به اسم آرسین حبیبی شاهزاده مامان و باباش ثبت کردم ولی تو گوگل نمیاد
برای ایجاد پرسش جدید، باید
وارد حساب کاربری خود شوید.
سونوی ان تی
3 پاسخ
لطفا سریعتر پاسخ بدین چون فرصت زیادی ندارم واسه انجامش...
سلام دوستان میخواستم بدونم سونوی ان تی چقدر اهمیت داره؟ آخه دکترم واسم سونوی ان تی ننوشتن و فقط تقاضای ی سونوی معمولی رو دادن حالا من نمیدونم چکار کنم برم ان تی یا نه؟؟؟؟؟ با توجه به اینکه من ی خواهر دارم که معلولیت جسمی حرکتی داره و سابقه بیماری اسکولیوز هم در اعضای خونواده هست؟؟؟
شما جای من بودین چکار میکردین؟؟؟؟
ترس این روزهای دخترم
10 پاسخ
سلام دوستان عزیز مشکلی که چتد وقتی است زندگی ما رو به هم ریخته موضوع ترس دختر 5 ساله و نیمه ام است و ماجرا از آنجا شروع شد که دو سه هفته ای قبل از حادثه ی پلاسکو مغازه ی برادر همسرم که درست روبروی خانه ی ما است هنگام نماز صبح آتش گرفت و دخترم به خاطر سر و صداهایی که بود از خواب بیدار شد و همانطور با ترس در بغل من جای گرفت و اون روز میترسید و گذشت تا باز حادثه ی پلاسکو اتفاق افتاد و اینکه مربی پیش دبستان از بچه ها خواسته بود نقاشی بکشن که ساختمان پلاسکو و آتش سوزیشو نشان دهند و همچنین آتشنشانی که آتش رو خاموش میکند و تا اینجا همه چیز خوب بود تا اینکه به منزل مامانم که شهرستان است رفتیم و بعد از برگشت شب بهانه ی خواهرمو گرفت و فقط بغض میکرد و خاله رو صدا میزد و میگفت می خوام برم خونه خالم و این ماجرا همیشه با تاریک شدن هوا ادامه داشت وبی حوصله شده بود و اصلا شاد نبود و همش می پرسید مغازه ی عمو چه جوری آتش گرفت یا ساختمان پلاسکو چه جوری اتش گرفته و چرا آتش نشانا سوختنو همینطور گاهگاهی میگفت بوی دود میاد و اشک تو چشماش جمع میشد و منم جوابهایی بهش میدادم که ترسش کم بشه و احساس امنیت کنه ولی تقریبا دو هفته ای این ماجرا ادامه داشت تا بالاخره با مشورت با یک روانشناس تصمیم گرفتیم که به شهرستان بریم و دخترمو خونه ی خواهرم بذاریم و من خونه ی مامانم بمانم و وانمود کنم که به خونمون برگشتم و نظر به تصمیم روانشناس تا 72 ساعت هیچ تماسی با دخترم نداشته باشم و در این مدت دخترم هیچ سراغی از من نگرفته بود تا یک شب یواشکی گریه کرده بود و وقتی خواهرم ازش سوال کرده چرا گریه میکنی جواب داده خواب بد دیدم در صورتی که خواهرم میگفت هنوز نخوابیده بود و همین باعث شد تا فردای اون شب بهش زنگ بزنمو بگم من اومدم خونه ی عزیز جون و خواهرم میگفت با شنیدن این خبر سر از پا نمیشناخت و میخواست زود بیاد پیش من و وقتی اومد منو بوسه بارون کرد و همش میگفت دلم برات تنگ شده بود و دیشب خوابتو دیدم در صورتی که وقتی می خواست بیاد خونه ی خواهرم میگفت دیگه شما رو دوست ندارم خالمو دوست دارم این دیدار 24 ساعت طول کشید تا اینکه دوباره چهارشنبه شب با اینکه دختر داداشم پیشش بود و باهاش بازی میکرد یکهو زد زیر گریه و گفت من امشب میخوام برم خونه ی خالم و تو رو دوست ندارم وقتی هم برید خونه من نمیام و یادآور بشم که جایی که ما زندگی میکنییم تقریبا تنهایی و به غیر از یکی دو خانوار از اقوام همسرم فامیل دیگه ای ندارم حالا با خوندن این ماجرا و با توجه به اینکه اواسط سال تحصیلی است و پسرم هم محصل است و کار همسرم دولتی است امکان تعویض خانه و رفتن به شهرستان محل سکونت مامانم در این شرایط امکان ندارد عاجزانه از شما دوستان خواهش میکنم هر چه سریعتر راهنماییم کنید ممنونم
لطفا راهنمایی کنید
پایه برای کاهش وزن
3 پاسخ
دوستان من از فروردین تاالان موفق شدم 9کیلو کم کنم.فقط با کم خوری و کالری شماری.
هرکی پایه است بیاد.ماهی دوبار وزن کشی میکنیم
راهنمایی کنید بی زحمت...
مهد کودک خوب در اصفهان
2 پاسخ
دوستان گلم سلام ما محدوده فلکه ارتش اصفهانیم پسرم حدودا سه سالشه دوست دارم بذارمش مهد میشه اطلاعات بدید در مورد تجربیاتتون از مهد کودک
سلام چرا نمیتونم عکس دخترمو بذارم؟؟فقط یه صفحه عمودی خالی باز میشه چرا؟ شما این مشکل رو ندارین؟جدیدا اینطوری شده..
چطور میشه مطالب بلاگ از دسترس عموم خارج بشه؟
حذف عکس
2 پاسخ
سلام من چند باری هست که عکسی که قبلا واسی یکی از پستام گذاشتم رو میخوام حذف کنم، مینویسه عکس با موفقیت حذف شد ولی مستطیل خالی عکس همچنان توی پستم باقی میمونه چیکار کنم که کامل حذف بشه