سوال و 27 جواب
(آخرین جواب : 93/2/26)آمادگی برای ازدواج
دوستان گلم سلام
ببخشید ولی اگه میتوانید همه توی جواب به سوال من شرکت کنید
حتی یه نکته هم شاید هم به درد من وهم به دردافراد دیگه بخوره
من 1ماه دیگه 25 سالم میشه
این ترم آخر کارشناسی ارشدم
چند وقتیه بعضی دوستان خودم یا فامیل دور بهم میگن چرا ازدواج نمیکنی؟دختر تا یه موقع خواهان داره و......
خانواده ام هیچ وقت بهم نگفتن ازدواج بکن خیلی دست منو باز گذاشتند تا راحت درس بخوانم
یه موقع هایی خودم وقتی میبینم خیلی از مامانا با سن کمتر از من بچه هم دارن یه جورایی حس میکنم از غافله عقب افتادم با خودم میگم نکنه من مشکلی دارم
مشکل من اینجاست که:
من به هیچ وجه نمیتوانم یه مرد را کنارم تحمل کنم
یکی دیگه را جمع وجور کنم وبتوانم از پس نیاز های طرفم بر بیام
در خودم احساس نیاز دارم ولی وقتی میبینم حاضر نیستم به طرفم نگاهم بکنم چه رسد رابطه عاشقی داشته باشم خودمو جمع وجور میکنم ودر دهنمم پاک مینمایم
به نظرتون من چه کار کنم ؟!!!!
کسی راه حلی داره؟کتابی ؟نوشته ای؟تجربه ای؟یا حتی اگه میشه از خودتون بگین حتی اگه دوست داشتین خصوصی برام پیام بذارین
امیدوارم مدیریتم سوالمو تایید کنه!!!!از همین جا از همه شما عزیزان ومدیریت تشکر میکنم
ببخشید ولی اگه میتوانید همه توی جواب به سوال من شرکت کنید
حتی یه نکته هم شاید هم به درد من وهم به دردافراد دیگه بخوره
من 1ماه دیگه 25 سالم میشه
این ترم آخر کارشناسی ارشدم
چند وقتیه بعضی دوستان خودم یا فامیل دور بهم میگن چرا ازدواج نمیکنی؟دختر تا یه موقع خواهان داره و......
خانواده ام هیچ وقت بهم نگفتن ازدواج بکن خیلی دست منو باز گذاشتند تا راحت درس بخوانم
یه موقع هایی خودم وقتی میبینم خیلی از مامانا با سن کمتر از من بچه هم دارن یه جورایی حس میکنم از غافله عقب افتادم با خودم میگم نکنه من مشکلی دارم
مشکل من اینجاست که:
من به هیچ وجه نمیتوانم یه مرد را کنارم تحمل کنم
یکی دیگه را جمع وجور کنم وبتوانم از پس نیاز های طرفم بر بیام
در خودم احساس نیاز دارم ولی وقتی میبینم حاضر نیستم به طرفم نگاهم بکنم چه رسد رابطه عاشقی داشته باشم خودمو جمع وجور میکنم ودر دهنمم پاک مینمایم
به نظرتون من چه کار کنم ؟!!!!
کسی راه حلی داره؟کتابی ؟نوشته ای؟تجربه ای؟یا حتی اگه میشه از خودتون بگین حتی اگه دوست داشتین خصوصی برام پیام بذارین
امیدوارم مدیریتم سوالمو تایید کنه!!!!از همین جا از همه شما عزیزان ومدیریت تشکر میکنم
1393/2/24
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
این نشون میده باید یکسری آمادگی قبلش آدم داشته باشه
منم دنبال اون آمادگی هستم
و اتفاقا سن الانت خیلی هم بهتره چون تفاوت عشق و هوسو بهتر درک میکنی و بیشتر میفهمی و بزرگتر شدی پس احتمال اشتباه هم کمتره
امیدوارم بهترین انتخاب زندگیتو بکنی عزیزم
یعنی همه شماهم مثل من بودین؟همین حس را داشتین؟
درموردسوالت منم باسانازجون موافقم .به نظرمنم هنوز زمانش نرسیده .زمانش که بیاد همه جوره آمادگی پیدامیکنی
خواهرمنم همین مشکلوداشت درسشوخوند کارم میکرد حرف ازازدواج که میشد میگفت نه حرفشم نزنید تا اینکه خانم عاشق شد بدجوریم عاشق شد به طوریکه خودش رفت خواستگاری ایشالله قسمت شما هرموقع باشه خوب باشه وآرامش داشته باشین .
