سوال و 23 جواب
(آخرین جواب : 92/10/9)وقتی همسرم میاد خونه
پسرم انقدر ذوق زده است که یک سره میخواد با پدرش بازی کنه حتی ما نمیتونیم درست و حسابی با هم احوال پرسی کنیم ..کم کم این موضوع داره بیشتر و بیشتر میشه تا جایی که ما باید صبر کنیم تا ایلیا جونم بخوابه که بتونیم با هم صحبت کنیم اخه وقتی ما با هم صحبت میکنیم یک سره حرف میزنه
به نظرتون چه کار کنم
به نظرتون چه کار کنم
1392/10/6
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
♥♂مامان و گاهیم بابا♥♂
02:21 1392/10/7
سلام دوست خوبم
منم تاچندوقت پیش همین مشکلوداشتم
اماکم کم خودش یادش رفت
فقط تامیتونید به حرفاش توجه کن حتی اگه وسط حدفاتون بپره اصلا کم محلی نکن و دقیق بش گوش بده
شاید احساس بی توجهی کرده
منم تاچندوقت پیش همین مشکلوداشتم
اماکم کم خودش یادش رفت
فقط تامیتونید به حرفاش توجه کن حتی اگه وسط حدفاتون بپره اصلا کم محلی نکن و دقیق بش گوش بده
شاید احساس بی توجهی کرده
زهرا مامان ایلیا جون
04:22 1392/10/7
عزیز دلم مامان محمود جون ممنونم بابت جوابت اما اصلا بی توجهی نیست چون تا جایی که بشه ما صبر میکنم هیجانش فرو کش کنه
اما اگه به خود ایلیا باشه تا اخرین لحظه که میخواد بخوابه میخواااد حرف بزنه
لطفا دوستای عزیزم اگه راهکاری دارن بهم بگن خوشحال میشم
اما اگه به خود ایلیا باشه تا اخرین لحظه که میخواد بخوابه میخواااد حرف بزنه
لطفا دوستای عزیزم اگه راهکاری دارن بهم بگن خوشحال میشم
مام
09:39 1392/10/7
منم همین مشکل و دارم اصلا یه وضعیه که نمیدونین! منم منتظر راهنمایی دوستان میشم.
مریم مامان دونه برفی
10:01 1392/10/7
دوستان ما هم همین مشکلو داریم . البته من به چشم مشکل بهش نگاه نمیکنم . چون بچه ها دوست دارن در مرکز توجه قراربگیرین و اگه ببینن که مامان و بابا دارن با هم صحبت میکنن خودشونو میندازن وسط و اعلام موجودیت میکنن.
به خاطر همین من سعی میکنم چنددقیقه باهاش حرف بزنم بازی کنم و بعدش هم وقتی رفت دنبال بازی خودش من و باباش با هم صحبت میکنیم . ولی متاسفانه نسبت به من خیلی حساسه و باباش اجازه نداره پیش من بشینه .
به خاطر همین من سعی میکنم چنددقیقه باهاش حرف بزنم بازی کنم و بعدش هم وقتی رفت دنبال بازی خودش من و باباش با هم صحبت میکنیم . ولی متاسفانه نسبت به من خیلی حساسه و باباش اجازه نداره پیش من بشینه .
LESWIET امیرحسین
11:46 1392/10/7
ما هم همینطوریم!ولی من فکر نمیکنم این یک مشکل باشه.هرچی باشه اون یک بچه هست و دوست داره مورد توجه قرار بگیرهودلش واسه باباش تنگ میشه .وقتی شما دارید با هم صحبت میکنید احساس بی توجهی میکنه و میخواد اینطوری خودش رو ابراز بکنه.فکر میکنم تا چهار پنج سالگی اینطوری باشن.بعدش خودشون یاد میگیرن که سر خودشون رو گرم بکنن.البته تک فرزندها بیشتر اینجوری هستن.یکمی هم میتونه بخاطر حسادت باشه.وقتی شما دو نفر با هم صحبت میکنید احساس کمبود محبت میکنه.چون اون تمام رو میخواد.تمام مادر و تمام پدر.
