مشکل با همسرم

مامان ناهید 01:21 1392/10/3 عزیزم می دونم این یه چیزیه که آدم نمی تونه به راحتی بپذیره وتحمل کنه اکثریت این جورین تو خانواده خودشون راحتترن ولی این نمیشه که یه نفر هرجا که خودش دلش بخواد هرجوری رفتار کنه یعنی یه نفر دیگه داره از درون داغون میشه من فکر کنم بشینید منطقی با شوهرتون حرف بزنید ببینید که مشکلشون از کجاست یا اگه به نتیجه ای نرسیدید با یه مشاور خوب حرف بزنید تا به نتیجه برسید من خودم هم اگه این رفتارهارو ببینم نمی تونم تحمل کنم حتما یه را ه حلی برا مشکل پیدا می کنم یه عمر زندگی کردن هست باید مشکل رو حل کنید تو بحثهای آزاد تو پرسش وپاسخ بگردیدشاید یه چیزی مثل ادرس مشاوره دستگیرتون بشه می تونید به وبلاگ عمو روحانی سر بزنید باهاشون تماس داشته باشید منم تماس تلفنی با ایشون داشتم که یکی از مشکلاتم تا حدودی زیادی حل شد
این ادرسشون هستhttp://porsemanekoodak.niniweblog.com/

مامان پارسا 08:03 1392/10/3 همون طور که بقیه هم اشاره کردند، این مشکلات اوایل زندگی طبیعیه، چون دو نفری که با هم ازدواج می کنند معمولا از دو فرهنگ کاملا متفاوت هستند و تا به فرهنگ خانواده طرف مقابل عادت کنند یه کم طول می کشه، من و همسرم هم این مشکل رو داشتیم چون از دو شهر و فرهنگ کاملا متضاد بودیم، ولی کم کم این مشکل کم رنگتر شد و هر دو طرف سعی کردیم تا حدودی از خواسته هامون کوتاه بیاییم، زندگی مشترک یعنی همین.

mahtab 10:08 1392/10/3 بهتره با نرمی باهاشون صحبت کنین و بگین همین مسیله برا شما هم هست تو خونوادشون اما شما به خاطر زندگیتون تجمل میکنین و اونها رو خونواده خودتون میدونین
ان شاءالله به زودی برطرف شه مشکلتون

مامان نجمه 11:01 1392/10/3 خب بهش بگين منم تو خونه اقوام شما حوصلم سر ميره و اين دليل نميشه آدم آداب معاشرت رو زير پا بزاره و زود از مهموني پاشه بره و يا دير برسه .ميتونيد اگر همسرتون شخصيت مغرور يا لجبازي نداره از راهكاره مقابله به مثل استفاده كنيد

بابا و مامان محمد طاها 11:51 1392/10/3 سلام همسرم منم این طوریه اگه برادم هام خونه باشن با هاشون حرف میزنه و کاری نداره یا با پدرم میرن حیاط سرگرم ماشین میشن به نظرم حق هم دارن خوب ما با مامان و خواهرمون راحتیم و هر چقدر هم که خونه مامانمون بمونیم حوصلمون سر نمیره ولی بنده خدا همسرهامون بشینن تی وی نگاه کنن خنده ولی خونه فامیل های خودشون چون از بچگی بودن خوب مسلمه که راحت ترن
به نظرم گذشت زمان لازمه بعد هم خونه مامانت سعی کن تنهاش نزاری یا به مامانت و بابات بگو دورو ورش باش براش مشغولیت درست کنید حتما که نباید مثل مهمونها بشینن و تکون نخورن

ساناز مامان متين 16:49 1392/10/3 روشنك جان حساسش نكن مردها روي يه چيزي بهشون گير بدي بدتر ميشن ..يه مدتي چيزي نگو بزار از حساسيتش بيفته ...

مامان شاهزاده کوچولو 18:04 1392/10/3 خانمی شاید دلیلش این باشه که تو خونه ی اقوام شما، شما میری و با اونها وقت میگذرونی و ایشون احساس تنهایی میکنه و فکر میکنه روز تعطیلش رو در کنار شما نمیگذرونه ولی تو خونه ی اقوام ایشون طبیعتاً بیشتر باهاش وقت میگذرونی و تنها نمیمونه ..
پیشنهاد میدم تو خونه ی اقوام خودتون وقتی با پدر ، مادر یا دیگران وقت میگذرونی همسرت رو هم شریک کنی مثلاً راجع به موضوعی که میدونی وارد بحثش میشه از پدرت سوال کن و نظر همسرت رو هم بخواه..یا موقعیتی جور کن که با خانواده ات خاطره ی مشترک پیدا کنه و صمیمی تر بشه مثلا با پدرت بفرستش استخر! یا مثلاً با هم برن و برای ظهر جمعه از بیرون غذا بگیرن و ...
همسر شما هم مثل هر مرد دیگه ای تمامیت خواهه و همه ی توجه شما رو برای خودش میخواد با درک این نکته میتونی رفتارش رو تعدیل کنی مثلاً اگه توی آشپزخونه با مادرت وقت میگذرونی هر چند دقیقه یکبار به بهانه ی چای و میوه و .. بهش سر بزن تا حس کنه با اینکه پیشش نیستی اما حواست پیش اونه!
موفق باشی دوست عزیز
و حدس میزنم چند سال اول ازدواجتون باشه