازدواجمون همش به شوهرم میزنگید و حالشو میپرسید
یا مثلا زنگ میزد به همسرم برا شام دعوتمون میکرد اصلا هم به من نمیزنگید
تا اینکه منم وقتی میخواستم دعوتشون کنم زنگ میزدم به پدر شوهرم میگفتم شب بیاید اینجا...
گذشت و گذشت تا اینکه دید نه هر کاری میکنه منم همون کارو میکنم یا اینکه وقتی میرفتیم خونشون هر چی برامون میاورد وقت به شوهرم تعارف میکرد
منم دقیقا وقتی میومدند خونمون همین کارو میکردم
اوایل شوهرم ناراحت میشد
ولی من دیگه راهشو یاد گرفته بودم
مردای امروزه نمیدونم چرا به انقدر به محبت احتیاج دارند مثلا وقتی مامانش این کارارو میکرد من ناراحت میشدم بخاطر همین باهاش بد رفتاری میکردم اونم اصلا منو درک نمیکرد که من ناراحتم تا اینکه دیدم نه هر وقت باهاش خوبم سمت اونا نمیره
این شد که انقدر باهاش خوب رفتاری کردم و جلوی اونا انقدر با احترام باهاش رفتار میکردم که یه روزی رفتیم خونشون مامانش هرچی براش آورد لب نزد
فرداش هم به باباش گفته بود هرکی منو میخواد اول باید زنم رو بخواد هر وقت هم که بهش میزنگیدند که شام بیاید اینجا میگفت من نمیدونم زنگ بزنید به الهه ببینید شب جایی قول نداده اگه میتونه بیاد منم میام
آره خلاصه سرت رو درد نیارم تا میتونی به خودت برس جلوی اونا با احترام و با قربون صدقه باهاش حرف بزن توی خونه هم تا میتونی با صدای آروم باهاش حرف بزن نه با دعوا چون با دعوا آدم به جایی نمیرسه در ضمن هر وقت حالش خوب بود سر بحث را باز کن نه تا اینکه از سر کار میاد بخوای باهاش بحث کنی
امیدوارم موفق بشی....
مامان نازآفرین
13:53 1392/4/29
عزیزدلم درد همه مازنها همینه دیگه گاهی آرزو میکنم کاش اروپایی بودیم واینهمه روابط صمیمانه نداشتیم اما خب ....منم ازاین مشکلها دارم اوایل خیلی عذاب دیدم کلی جنگیدم تااز شهرخودش کندمش وآوردمش دوراز قوم الظالمین الان هم هرازگاهی آزارهایی دارند اماخیلی کمتر شده شکرخدا مهم اینه که شوهرم خودش خوبه درمورد دخترخاله اش هم کاملا باسیاست حالشوبگیر
افسانه علي آبادي
13:56 1392/4/29
سلام عزيزم بهترين كار اينه كه وقتي وارد جمع خانواده شوهر ميشي خودت رو به شوهرت خيلي نزديك تر از اون چيزي كه هستي نشون بده بهش توجه بيش از حد بكن و كاري بكن كه اطرافيان مثل دختر خاله و جاري و زن عمو همه ببينن كه تو شوهرت چه قدر به هم نزديك هستين و نمي تونن وارد حريم دو نفره شما بشن و اصلا حساسيت نشون نده مخصوصاض به همسرت چون پاسخ برعكس مي گيري مردها رو بايد با رفتارت عوض كني حرف بدون عمل تاثير نداره و اينكه تو هم رابطه ات رو با اونها بيشتر كن خودت به جاري هات زنگ بزن باهاشون در تماس باش و يواش يواش همه چيز درست ميشه بايد صبر داشته باشي.
مامان فاطي
00:57 1392/4/30
سلام عزيزم
ميدوني مشكل تو چيه؟!وقتي كسي تا اين حد پرو باشه تو هم بايد مثل اونا پرو بشي و رو در رو حالشونو بگيري و نزاري شوهرت فكر كنه كارهاش خيلي طبيعيه،منم همين مشكلو داشتم ولي با يكي دو بار تزكر و انجام همون رفتار شوهرم با پسر هاي خانواده ي پدرم تونستم به شوهرم منظورم رو بفهمونم
ميدوني مشكل تو چيه؟!وقتي كسي تا اين حد پرو باشه تو هم بايد مثل اونا پرو بشي و رو در رو حالشونو بگيري و نزاري شوهرت فكر كنه كارهاش خيلي طبيعيه،منم همين مشكلو داشتم ولي با يكي دو بار تزكر و انجام همون رفتار شوهرم با پسر هاي خانواده ي پدرم تونستم به شوهرم منظورم رو بفهمونم
مام
09:24 1392/4/30
دقيقا مقابله به مثل يا تهديد به مقابله به مثل خيلي جواب ميده!!! چون مردها اغلب تحمل ثانيه اي ديدن يا شنيدن اين رو ندارند ...