ساناز مامان متين
11:52 1392/10/7
حالا مشكل من برعكسه تا باباش مياد مياد بغل من نميره پيشه باباش ..باباشم ناراحت ميشه .نميدونم چه كنيم
زهرا مامان ایلیا جون
18:06 1392/10/7
یعنی هیــــــــــچ راهی نیست
خوب گاهی واقعا یه موضوعی هست یا مثلا من میخوام بگم برو این بخر یا این کارو کن یا یه حرفی سفارشی چیزی
همین طور که ما داریم حرف میزنیم ایلیا هم داره حرفهای خودشو تکرار میکنه
در صورتی که ما هی حرفمون و قطع میکنیم تا ببینیم چی میگه حرفشو کامل گوش میکنیم جوابشم بهش میدیم ازش میخوایم بره بازی کنه تی وی ببینه یا نقاشی کنه
بهش میگیم وقتی ما داریم حرف میزنیم تو نباید هی حرف بزنی مگه وقتی تو داری با بابا حرف میزنی من هی میپرم تو حرفات
اما اصلا این حرفها و کارا جواب نمیده
یعنی واقعاا راهی نیست (گریه )
خوب گاهی واقعا یه موضوعی هست یا مثلا من میخوام بگم برو این بخر یا این کارو کن یا یه حرفی سفارشی چیزی
همین طور که ما داریم حرف میزنیم ایلیا هم داره حرفهای خودشو تکرار میکنه
در صورتی که ما هی حرفمون و قطع میکنیم تا ببینیم چی میگه حرفشو کامل گوش میکنیم جوابشم بهش میدیم ازش میخوایم بره بازی کنه تی وی ببینه یا نقاشی کنه
بهش میگیم وقتی ما داریم حرف میزنیم تو نباید هی حرف بزنی مگه وقتی تو داری با بابا حرف میزنی من هی میپرم تو حرفات
اما اصلا این حرفها و کارا جواب نمیده
یعنی واقعاا راهی نیست (گریه )
زهرا مامان ایلیا جون
18:15 1392/10/7
دوستای عزیز ممنونم بابت راهنماییتون
اما این که بچه است و اقتضای سنشه و دلش تنگ میشه و.... همه رو خودمم میدونم و قبول دارم و به خاطر همین تا حرفی که گفتنش تو لحظه واجب نباشه رو میزارم برای بعد همون طور که پایین تر هم همین و نوشتم چون بهش حق میدم و خودمم از این که انقدر با دیدن باباش انرژی میگیره لذت میبرم اما منظورمن حرفاییه که اون لحظه مجبوریم به هم بگیم تو لحظه به هیچ وج سکوت نمیکنه
اینم اصلا خوب نیست ......
خواهشن کسایی که راهکاری به فکرشون میرسه دریغ نکنن
اما این که بچه است و اقتضای سنشه و دلش تنگ میشه و.... همه رو خودمم میدونم و قبول دارم و به خاطر همین تا حرفی که گفتنش تو لحظه واجب نباشه رو میزارم برای بعد همون طور که پایین تر هم همین و نوشتم چون بهش حق میدم و خودمم از این که انقدر با دیدن باباش انرژی میگیره لذت میبرم اما منظورمن حرفاییه که اون لحظه مجبوریم به هم بگیم تو لحظه به هیچ وج سکوت نمیکنه
اینم اصلا خوب نیست ......
خواهشن کسایی که راهکاری به فکرشون میرسه دریغ نکنن
ماناز
18:34 1392/10/7
دوست عزیز کانون خانواده یعنی همه اعضای ان باید با هم در ارتباط باشند ومرز بندی گاهی معنا ندارد مخصوصا در مورد بچه ها.انها هم می خواهند در بین پدرمادر ابراز وجود کنند وصحبت نمایند ونباید پدر ومادر اورا ساکت کنند تا خودشان با هم حرف بزنند مخصوصا درسنی که ایلیا جون در ان قرار دارد .خوب درست که پدر ومادر هم باید خلوتی یرای خودداشته باشند تا باهم ارتباط کلامی پیدا کنند اما این که این بین فرزندان را بخواهیم حذف کنیم راه درستی نیست چون سبب سرخوردگی انها وگوشه گیری شان خواهد شد .این را بدانید که این کار برای این سنین میباشد که بچه خیلی نمی تواند وبلدنیست که برای خودش سرگرمی ایجاد کند وبیشتردوست دارد تا با بزرگترها وانها که با انها صمیمی است صحبت کند ووقت بگذارد پس از سنی او خودش این تمایل را از دست خواهد داد وحتی گاهی پدر ومادر ارزو می کنند که با انها وقت بگذارد وپیش انها بیاید .حالا برخی بچه ها برعکس این حالت هستند وگوشه انزوا ودر خود فرورفتن را بیشتر ترجیح می دهند که اصلا خوب نیست ونوعی بیماری است دوست داشتید فرزندتان اینگونه بود؟ هم شما وهم همسر شما باید بدانید که در حضور فرزندتان باید اورا هم در صحبتها واحوالپرسی هایتان دخیل کنید بالاخره او هم جزیی از شماست وباید این درک را داشته باشید که گاهی بچه ها با این کارها ماتع صحبت درست بزرگترها با هم میشوند واین نباید سبب تحریک پذیری وحساسیت شما وهمسرتان شود.اگر اورا با صحبت ورفتارتان طرد کنید بعد مدتی او هم در خود فرور میرود وارزو می کنید تا لحظه ای با شما باشد ان موقع ایا حرف زدن با خیال راحت با همسرتان به شما حس خوبی می دهد؟من که فکر می کنم شما باید اصلاح را از خودتان شروع کنید وگرنه بچه هیچ تقصیری ندارد واین کار هم یک دورانی دارد وتمام میشود وشما می مانید وپشیمانی از رفتارهای گذشته تان .البته دادن اموزش به بچه ها که وسط حرف دیگران پریدن کار خوبی نیست را هم کم کم به او یاددهید ونه وبه یکباره.باید با صبوری اورا هم به امور این چنینی عادت دهید .بچه شما با این ارتباط خوبی که دوست دارد با والدینش ومخصوصا با پدرش داشته باشد معلوم است که کاملا سرحال ودارای روان وروحی عالی است شما که باید خوشحال باشید تا داشتن یک کودک فرومانده وبی رغبت به چنین ارتباطاتی.خدارا هم شکر کنید. چه قدر کودکانی هستند که به خاطر نداشتن این ارتباط تحت درمانهای مختلف هستند.