من جز همسری به هیچ خواستگاری اجازه ورود ندادم ولی اگه شما فکر میکنی با دیدن خواستگارا ممکنه مورد دلخواهو پیدا کنی و از همه مهمتر آمادگی کامل داری و کار نیمه تموم و آرزوی بر آورده نشده مجردی نداری ، آره چه اشکالی داره اذن ورود بدین
همه بهم میگن از نظر چهره بهت میاد20سالت باشه
شماکه چهره ام را ندیدی جالبه برام بدونم
مجردیه .هزار آرزو نه بابا من تازه احساس میکنم باید خیلی کارا میکردم که نکردم دنبال انجام دادنشونم
من که تاحالا خواستگار ندیدم گفتم شاید به این روند کمک کنه
ولی 25 سال؟؟
آدم قاعدتا باید تو این سن احساس نیاز به وجود یه تکیه گاه
غیر هم جنس....مثلا شاعرانه تر بگم
وجود غیری نه از جنس پدر و برادر رو در درونش داشته باشه..
اگه بخوایم دسته بندی کنیم در حالت استاندارد
یه آدم 25 ساله مخصـــــــوصــــــــا دختر
باید این حس و خلاء رو احساس کنه..
الان و البته تا چند سال دیگه... سنی داری که میپسندی
البته هنوز چوب خط داری
مهم هم نیست مدرکت چی باشه
دکترا هم بگیری همینکه سنت رفت بالا
کم کمه که باید منتظر بمونی تا بپسندنت
یه نمه رمان بخون
فیلم هندی ببین
سیب سرخ بنداز تو جوبی چشمه ای..
با انگشتای اشارت فال بگیر که عروس میشی یا نه
تصویر غروب و نخل و قلب شکسته تو دفتر و کتابات بکش
شاید یه فرجی حاصل شد..
من قد تو بودم 5 سال شووررر کرده بودم بچه مم تو راه بود
آخه خجالتم خوب چیزیه والا...
(سازمان اغفال دختران دم بخت برای راهی شدن خانه بخت)
می کردم... اما تقریبا توی سن 27 یهو احساس کردم که دیگه
نیاز به یک تغییر دارم و باید به مرحله دیگه ای از زندگی برم
شاید حس کنی هنوز آماده ازدواج و مسئولیت نیستی این یه
حرفی اما اگه فکر میکنی از مردها خوشت نمیاد قضیه فرق میکنه
در ضمن بهترین کار رفتن پیش یه مشاور خوب هست
مشاور خوب ... نه هر کسی چون بعضی هاشون خیلی داغونن
تا اینکه در سن 23 سالگی شوهرم تو محل کارم منو دید و . . .
یعنی واقعا قسمت بود و اینجا بود که به قسمت اعتقاد پیدا کردم . جوری بود که دوستام می گفتن : دوست داریم ببینیم کدوم مرد دل تو رو برده !
به نظر من باید قسمت باشه. هر چی قسمت و خواست خدا باشه همون می شه.
ممکنه دلمون هوای روزایی رو بکنه که بچه نداشتیم و دوتایی بودم، ولی هنوز دلم برای دوران بی مسئولیتی تجرد تنگ نشده!
همه ی زندگی که جمع و جور کردن مرد نیست..
انقدر پر از عشق و محبت میشی که لازم نیست تحملش کنی، دلت براش پر میکشه..
نیازی نیست کتاب بخونی تا برای ازدواج آماده شی...
دونفرو که راه بدی تو خونه، آماده میشی...این یه محبته که خدا تو دل همه میکارخ...دست خودت نیست.....اکتسابی هم نیست...
خودت ذهنیتت رو عوض کن، پدر ومادرت گزینه های خوبین، ببین این همه سال چی کنار هم نگهشون داشته...
بعدشم پسرها و مردهای الان درسته با پدراشون تو مردونگی و بزن بهادری فرق دارند، ولی محبتشونو بیشتر بروز میدن
تو کارای خونه، و بچه داری خیلی کمک کارند،،،وآپدیت ترند.
سنّت داره میره بالا، و این یه واقعیته....که تعداد خواستگارا کمتر میشه...
حتی تو الان باید منتظر باشی که خواستگارت از لحاظ تحصیلاتم بهت بخوره...