مامان ندا
13:08 1392/4/30
به نظر من اطرافیان شوهر خواسته یا ناخواسته بعضی وقتها نمیتونم تشخیص بدم که از عمده یا نه باعث آزار میشن من همیشه تنها نکته ای که به همه گفتم و میگم اینه که تا میتونین به شوهر محبت کنید من و شوهرم هم دانشگاهی بودیم من از جنوب ایران اون از شمال با فرهنگهایی کاملا متفاوت 5 ساله ازدواج کردیم و یه پسر داریم که 3.5 ساله هستش خانواده شوهرم تو زندگی همه بچه ها دخالت میکنند به جز ما یعنی پیش شوهرم نمیتونن حرفی بزنن خودمو که تنها گیر بیارن بارم میکنند منم راست میزارم کف دست شوهرم اونم برخورد بد نمیکنه باهاشون فقط از من تعریف میکنه من این موفقیتو فقط از این میدونم که به شوهرم خیلی میرسم صبح امکان نداره بدون صبحونه بره سر کار حتی زمان حاملگیم اگه خواب باشم و حتی 3 صبح بفهمم که گرسنه شده براش غذا آماده میکنم هر روز لباساشو چک میکنم و همیشه مرتبه خونه مادر شوهرم که باشم غذای شوهرمو خودم باید جلوش بزارم همه اینکارا رو از اول کردم حاصلش محبت زیاد شوهرم و عشق و علاقشو کسب کردم اونم برام جون میده یه مدت مشکلاتی تو زندگیمون به وجود اومد که مجبور شدم یه چند ماهی خونه مادرش باشم چون شوهرم تو شهر مادرش تصادفی کرد که منجر به فوت بنده خدایی شد یعنی باورتون نمیشه مادرش عمرمو سیاه کرد ولی من اون روزها به شوهرم هیچی نگفتم که دارم چی میکشم ولی بعداز تمام شدن مشکلات 5 ماه بعد گفتم چی شد اون میگفت میدونستم تو منو حلال کن پس فقط دل شوهرتونو بدست بیارین تو زمان عصبانیت خودتون یا اون هرگز حرف نزنید این حربه منه بعدش ازش گله کنید بخدا اثر دارویی شدید داره امتحان کنید نگید اوه اینجوری انگار کلفت شوهریم یا ........ نه با عشق که باشه خیلی شیرینه صبح که میره سرکار بدرقه و بوس یادتون نره وقتی میاد خونه استقبال با حال خوش حتی اگه حال نداری یا غصه دار اینا معجزه میکنه براتون شاید قصه گونه باشه دیگه کوچکترین حرفتونو شوهره گوش میده هرگز انتقام خوب عمل نمیکنه جز کوچیک شدن خود آدم ببخشید زیاد حرف زدم من کوچیک همتونم هستم شما همه خانومید و خودتون آگاه قصد نصحیت نداشتم فقط ......
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
01:13 1392/5/6
من با مامان فاطی موافقم
مامان زهره
10:41 1394/4/20
عزیزم به نظر من خانواده همسرت اصلا نباید بفهمن تو از این موضوع ناراخت میشی،نقطه ضعف دستشون نده،هیچوقت طوری صحبت نکنید که با رفتار مشابه ات تلافی میکنم.با الهه مامان یاسان خیلی موافقم به نظرم اگه بدترین مشکل رو تو خونه با شوهرت داشته باشی جلو خانواده شوهر مخصوصا پدر و مادر و خواهر برادرهاش باید کاملا با احترام باهاش رفتار کنی نظر مامان فاطی و مام برای خیلی مردا بلعکس عمل میکنه به نظرم درست نیست سیاست مدارانه نیست به نظرم از مشاور کمک بخواه
مامان زهره
10:51 1394/4/20
در واقع منظورم این نیست که در مقابل رفتارشون بیتفاوت باشی مخصوصا دختر خاله که واقعا هیچ دلیلی نمیبینم که بخواد همچین رفتاری بکنه به نظرم بیشتر رو شوهرت کار کن اون حالشو بگیره خیلی بهتره تا شما
اما باید از راهش وارد بشین،
نه سکوت درسته نه برخورد ناشیانه ای که فقط باعث تشدید اوضاع میشه!
اول باید سعی کنید اونا رو بشناسین تا بتونین تشخیص بدین موثر ترین رفتار چیه!
بعضی آدما رو با اخم، بعضی با برخورد مستقیم، بعضی با مقابله به مثل، بعضی با پیدا کردن نقطه ضعفشون، بعضی با محبت،بعضی با تغافل و هرکسی رو به یه روشی میشه متوجه رفتار بدش کرد!
اولین مساله اینه که شما باید تشخیص بدین باید از طریق شوهرتون اقدام کنید یا ازطریق اون افراد....
گاهی اعتراض به یه مساله باعث شهامت بیشتر فرد میشه....
اما یه سری چیزا کلیه مثلا تو ارتباط با اون افراد نیازی نیست بهشون محبت بی جا کنید یا احترام زیادی بذارید....
خلاصه یه جوری باید متوجه ناراحتی شما بشن....
قبل از هرچیز محبتتون رو نسبت به شوهرتون چند برابر کنید البته بی قید و شرط(بالاخره همسرتونه)
در مورد دختر خالهه باید بیشتر مراقب باشی، نذار فکر کنه چون دختر خاله است پس از تو به اون نزدیکتره و می تونه وارد حریمی بشه که تنها به تو تعلق داره...
مثلا وقتی می خواد عکس بگیره بگو ما که از شما عکس داریم یا شما که از ما دارین و اینجوری حالش گرفته میشه و اگه دیدی پافشاری کرد دوربینو بده به یکی دیگه خودت وایستا وسط عکس بگیرین.
نذار با شوهرت تنها بشن که بخواد دستش رو بگیره یا کنارش باش یا بفرستش دنبال کاری یا سوقش بده به جمع مردونه یا یه بحث گروهی راه بنداز که همه شرکت کنن و راحت کنارش باشی
و...
اینا به ذهنم می رسه نمی دونم عملیش چقدر آسونه یا سخت اما می دونم تو می تونی این مساله رو حل کنی به حکم اینکه زنی و البته همسر شوهرت!