اولویت اصلی زندگی ،تربیت درست بچه هاست وچیزی که زیاد است حرف است شما اگر موردی خیلی ضروری را می خواهید به همسرتان بگویید ودران لحظه امکانش نیست را به وقت بعد ومناسب موکول کنید حتی فردایش یاصبح زود که او خواب است در باره ان حرف بزنید .من گاهی شده بود که درچنین موقعیت شما که بودم فردایش تلفنی با همسرم ان موضوع را می گفتم چون در ان لحظه هم مشکل شما را داشتم .باید خودتان زمان بیان موضوع را مدیریت کنید ونگذارید درست زمانی که بچه تان حرف میزند ومی خواهد بازی کند .
اولویت اصلی زندگی ،تربیت درست بچه هاست وچیزی که زیاد است حرف است شما اگر موردی خیلی ضروری را می خواهید به همسرتان بگویید ودران لحظه امکانش نیست را به وقت بعد ومناسب موکول کنید حتی فردایش یاصبح زود که او خواب است در باره ان حرف بزنید .من گاهی شده بود که درچنین موقعیت شما که بودم فردایش تلفنی با همسرم ان موضوع را می گفتم چون در ان لحظه هم مشکل شما را داشتم .باید خودتان زمان بیان موضوع را مدیریت کنید ونگذارید درست زمانی که بچه تان حرف میزند ومی خواهد بازی کند .
زهرا مامان ایلیا جون
18:47 1392/10/7
ماناز عزیز ممنونم که شرکت کردید
اما شما در کل سوال منو اشتباه متوجه شدید (خجالت )من فقط دنبال یه راه حل مناسب بودم تا بدونم چطور باید رفتار کنم که پسر دلبندم سر خورده نشه و این وسط ما بتونیم در مورد مسایل اورژانسی با هم یه گفتو گوی کوتاه داشته باشیم
در حال حاضر تمام حرفهای طولانی ما به زمان خواب ایلیا موکول شده و اصلا بابت این ناراحت نیستیم
من مشتاق بودم بدونم شما و بقیه دوستان چه راهکاری دارید برای این که تو مواقعه اجبار من و پدرش بتونیم با همه صحبت کنیم اونم خیلی کوتاه تا بچه که با دیدن پدرش ذوق زده شده نخوره تو ذوقش
در ضمن این مشکل فقط بین من و پدرش نیست توی جمع هاا هم همین طوره یا موقعه دیدن فیلم البته برای من که علاقه ای به دیدن فیلم و .. ندارم زیاد مهم نیست و بی تفاوتم و تو اون مدت سر گرمش میکنم
اما شما در کل سوال منو اشتباه متوجه شدید (خجالت )من فقط دنبال یه راه حل مناسب بودم تا بدونم چطور باید رفتار کنم که پسر دلبندم سر خورده نشه و این وسط ما بتونیم در مورد مسایل اورژانسی با هم یه گفتو گوی کوتاه داشته باشیم
در حال حاضر تمام حرفهای طولانی ما به زمان خواب ایلیا موکول شده و اصلا بابت این ناراحت نیستیم
من مشتاق بودم بدونم شما و بقیه دوستان چه راهکاری دارید برای این که تو مواقعه اجبار من و پدرش بتونیم با همه صحبت کنیم اونم خیلی کوتاه تا بچه که با دیدن پدرش ذوق زده شده نخوره تو ذوقش
در ضمن این مشکل فقط بین من و پدرش نیست توی جمع هاا هم همین طوره یا موقعه دیدن فیلم البته برای من که علاقه ای به دیدن فیلم و .. ندارم زیاد مهم نیست و بی تفاوتم و تو اون مدت سر گرمش میکنم
ماناز
18:59 1392/10/7
دوست عزیز ،اتفاقا من منظور شما را به درستی متوجه شدم وبادیدن سوال تان یاد خاطرات قبلی خودم افتادم چون خودم هم این دوران را گذرانده ام اما این را بدانید که شما باید زمان صحبت خود با همسرتان را نگذارید همان موقعی که پسرتان هم می خواهد حرف بزند وابراز وجود کند بالاخره در این بین یک ساعات ودقایقی هم هست که با همسرتان بتوانید با خیال راحت صحبت کنید اما صحبت در چنین شرایطی که ذکر کردید با هدفی که دارید در تضاد است ونمی توانید همزمان به هردو حالت دست یابید.حالا نمی دانم شما منظور من را متوجه شدید یا نه؟خیلی راهکاری که بخواهد عملی باشد فکر نمی کنم موجو دباشدشما باید خودتان را با این شرایط وفق دهیدواز حساسیت وتوقع خود کم کنید.بزرگترها هم انقدر متوجه هستند که میداننددر جمعی که بچه به این سن است نباید انتظار داشته باشند که حرفهای خودرا درسکوت کامل وتمام وکمال با هم بیان نمایند.همه چیز به میزان انتظارات ما ودرک ما از اوضاع برمی گردد.همیشه هم که حرف اورژانسی نمیشود گاهی استثناست که شاید در حد چنددقیقه زمان ببرد که دیگر نیازی به این صحبتها نیست که ان هم با مدیریت صحیح قابل حل است.صبر را برای همین مواقع گذاشته اند.ان راهکارها یی که هم به قول معروف "فرستادن دنبال نخودسیاه"باشد خیلی مناسب نمیباشد.
