سوال و 12 جواب
(آخرین جواب : 93/2/30)هدف
سلام مامان های مهربون
بیایین اینجا ازهدفمون واسه درست کردن وبلاگ برای کودکانمون بگیم
و اینکه فکر میکنیم تا کی میتونیم ادامه بدیم
بیایین اینجا ازهدفمون واسه درست کردن وبلاگ برای کودکانمون بگیم
و اینکه فکر میکنیم تا کی میتونیم ادامه بدیم
1393/2/29
#کودک
#سایر موارد
مامان مریم
12:10 1393/2/29
هدف من ثبت جزء به جزء خاطراتشه چون برخلاف تصورم ممکنه از یادم بره و دفتر خاطرات هم دارم ولی اینجوری چون مصوره همه چی گویاتره و در آینده پسرم میتونه همه روزمرگی های کودکیشو ببینه
و الان هر کار تازه ای میکنه برخلاف گذشته با دوربین دنبالش میدوم تا ثبتش کنم ولی قبلا اینطوری نبود و این خوبه که بعدها یه عالمه خاطره بچگی داره نه همش فبگور واسه عکاسی
و تا اونجا که بتونم و نی نی وبلاگ اجازه بده هستم
و الان هر کار تازه ای میکنه برخلاف گذشته با دوربین دنبالش میدوم تا ثبتش کنم ولی قبلا اینطوری نبود و این خوبه که بعدها یه عالمه خاطره بچگی داره نه همش فبگور واسه عکاسی
و تا اونجا که بتونم و نی نی وبلاگ اجازه بده هستم
مامان ويانا
13:13 1393/2/29
هدف من ثبت لحظه به لحظه خاطرات دخترم است و دعا می کنم که همیشه نی نی وبلاگ ثابت بماند و من را در رسیدن به هدفم یاری کند . چون خاطرات کودکی مثل باد می گذرد و از آن فقط عکس و خاطره می ماند.
مامان مرضیه
13:24 1393/2/29
هدف من پر کردن اوقات تنهاییم بود و اینکه خونواده و فامیلم بتونن با من ارتباط داشته باشن و عکسای امیررضا رو ببینن و امیررضا هم یه دفترچه خاطرات داشته باشه.
مریم(مامان کیان)
14:04 1393/2/29
منم برام مهم بود که خاطرات و شیرین زبونی های پسرم برای همیشه ثبت بشه چون بعضی هاش تو خاطر آدم نمی مونه و البته چون خودم عادت به خاطره نویسی دارم خوب به پسرم هم یاد بدم و الان چون همه چیز الکترونیکی شده خاطره نوشتن هم به اون سمت میره
من این کار و تا جایی که بتونم و کیان هم خودش بزرگ بشه و بخواد ادامه میدم
من این کار و تا جایی که بتونم و کیان هم خودش بزرگ بشه و بخواد ادامه میدم
مامي مينا
16:21 1393/2/29
من يكي از اصلي ترين دليلهام اين بود كه خاطرات دوران كودكيشو فراموش نكنم. الان كه پسرم دوسالشه گهگاهي با همسرم ميشينيم و صفحات اول وبلاگشو ميخونيم و عكسهاشو ميبينيم و دلمون كلي واسه كوچيكيهاش تنگ ميشه. حالا فكر كن ده سالش بشه.
برام مهم نيست چقدر بازديد كننده داشته باشه يا نظر بدن يا فكر و خيال عجيب در موردم بكنن. من با توجه به ميل خودم و كارهاي پسرم پستهامو ميذارم.
منم مثل دوستان ديگم خاطرات و اتفاقات زندگي شخصيمو تو دفترم يادداشت ميكنم چون عادت كردم به اينكار اما اين وبلاگ شخصي پسرمه و شايد بزرگتر شد خودش نوشتنشو ادامه بده .
برام مهم نيست چقدر بازديد كننده داشته باشه يا نظر بدن يا فكر و خيال عجيب در موردم بكنن. من با توجه به ميل خودم و كارهاي پسرم پستهامو ميذارم.
