سوال و 23 جواب
(آخرین جواب : 92/5/2)مامانايي كه تحصيلات بالا دارن اما خانه دارند بيان اينجا
شما كه تحصيلات عاليه دارين و شغل تمام وقت مناسب يا مرتبط با رشته تون پيدا نكردين آيا ناراحت نيستين؟ من كه دچار افسردگي شدم آخه من از همون بچگي تا به الان خيلي درسخون بودم و الان واقعا كلافه ام اگرچه كارهاي پاره وقتي مثل تدريس تو دانشگاه پيام نور و علمي كاربردي رو انجام ميدم اما توقعم خيلي بيشتره و اصلا از شرايط الانم راضي نيستم و هر چند وقت بكبار دچار يك افسردگيي ميشم اگرچه بعدا مشكلات مردم رو در زمينه هاي ديگه مي بينم و به شرايط خودم راضي ميشم . وقتي مي بينم كه بعضيا كه اصلا شايستگي لازم رو ندارن و با پارتي پشت ميزهاي بزرگ نشستن زورم مياد اونوقت ما اينقدر زحمت كشيديم و الان ...
شما چجوري با اين مسئله كنار اومدين؟؟؟
شما چجوري با اين مسئله كنار اومدين؟؟؟
1392/4/29
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
چرا افسرده؟؟؟
من كه همه جا به رشته تحصيليم نياز دارن و كافيه لب تر كنم!!!!اگه همين الان اقدام كنم هفته ديگه دارم كارت ميكشم
خودم نميخوام....
ميخوام بچه ام يكم بزرگتر بشه،تا دلم بياد بذارمش مهد يا براش مراقب بگيرم!!!
ديدي چجوري كنار اومدم؟؟؟؟؟؟؟
فعلا پسرم از همه چيز برام مهمتره.....
شما خانومی و همین تدریس پاره وقت هم جای شکر داره،
دنیا هم مونده تا مدینه فاضله بشه که شایسته سالاری حاکم باشه و باید چشم امیدمون فقط به روزی دهنده ی اصلی باشه!
یه آقایی رو میشناسم که دکترا داره و پاره وقت تدریس می کنه و تو خوابگاه متاهلی زندگیش رو می گذرونه واقعا خدا برسه به داد دل اون و زنش که تو دو تا اتاق با یه حقوق کم زندگی می کنن اون هم با مدرک دکترا!
همبن الان برو سجده زود باش دیگه، بگو خدایا شکرت!
سر كار رفتن فوايد خيلي زيادي داره كه نميتونم بهش فكر نكنم
مامان خودم 30ساله که شاغله، با وجود 4 تا بچه پشت سر هم +یه ته تغاری،الانم شکر خدا همه مون راضی هستیم...
به فکرش باش اما خودتو اذیت نکن، توکلت به خدا باشه در عین حال تلاشتم بکن!
دعا می کنم خدا بهترین مصلحت رو پیش پات بذاره!
باور کنید یا نه من هر روز صبح که میخوام بیام سر کار به خودم لعن و نفرین می فرستم و هر روز میگم اگه خونه داشتیم دیگه نمی رفتم سر کار
چون دخملم بهم احتیاج داره و من باید برم از صبح تا ظهر حرص مردم رو بخورم و دل توی دلم نباشه که دخملم کجاست و چیکار می کنه
به نظرم حداقل تا وقتی بچه آدم کوچیکه آدم بهتره خونه دار باشه
البته در کل فکر میکنم یه مامان خونه دار بیشتر به درد بچش میخوره اما مسئله اینه که یه مامان ممکنه دوست داشته باشه تو جامعه هم باشه که اون موقع تکلیف فرق میکنه
تازه مادرمم کلی پشت کار داره و نهضت میره و الان کلی
با دستخط میخی با کلاسش مینویسه و شماره تلفونامونو میگیره..خخخ
خودمم لیسانس حقوق دارم و به هیچ عنوان نه دوستدارم ادامه تحصیل بدم نه شاغل باشم...