فرزند مهدوی
00:02 1392/10/8
اینکه بین صحبت شما صحبت می کنه به نظر میاد به خاطر جلب توجه باشه!
به هر بهانه ای گفتگوی سه نفره راه بندازید و به حرفهای هم کامل گوش بدید و اگر خواست حرف شما یا پدرش رو قطع کنه آروم و به دفعات بهش بگید باید همه صبر کنن تا هر فردی حرفش رو کامل بگه! اینجوری تو بین این گفتگوها مهارت گوش کردن رو هم تمرین میکنه... درسته سنش کمه شاید خوب عمل نکنه اما باید از همین جاها شروع کرد.
وقتی همسرتون از در وارد میشن می تونن ایلیا جون رو بغل کنن و در همین حالت با شما دست بدن و احوالپرسی داشته باشن اینجوری احساس بی توجهی نمی کنه و خودش رو در اولویت میبینه.
می تونید زمانی که می خواین شروع به صحبت کنین ایلیا رو رو پاتون بنشونین یا در حال غذا دادن بهش باشین تا حس کنه که مورد توجه هست.
البته فکر می کنم این احساس مقطعی و اقتضای سن باشه! که زمان مهمیه برای دادن حس امنیت و توجه به بچه!
به هر بهانه ای گفتگوی سه نفره راه بندازید و به حرفهای هم کامل گوش بدید و اگر خواست حرف شما یا پدرش رو قطع کنه آروم و به دفعات بهش بگید باید همه صبر کنن تا هر فردی حرفش رو کامل بگه! اینجوری تو بین این گفتگوها مهارت گوش کردن رو هم تمرین میکنه... درسته سنش کمه شاید خوب عمل نکنه اما باید از همین جاها شروع کرد.
وقتی همسرتون از در وارد میشن می تونن ایلیا جون رو بغل کنن و در همین حالت با شما دست بدن و احوالپرسی داشته باشن اینجوری احساس بی توجهی نمی کنه و خودش رو در اولویت میبینه.
می تونید زمانی که می خواین شروع به صحبت کنین ایلیا رو رو پاتون بنشونین یا در حال غذا دادن بهش باشین تا حس کنه که مورد توجه هست.
البته فکر می کنم این احساس مقطعی و اقتضای سن باشه! که زمان مهمیه برای دادن حس امنیت و توجه به بچه!