منم مثل دوستان ديگم خاطرات و اتفاقات زندگي شخصيمو تو دفترم يادداشت ميكنم چون عادت كردم به اينكار اما اين وبلاگ شخصي پسرمه و شايد بزرگتر شد خودش نوشتنشو ادامه بده .
مامان زهرا
20:07 1393/2/29
من عادت دارم خاطراتو مثل دوستان تو دفتر خاطرات بنویسم .ولی لذتی که اینجا داره تو اون دفتر نیست .شایدم بخاطر عکسایی هست که اینجا می ذاریم .
مامان زهرا
20:08 1393/2/29
راستی مامان رها چراعکس اینجا باوبلاگت فرق داره ؟؟؟؟؟
مامان طاها
23:48 1393/2/29
من هم دلم میخواد خاطرات پسرمو ثبت کنم و بعد بزرگ شد بهش هدیه بدم.قشنگی وبلاگ به نظراتش و دوستی هاش هست وگرنه باword و ... هم میشه همچین کاری کرد
هدیه
02:14 1393/2/30
برام سئوال خیلی جالبی بود
من هدفم برای ساختن وبلاگ تو نی نی وبلاگ این بود که یه جورایی بتونم با وبلاگ همه تنهایی هامو پر کنم در واقع یه چیزایی از دوستام یاد بگیرم در اصل وبلاگ دفترچه خاطرات منه و حرفایی که توش می زنم شاید نتونم به کسی بگم
من هدفم برای ساختن وبلاگ تو نی نی وبلاگ این بود که یه جورایی بتونم با وبلاگ همه تنهایی هامو پر کنم در واقع یه چیزایی از دوستام یاد بگیرم در اصل وبلاگ دفترچه خاطرات منه و حرفایی که توش می زنم شاید نتونم به کسی بگم
مامانی
08:12 1393/2/30
هدف من هم ثبت خاطرات دخترم بود و خیلی ناراحتم از اینکه چرا زودتر با نی نی وبلاگ آشنا نشدم آخه من از 7 ماهگی دخترم شروع کردم به نوشتن و قبل از اون رو ندارم .
گاهی که بر می گردم و خاطرات گذشته رو می خوندم برای خودم هم تازگی داره چون گاهی اوقات بعضی از حس های اون وقتام رو فراموش می کنم ولی با مرور دوباره انگار به همون زمان بر می گردم .
به قول مامی مینا فکر کنید بچه هامون 10 ساله یا 15 ساله بشن اون موقع بر گردی و خاطرات رو بخونی چه حالی داره من که فکر کنم کلی گریه کنم
گاهی که بر می گردم و خاطرات گذشته رو می خوندم برای خودم هم تازگی داره چون گاهی اوقات بعضی از حس های اون وقتام رو فراموش می کنم ولی با مرور دوباره انگار به همون زمان بر می گردم .
به قول مامی مینا فکر کنید بچه هامون 10 ساله یا 15 ساله بشن اون موقع بر گردی و خاطرات رو بخونی چه حالی داره من که فکر کنم کلی گریه کنم
مامان مریم
16:14 1393/2/30
مامانی جون پس من چی بگم که پسرم 2 سال و 4 ماهش بود که عضو نی نی وبلاگ شدم ولی از اول بارداری دارم مینویسم و جلو میام و هنوز بعد 3 ماه به الانش نرسیدم و 5 ماه عقبم
دوست جونام وبلاگ آیدین منو که میخونین همیشه به موضوعش دقت کنین اینو گفتم که پست بعدی کاپشن تن جوجوم دیدین تعجب نکنین
دوست جونام وبلاگ آیدین منو که میخونین همیشه به موضوعش دقت کنین اینو گفتم که پست بعدی کاپشن تن جوجوم دیدین تعجب نکنین
دوم سرگرمی
سوم سوپرایز بچه ها!!!!