با وجود اینکه داداشمم قاضیه و بقیه خونواده ام موقعیتهای خوبی برای ایجاد شغلم دارن.....
اما عشـــــــــق است
همیـــــــــــــن مادر بودن...
شوهرداری و خونه داری.......
مطالعه آزاد در حد لالیگا...ولی از کتاب درسی و جزوه متنفرم
نی نی وبلاگ..........
نی نی سایت...
خواب صبحگاهی.......
بی عاری و بیکاری..خخخخخخخخخخخخخخ
عادت ميكنه به كار نمي تونه توي خونه بشينه.
من ارشد شیمی دارم
اونم با چه سختی و مشکلاتی تونستم مدرکمو بگیرم
الان بیکار نشستم تو خونه
من دو تا ليسانس دارم و قبل از بارداري تو صدا و سيما كار ميكردم و تازه توي همايش هاي گوناگون مترجم سه زبونه بودم ولي الان تو خونه هستم و به هيچ كاري نميرسن درسته بعضي موقه ها دلم واسه كارم و وضعيت قبلي تنگ ميشه ولي الان بيشتر راضي هستم و از اينكه تو خونه موندم و فقط مراقب بچه و همسر خودم هستم خيلي خوشحالم،فقط به اين فكر كنيد كه اگه وضعيت الان رو نداشتين راضي بودين يا خير؟! اگه اينجوري فكر كنيد مطمين باشيد افسردگي نميگيريد
مامان من شاغله و با وجودی که برای ما چیزی کم نذاشته اما همیشه یه ارزوی کوچولو داشتم
اینکه وقتی از مدرسه میام مامانم درو برام باز کنه خسته نباشه
وقتی صبح بیدار میشم مامانمو در حال عجله نبینم که داره بیرون میره و تا بعد از ظهر فقط میتونم تو یه پیتزا فروشی باهاش قرار نهار بزارم
حالا وقتی ازش می پرسم چرا اینقدر پابند شغلت بودی می گه از نگاه اطرافیان میترسیدم دوست نداشتم یه زن ناموفق و بی هدف به حساب بیام
نمی دونم درست یا اشتباه فعلا تصمیم ندارم برم سر کار و میخوام فقط مامان باشم
طاعاتتون قبول
از من تحصيل كرده شاغل هم اگه بپرسين بهتون ميگم هيچ شغلي به اندازه خانه داري تربيت فرزند نيكو و خدمت به همسر برازنده يك زن و صد البته يك مادر نيست اينو حقيقتا لمس كردم كه بهتون ميگم بهترين روز براي من روزهاي تعطيله كه بي هيچ دغدغه اي خونه هستم و پسرم و همسرم كنارمند و اوقاتم كنار اونا و توو آشپزخونه ميگذره
اگه خانواده هامون با ما توو يه شهر بودند مسلما من عوض رفت و امد بين شهرها و اصطلاحا رفتن به به تعطيلات صد در صد توو خونه ميموندم و گاهي دوست دارم تعطيلات نوروز خونه خودمون باشم و هيچ جا نرم
خيلي اوقات دو دو تا كردم و تا مرز استعفا و انصراف رفتم اما به خاطر يه دلايل خاص نشده مثلا سختي هايي كه توو دوره بارداري و... كشيدم و الان به ثبات شغلي رسيدم...غربت و دوري از خانواده...وضعيت معيشتي الان جامعه و....
اگه واقعا مشكل اقتصادي ندارين بچسبين به فرزند و زندگيتون و از راههاي ديگه در صدد جبران افسردگي و سرگرمي باشين
اين نصيحت نيست توصيه دوستانه يك مادر مجربه كه دوست داره براي ده روز هم كه شده خونه دار باشه
واسه همین علیرغم علاقه زیاد به رشته ام از ادامه تحصیل و گرفتن دکترا سرباز زدم چون دیگه توقعات وحشتناک میرفت بالا . ای امان.