زهرا مامان ایلیا جون
00:19 1392/10/8
دوست عزیز (فرزند مهدوی ) ممنونم که شرکت کردید
راهکار شما به نظر من درسته و اگه نظر واقعی منو بخوای با شما موافقم که باید کم کم مهارت گوش کردن و یاد بگیره
این درست نیست که به جای حل کردن مسئله ... کلا پاکش کنیم و همیشه همه حرفهااا موکول شه به زمان خواب کودک چون بچه ها باید بدونن که پدر مادر هاا هم نیاز به فرصتی دارن برای صحبت کردن با هم (هر چند خیلی کوتاه )نیاز دارن از اخبار روز و تماشای تلوزیون بهره مند شن و ذهن و روح خسته شون و کمی ارام کنن
اگه قرار باشه تا سن 5 سالگی صبر کنیم که واقعااا طاقت فرساست (هر چند که شیرینی زبونی و در اولویت قرار دادن بچه هم قابل انکار نیست )
من نمیدونم چه طوری مشکلم و بیان کنم تا کامل منظورم و برسونم
اگه خسته نمیشید یه بار دیگه توضیح میدم
راهکار شما به نظر من درسته و اگه نظر واقعی منو بخوای با شما موافقم که باید کم کم مهارت گوش کردن و یاد بگیره
این درست نیست که به جای حل کردن مسئله ... کلا پاکش کنیم و همیشه همه حرفهااا موکول شه به زمان خواب کودک چون بچه ها باید بدونن که پدر مادر هاا هم نیاز به فرصتی دارن برای صحبت کردن با هم (هر چند خیلی کوتاه )نیاز دارن از اخبار روز و تماشای تلوزیون بهره مند شن و ذهن و روح خسته شون و کمی ارام کنن
اگه قرار باشه تا سن 5 سالگی صبر کنیم که واقعااا طاقت فرساست (هر چند که شیرینی زبونی و در اولویت قرار دادن بچه هم قابل انکار نیست )
من نمیدونم چه طوری مشکلم و بیان کنم تا کامل منظورم و برسونم
اگه خسته نمیشید یه بار دیگه توضیح میدم
زهرا مامان ایلیا جون
00:29 1392/10/8
عزیز دل مامان و بابا ایلیا جون از لحظه ای که باباش میاد خونه تا لحظه ای که خاموشی میزنیم فقط و فقط و فقط میگه با من حرف بزنید با من بازی کنید به من توجه کنید
با اینکه در طول روز با من بازی میکنه براش شعر میخونم نقاشی میکشم بغلش میکنم اما با این حال وقتی بابا جونش از سر کار خسته و کوفته میاد هنوز لباس عوض نکرده کلی بغلش میکنه با هاش بازی میکنه با هیجان خیلی زیاد تو خونه دنبال هم میکنن و.... همسرم به ایلیا میگه بزار بابا لباسم و عوض کنم تمام مدت کنار باباشه هی میگه لباس عوض کن بازی کنیم ..میره دست و روش و بشوره تمام مدت جلوی در ایستاده و هی میگه بابا کجا رفتی بیا دیگه .. ما در کل ناراضی نیستیم همسرم با اینکه بعضی وقتا انقدر خسته است که دلش میخواد سر پا بخوابه اما با این حال تا میرسه حتما با ایلیا بازی میکنه
حالا ما توقع داریم این هیجان بعد از 2 ساعت فرو کش کنه و بنده خدا همسرم بتونه یه نگاهی به تلوزیون بندازه اخبار و دنبال کنه ... اما با این همه بازی با این حال همچنان ایلیا میگه بیا بازی اما اخه تا کی تا ساعت چند
حتی دلش نمیخواد بشینیم شام بخوریم و میگه نه غذا نخوریم بازی کنیم
تو این مدت شما حساب کنید ما اصلا نتونستیم یه دیقه بدون اینکه ایلیا یه سره بگه بابا بابا بابا .. با هم دو کلام (تکرار میکنم 2 کلام )صحبت کنیم
امیدوارم تونسته باشم منظورم و برسونم
با اینکه در طول روز با من بازی میکنه براش شعر میخونم نقاشی میکشم بغلش میکنم اما با این حال وقتی بابا جونش از سر کار خسته و کوفته میاد هنوز لباس عوض نکرده کلی بغلش میکنه با هاش بازی میکنه با هیجان خیلی زیاد تو خونه دنبال هم میکنن و.... همسرم به ایلیا میگه بزار بابا لباسم و عوض کنم تمام مدت کنار باباشه هی میگه لباس عوض کن بازی کنیم ..میره دست و روش و بشوره تمام مدت جلوی در ایستاده و هی میگه بابا کجا رفتی بیا دیگه .. ما در کل ناراضی نیستیم همسرم با اینکه بعضی وقتا انقدر خسته است که دلش میخواد سر پا بخوابه اما با این حال تا میرسه حتما با ایلیا بازی میکنه
حالا ما توقع داریم این هیجان بعد از 2 ساعت فرو کش کنه و بنده خدا همسرم بتونه یه نگاهی به تلوزیون بندازه اخبار و دنبال کنه ... اما با این همه بازی با این حال همچنان ایلیا میگه بیا بازی اما اخه تا کی تا ساعت چند
حتی دلش نمیخواد بشینیم شام بخوریم و میگه نه غذا نخوریم بازی کنیم
تو این مدت شما حساب کنید ما اصلا نتونستیم یه دیقه بدون اینکه ایلیا یه سره بگه بابا بابا بابا .. با هم دو کلام (تکرار میکنم 2 کلام )صحبت کنیم
امیدوارم تونسته باشم منظورم و برسونم
مام
08:56 1392/10/8
به نظر من همش نمیشه از یک طرف دید ماجرا رو.