در حالی که خیلی از ماها خونه ی شوهرامون درس خوندیم و مدرک گرفتیم..
زودتر ازدواج کن، اجازه بده بیان، باهم صحبت کنید و تا حق انتخاب داری، اینکارو بکن...
وگرنه باید بشینی تا انتخاب بشی.
با یه دید مثبتی ب این قضیه نگاه کن، ما همه زندگیهامونو دوست داریم و هرچقدر از شیرینی های این دوران بگیم ، تا نچشی، ندانی
عزیزم یه دختر تا یه سنی بر و رو داره و خواهان پیدا می کنه همیشه که جوون و خوشگل نمیمونی که آخه
بذار خواستگارات بیان بیشتر باهاشون آشنا شو و ...
شما که اهل عاشق شدن نیستی چرا سنتی ازدواج نمیکنی اتفاقا ازدواج سنتی خیلی بهتر جواب می ده و ازدواجاشون موفق تره
و اینکه همه چی رو به خدا بسپار خودش هرچی قسمت باشه برات درست می کنه ان شاءالله
اول نگاهت رو تغيير بده
به اوناييكه اولويتهاي ملاك ها و معيارهات رو دارند اجازه بده براي صحبتهاي ابتدايي قدم بردارند
باقيش رو با تعقل و منطق و البته كمي هم چاشني احساس بسپار به خدا....به وقتش همچين برات انگيزه و شور ايجاد ميكنه كه خودت هم توش ميموني
به نظرم اول باید هدفت رو در زندگی مشخص کنی و برای آیندت برنامه ریزی کنی. اگه دیدی واقعا الان موقعیت ازدواج کردن رو داری همونطور که دوستان گفتن بزار چند تا خواستگار بیان و باهاشون صحبت کن شاید نظرت عوض شد. اگرم نشد که هیچی. آدم نباید زندگیش رو بر اساس ازدواج کردن یا نکردن پیش ببره. اهداف خودتو دنبال کن هرچیزی به موقع خودش پیش میاد.از مسئولیتش هم نترس کسی که از عهده درس خوندن برمیاد مسئولیتهای زندگی مشترک براش چیزی نیست.
آجی مهــــــتربان رفتن عقد کنن
ممنون از این همه فاز مثبت
بلخشبد دنبال کارای پایان نامه بودم دیر اومدم ازتون تشکر کنم
دخملی شکلک خیلی سرکامنتت هاتون خندیدم
خیلی قوت قلبم دادین
قربونتون برم من که امارهمه خواستگار راندارم ولی چندتایی که میدونم مهندس شرکت نفت وپزشک مهندس بوده ولی من هیچ کدومشون را ندیدم که بخوام انتخاب کنم
بشین با خودت فکر کن ببین بهترین برنامه برای زندگیت چیه؟
به نظر منم الان دیگه وقتشه و هرچی بیشتر بگذره موقعیتات احتمالا کمتر بشه.
البته این به فرهنگ خانوادگیتون هم بستگی داره، شاید کلا دخترای فامیلتون سن بالا ازدواج می کنن که شما هنوز ازدواج نکردی!
بذار خواستگار بیاد و بره و یه وقت نیگاه می کنی می بینی نشستی سر سفره عقد
اینم بگم خدای نکرده چند سال دیگه می بینی یه عده بر اساس چهره میان بعد می بینن سنت ازشون بیشتره و این میشه یه معضل دیگه!
بعد ازدواج آدم توانایی ها پیدا می کنه که تو مجردی فکرشم نمی کرده، مثل من که بعد ازدواج رفتم سراغ یادگیری آشپزی و کارای هنری
الان نمی خواد فکر جمع و جور کردن طرف باشی بعدا همینجوری دلت تو رو راهنمایی می کنه به شرظ اینکه یه انتخاب عاقلانه و درست داشته باشی.
بذار همین جا مهم ترین توصیه رو برا انتخاب همسر بهت بکنم:
تا می تونید راجع به خودش و خانوده ش تحقیق کنید، از همسایه، دوستای خودش، دوستای بابا و مامانش، حتی اقوام نزدیکشون، محل کار، دانشگاه و خلاصه هر مکانی که پا گذاشته. و حتما دوره ی نامزدی به اندازه ای داشته باشید که به حد مناسبی از شناخت نسبت به همدیگه و خانوده ها برسید.
برات آرزوی خوشبختی دارم