من الان يه فرصت كاري توپ دارم ولي نگران بچه و همسرم هستم،٩٩٪ به خاطر اين دو نفر از اين كارم ميگذرم و موندن تو خونه و صفت خانه دارو انتخاب ميكنم با اينكه بدم مياد بهم بگن خانم خانه دار ولي حتي كه شده فقط و فقط به خاطر نگه داشتن و مراقبت از خانواده ي كوچيكم حاظرم از همه چي بگذرم و براي هميشه شاد و شنگول باشم
چون بين روزهاي كاري يك روز تعطيل يا يك هفته تعطيل خيلي مي چسبه اين حس و داريد و مطمئنن چون ميدونيد برميگرديد سركار از تعطيلي خيلي لذت ميبريد ولي وقتي بيكار باشيد و خانه نشين و از همه بدتر عادت به كار كردن و حس مفيد بودن ناشي از اون داشته باشين متوجه چيزي ميشين كه مامان پريسا جون گفتن.
من اين دوران و گذروندم و الان خدارو شكر مي كنم كه شاغل هستم چون در غير اينصورت خيلي عذاب مي كشيدم .
من روحيه م جوري هست كه اگه خونه نشين باشم كارها خونه و ... برام خسته كننده و تكراري ميشه ولي وقتي خارج از منزل مشغول ميشم بقيه روز با انرژي و روحيه خيلي بهتري كارهاي منزل و بچه هامو رسيدگي مي كنم . حتي سرعت انجام كارهامم بالاتر از زماني ميشه كه خانه دار باشم!!
مامان های عزیز بخصوص مامان سپهر و سهند جون!
متوجه هستم چی میگین :من بلافاصله بعد از مجلس عروسیمون راهی شهری شدم که هیچ کس رو نداشتیم نزدیک دوسال تموم از 6 صبح تا 4 بعد ازظهر تنها سرگرمی من کار جزئی خونه بود و بعد هم تلویزیون !! نه دوستی نه خویشاوندی نه تفریحی و نه....
اون روزها سخت ترین روزهای زندگی برای منی بود که از چهارده -پونزده سالگی تمام روزهام توو جامعه و بین دوستان و فعالیتهای فرهنگی گذشته بود اون دوسال زندان بود به معنای واقعی
من برای بارداریم مشکلی داشتم که اصلا امیدی به بچه نداشتم بنابراین بعد دوسال بواسطه یکی از دوستان دوران تحصیلم و توسط همسرش کارم بهم معرفی شد و بعد مصاحبه قبول شدم و....
چهارماه بعد شروع کار متوجه شدم باردارم اون دوسال اینقدر به من سخت گذشته بود که حاضر نشدم انصراف بدم و تا اخرش رفتم و با همه سختیها و تنهایی ها نه ماه تموم شد
اما به خاطر اینکه هنوز نیروی ساعتی بودم کلا به من بیست روز مرخصی زایمان دادند یعنی من توو روز دوازدهم زایمانم برگشتم سرکار با بچه ای که هرروز باخودم میبردم و میاوردمش
و الان که پسرم 22 ماهشه و مجبور شدم مهد بذارمش دلم میخاد یک مادر خونه دار باشم تا یک مادر شاغل دوست دارم همه لحظاتم وقف این روزها و سالهای حساس زندگیش باشه
با همه محبتی که کارکنان مهد بهش دارند و تذکراتی که برام مهم بوده و بهشون گفتم باز هم احساس میکنم بعدها برای کمبود خیلی از مادرانه هام مدیونش خواهم بود
برای مادری که کودک زیر 5-6 سال داره واقعا بهترین شغل خونه داری و لذت از تمام ثانیه های ناب مادریه و بعدش چه اشکالی داره که ساعتهایی که کودک توو پیش دبستانی و مدرسه است مادر هم به شغلش برسه
صد البته مادران عزیز شرایط خانوادگی متفاوتی دارند اما جسارتا هیچ مراقب و پرستاری حتی اگه بهترین مادربزرگها هم باشند نقش مادر رو نمیتونن ایفا کنند
من توو دوماهی که پسرم رو توو مهد گذاشتم با تمام تاثیرات خوبی که داشته خیلی از تغییر رفتارها پرخاشگری لجبازی نق زدنهای بیخود رو که میبینم بیشتر متاثر میشم که کاش هنوز هم میشد پیش خودم باشه
ماها كه همش درس خونديم مسلما مثل اونايي كه درس خون نبودن هنرمند هم نيستيم كه بتونيم از خودمون هنر دروكنيم تازه اگر بخواهيم و اين كار هم بكنيم مثلا بريم خياطي ميگن اين همه درس خونده حالا رفته خياطي... شايد نبايد به حرف مردم گوش داد.