خب به نظر شما اگر اون پدر و مادر به خودشون رسیدگی نتونن بکنن دیگه روحیه ای برای حمایت از اون کوچولوی با طراوت و پر انرژی باقی می مونه ؟
به نظر من یه زمانی هم باید برای خودتون در نظر بگیرین در هفته. اگر ممکنه ایلیا جون رو جایی منزل اقوام یا ... بسپرید و زمانی رو برای خودتون داشته باشید حتی شده 2-3 ساعت.
این خیلی واجبه و روحیه رو تقویت می کنه تا بتونین به گلهاتون بهتر رسیدگی کنین و عشق رو هم دو چندان می کنه.
برای صحبت کردن هم در اون شرایط من که چاره ای نمیبینم.باید تحمل کنیم . مامان زهرا من صحبت های اورژانسی رو می نویسم می دم به همسرم! خب اورژانسی ها معمولا کوتاه هم هست.مثلا فلان چیزو بخر یا ... فلان موضوع مهم که نمیتونم توی دلم نگهدارم تا وقتش بشه. شما هم امتحان کن.
خب به نظر شما اگر اون پدر و مادر به خودشون رسیدگی نتونن بکنن دیگه روحیه ای برای حمایت از اون کوچولوی با طراوت و پر انرژی باقی می مونه ؟
به نظر من یه زمانی هم باید برای خودتون در نظر بگیرین در هفته. اگر ممکنه ایلیا جون رو جایی منزل اقوام یا ... بسپرید و زمانی رو برای خودتون داشته باشید حتی شده 2-3 ساعت.
این خیلی واجبه و روحیه رو تقویت می کنه تا بتونین به گلهاتون بهتر رسیدگی کنین و عشق رو هم دو چندان می کنه.
برای صحبت کردن هم در اون شرایط من که چاره ای نمیبینم.باید تحمل کنیم . مامان زهرا من صحبت های اورژانسی رو می نویسم می دم به همسرم! خب اورژانسی ها معمولا کوتاه هم هست.مثلا فلان چیزو بخر یا ... فلان موضوع مهم که نمیتونم توی دلم نگهدارم تا وقتش بشه. شما هم امتحان کن.
زهره یوسفی روانشناس كودك
13:44 1392/10/8
دوست عزیز این رفتار به خیلی از دلایل برمیگرده
1.این که ایلیا شب چه موقع میخوابه ؟
2.صبح چه موقع از خواب بیدار میشه؟
3.خواب میان روزش چند ساعته ؟
4.آیا هم بازی هم سنی داره برای بازی کردن ؟
5.چگونه انرژی های درونی خودش رو تخلیه میکنه؟
6.تغذیه کودک به چه شکلی است ؟
7.آیا غذاهای محرک در زمان عصر تا شب استفاده میکنه ؟ مثل سیب زمینی و شکلات و نوشابه و ...
و خیلی مباحث روانشناسی دیگه ...
خواهشا این پرسش های منو جواب بدید
1.این که ایلیا شب چه موقع میخوابه ؟
2.صبح چه موقع از خواب بیدار میشه؟
3.خواب میان روزش چند ساعته ؟
4.آیا هم بازی هم سنی داره برای بازی کردن ؟
5.چگونه انرژی های درونی خودش رو تخلیه میکنه؟
6.تغذیه کودک به چه شکلی است ؟
7.آیا غذاهای محرک در زمان عصر تا شب استفاده میکنه ؟ مثل سیب زمینی و شکلات و نوشابه و ...
و خیلی مباحث روانشناسی دیگه ...
خواهشا این پرسش های منو جواب بدید
زهرا مامان ایلیا جون
16:22 1392/10/8
1.ساعت 0 1 یا 11
2.بازم همون 10 یا 11
3.اگه 11 بیدار شه بعد از ظهر نمیخوابه اگه بخوابه 40 دیقه
4.نـــــــــــــــــــه. اما من و باباش خیلی باهاش بازی میکیم
5.عاشق بازی های هیجانیه که مادنبالش بریم و بگیم اومدم الان میگیرمت تو این بازی کلی هیجان زده میشه و حسابی خسته میشه تا جایی که نفس کم میاره تو بازی بهش اب میدم و میگم یکم صبر کن نفست بیاد سر جاش اما همچنان دلش میخواد ادامه بده
6.غذا های معمول که خودمون میخوریم انواع کو کو هاا خورشت هااا ماکارانی در کل زیاد اهل خوردن نیست انقدر باید صبوری کنم تا یکم غذابخوره
7.بعضی شبهاا تو غذاش سیب زمینی هست شکلاتم خیلی دوست داره من سعی میکنم زیاد نخوره اما نوشابه اصلا نمیدم
مامان روانشناسش عزیز ممنونم منتظر جوابتون هستم
2.بازم همون 10 یا 11
3.اگه 11 بیدار شه بعد از ظهر نمیخوابه اگه بخوابه 40 دیقه
4.نـــــــــــــــــــه. اما من و باباش خیلی باهاش بازی میکیم
5.عاشق بازی های هیجانیه که مادنبالش بریم و بگیم اومدم الان میگیرمت تو این بازی کلی هیجان زده میشه و حسابی خسته میشه تا جایی که نفس کم میاره تو بازی بهش اب میدم و میگم یکم صبر کن نفست بیاد سر جاش اما همچنان دلش میخواد ادامه بده
6.غذا های معمول که خودمون میخوریم انواع کو کو هاا خورشت هااا ماکارانی در کل زیاد اهل خوردن نیست انقدر باید صبوری کنم تا یکم غذابخوره
7.بعضی شبهاا تو غذاش سیب زمینی هست شکلاتم خیلی دوست داره من سعی میکنم زیاد نخوره اما نوشابه اصلا نمیدم
مامان روانشناسش عزیز ممنونم منتظر جوابتون هستم
زهرا مامان ایلیا جون
16:32 1392/10/8
مامان سهند و سپهر عزیز ممنونم از حضورتون با شما موافقم چون این اصلا شدنی نیست که ادم به خودش یا همسرش مجال استراحت نده مخصوصا پدر خانواده که گاهی با خستگی زیاد میاد خونه ممنونم که یه طرفه به قاضی نرفتی و دو طرف و در نظر گرفتی
عزیزم من کسی رو ندارم بخوام بچه رو پیشش بزارم برم دنبال کارهای واجب چه برسه به این که بیاییم با هم خلوت کنیم (گریه )برای خرید خونه که اکثرا لیست تهیه میشه .. فکر کنم برای کارای دیگه هم باید یه دفتر صدبرگ بخرم البته منتظر جواب مامان روانشناس عزیز هستم
عزیزم من کسی رو ندارم بخوام بچه رو پیشش بزارم برم دنبال کارهای واجب چه برسه به این که بیاییم با هم خلوت کنیم (گریه )برای خرید خونه که اکثرا لیست تهیه میشه .. فکر کنم برای کارای دیگه هم باید یه دفتر صدبرگ بخرم البته منتظر جواب مامان روانشناس عزیز هستم
زهره یوسفی روانشناس كودك
17:31 1392/10/8
دوست عزیز و سوال دیگر
1.ایلیا جان در طول شبانه روز چند ساعت با پدر است ؟
2.همچنین شما و آیا پنجشنبه و جمعه پدر در اختیار خانواده است یا نه؟
و. آیا در مواقع تنهایی همین رفتار را با شما داره ؟
مامان زهرا جان دارید کامل مشاوره میشید لطفا کامل جواب بدید .ممنون
1.ایلیا جان در طول شبانه روز چند ساعت با پدر است ؟
2.همچنین شما و آیا پنجشنبه و جمعه پدر در اختیار خانواده است یا نه؟
و. آیا در مواقع تنهایی همین رفتار را با شما داره ؟
مامان زهرا جان دارید کامل مشاوره میشید لطفا کامل جواب بدید .ممنون
زهرا مامان ایلیا جون
18:09 1392/10/8
مامان روانشناس عزیز سعی میکنم کامل جواب بدم اگه کافی نیست بهم بگید ازتون ممنونم
1.اکثر مواقه پدر ایلیا ساعت 8 خونه است تا میرسه با کلی هیجان و شادی با هاش بازی میکنه و براش خوردنی یا اسباب بازی یا سی دی هم گاهی میخره و به عنوان جایزه بهش میده( که چون مامان ازت راضی بوده و خیلی پسر خوبی هستی )و کمه کم 1 ساعت با هم فقط بازی میکنن و بعد شام میخوریم بازم بعد شام بازی قصه نقاشی و ...
2.نه اکثر 5 شنبه جمعه هااا همسرم سر کاره
3.وقتی ما با هم هستیم من تا جایی که بشه باهاش بازی میکنم بعضی از روزها هم میبرمش مهد اما چون سنش کمه همیشه نمیبرم خودمم تو مهد کنارش هستم میره بازی میکنه و میاد یه سر پیشم دوباره میاد و تحت کنترل منه و حسابی حواسم بهش هست چون هم بازی نداره میبرمش مهد بعد از اینکه از مهد میارمش گاهی میخوابه گاهی هم نه با اینکه خسته است بعضی وقتا در کمال تعجب من که فکر میکنم خسته است میگه خونه نریم بریم پارک منم گااهی میبرمش و گاهی نه البته خوبیش اینه که لج نمیکنه
به سی دی هم خیلی علاقه داره منم بعضی وقتا براش میزارم اما نه همیشه اما اگه به خودش باشه دلش میخواد یه سره تو دست و پای من باشه و با هاش بازی کنم من احساس میکنم از بازی سیر نمیشه هر چقدرم طول بکشه
امیدوارم کامل جواب داده باشم ممنونم که وقت میزارید
1.اکثر مواقه پدر ایلیا ساعت 8 خونه است تا میرسه با کلی هیجان و شادی با هاش بازی میکنه و براش خوردنی یا اسباب بازی یا سی دی هم گاهی میخره و به عنوان جایزه بهش میده( که چون مامان ازت راضی بوده و خیلی پسر خوبی هستی )و کمه کم 1 ساعت با هم فقط بازی میکنن و بعد شام میخوریم بازم بعد شام بازی قصه نقاشی و ...