من پشيمون نيستم كه چرا درس خوندم و ميدونم درس خوندن روي تمام جنبه هاي زندگيم اثر گذاشته و حالا همه كارهام رو با مطالعه انجام ميدم رفتار با خانواده شوهرم، شوهرم ، بچم و ...و خدا رو شكر موفق بودم شايد دوستمون راست ميگه كه بيشتر به خاطر حرف مردمه . از طرفي آدم تو خونه راكد ميشه تنبل و بي عار ميشه خاله زنك ميشه .
و چيز مهمتر اينكه به نظر من زن بايد حقوقي داشته باشه تو اين دوره زمونه پول نقش زيادي داره و زني كه پول داره يه تكيه گاه مطمئن داره و مستقل و اين خيلي خوبه اگر چه شوهر من واقعا از اين نظر هيچ مشكلي باهاش ندارم . اما خودم يه آدم پولكيم و نميتونم بي خيال پول باشم
خيلي جالب بود نوشته ت من هم دقيقا مثه شما اون دو سال سياه رو گذروندم ... توي شهر خودم من شاغل بودم و يك سال سابقه كار داشتم و كارم هم مرتبط با رشته م بود و با اينكه كمي سخت بود برام ولي عاشقش بودم بعد از ازدواجم به شهري كه همسرم در اون كار مي كرد اومديم و من از كار قبليم انصراف دادم چون امكان انتقالي گرفتن نبود. خيلي بهم سخت گذشت اون دو سالي كه در اين شهر غريب تنها و بيكار بودم دقيقا مثه شما از صبح زود تا 3 يا 4 عصر تنها توي خونه ... كارهاي خونه تكراري و ناچيز بود برام ...بعد از 2 سال تونستم كار پيدا كنم و تا مصاحبه دادم و 6 ماه طول دادند تا جواب دادند من باردار شدم و من از ابتداي بارداري سخت دوقلويي تا انتهاش رفتم سر كار!!! بازم خيلي خيلي سخت بود ولي دقيقا همونجور كه گفتي با چنگ و دندون كارمو چسبيدم و بايد بگم تا 3 روز قبل از زايمانم هم سر كار مي رفتم!!!
بعد از 6 ماه مرخصي بچه هامو گذاشتم مهد كه يكسره مريض بودن روزگارم سياه شده بود با دو تا بچه 6 ماهه همش عصرا توي مطب دكترها بوديم و شب ها از مريضي نميخوابيدن و من و همسرم مدام بيدار بوديم صبح هم ما سركار اونها مهد!!! خيلي سخت گذشت اون دو ماه. بعد از مهد برداشتمشون و براشون پرستار گرفتم كه خدا با من ياري كرد و پرستار خوبي نصيبم شد كه هنوز هم ازشون نگهداري مي كنه.و الان ديگه راحت و راضيم.
من فكر مي كنم اين روزها هم مي گذره و به قول مامان پريسا جون ما ميمونيم و كار خودمون . درسته كه بچه ها الان نياز دارن ولي بعدا هم فكر كنم خوششون بياد از اينكه مامانشون تحصيلكرده و شاغله و ضمنا ما با پولهاي خودمون مي تونيم براشون بالاخره يه كارهايي بكنيم .
ضمن اينكه زن دستش توي جيب خودش باشه خيلي خوبه .
باز هم نظرات و تفكرات و عقايد هر كسي ممكنه با من متفاوت باشه و براي همه ارزش و احترام قائلم.
ببخشيد خيلي صحبت كردم دوستاي خوبم.