2.نه اکثر 5 شنبه جمعه هااا همسرم سر کاره
3.وقتی ما با هم هستیم من تا جایی که بشه باهاش بازی میکنم بعضی از روزها هم میبرمش مهد اما چون سنش کمه همیشه نمیبرم خودمم تو مهد کنارش هستم میره بازی میکنه و میاد یه سر پیشم دوباره میاد و تحت کنترل منه و حسابی حواسم بهش هست چون هم بازی نداره میبرمش مهد بعد از اینکه از مهد میارمش گاهی میخوابه گاهی هم نه با اینکه خسته است بعضی وقتا در کمال تعجب من که فکر میکنم خسته است میگه خونه نریم بریم پارک منم گااهی میبرمش و گاهی نه البته خوبیش اینه که لج نمیکنه
به سی دی هم خیلی علاقه داره منم بعضی وقتا براش میزارم اما نه همیشه اما اگه به خودش باشه دلش میخواد یه سره تو دست و پای من باشه و با هاش بازی کنم من احساس میکنم از بازی سیر نمیشه هر چقدرم طول بکشه
امیدوارم کامل جواب داده باشم ممنونم که وقت میزارید
زهره یوسفی روانشناس كودك
19:16 1392/10/8
دوست عزیز از نظر روحی و روانی ایلیا کاملا شاد و سالمه اما بین سن دو تا سه سال کودک باید یک سری قوانین رو یاد بگیره و از سال سوم به بعد حتما باید این قوانین عملی بشه .
گفته شما کاملا درسته ، این که ایلیا حق داره از وجود پدر لذت ببره ، به همان اندازه هم شما حق دارید
و همچنین پدر هم حق استراحت داره
آموزش زمان در این مشکل به شما کمک میکنه
ایلیا جان شما تا 1 سال میتونی با پدر بازی کنی ( یک زمان مشخص)
بعد از اون زمان دیگه مهلت بازی تمامه و ایلیا باید خودش رو با چیز دیگه سرگرم کنه
و شما میشینید و با هم صحبت میکنید قاطع و محکم
و روی حرفتون هستید بابا خسته است و باید استراحت کنه
و میگوید فردا شب که بابا اومد دوباره مثلا یک ساعت باهات بازی میکنه و حتما بابا باید سر قولش باشه و زیاده روی نکنه در بازی
از کم شروع کنید و سعی کنید هر سه از قوانین پیروی کنید .
گفته شما کاملا درسته ، این که ایلیا حق داره از وجود پدر لذت ببره ، به همان اندازه هم شما حق دارید
و همچنین پدر هم حق استراحت داره
آموزش زمان در این مشکل به شما کمک میکنه
ایلیا جان شما تا 1 سال میتونی با پدر بازی کنی ( یک زمان مشخص)
بعد از اون زمان دیگه مهلت بازی تمامه و ایلیا باید خودش رو با چیز دیگه سرگرم کنه
و شما میشینید و با هم صحبت میکنید قاطع و محکم
و روی حرفتون هستید بابا خسته است و باید استراحت کنه
و میگوید فردا شب که بابا اومد دوباره مثلا یک ساعت باهات بازی میکنه و حتما بابا باید سر قولش باشه و زیاده روی نکنه در بازی
از کم شروع کنید و سعی کنید هر سه از قوانین پیروی کنید .
مام
12:34 1392/10/9
خیلی جالب بود . مرسی. البته من مشکلم به اون اندازه حاد نبود و براش راههایی داشتم ولی باز هم خیلی استفاده کردم
مرسی مامان روانشناس و مامان زهرا جون :x
مرسی مامان روانشناس و مامان زهرا جون :x
از بقیه دوستان هم تشکر میکنم که شرکت کردن
ماناز عزیز ممنونم که استقبال کردید من در مورد حرفهای شما تحقیق کردم و خیلی فکر کردم اما به نظرم نتیجه عکس داره و این همه توجه فقط و فقط باعث پر توقع شدن بچه میشه و از نظر دیگران هم قابل درک نیست و به بچه بی گناهی که به روشی که شما گفتید تربیت شه انگ بی ادبی زده میشه و این برای هیچ بچه ای خوب نیست (ممنونم بابت حضورتون )
من با نظر مامان روانشناس موافقم ایشون لطف کردن تو وبم برام نوشتن که اگه به این صورت پیش بره کودک نمیتونه از موقیت ها درک درستی داشته باشه و همیشه فکر میکنه که حق با خودشه و همه باید گوش به فرمانش باشن و این باعث میشه تو جامعه سر خورده شه