سوال و 16 جواب
(آخرین جواب : 90/9/29)
مادر شوهر!!!
سلام
کمک می خواهم از همتون
من 9 ماهو نیمه که نی نی دار شدم و از وقتی کهبچه ام بدنیا امده خانواده شوهرم انتظار دارن آخر هر هفته ما بریم خونشون ولی من واقعاً کشش این موضوع رو ندارم چون شاغل هستم و تمام کارهای مربوط به نظافت خونه می مونه واسه آخره هفته اگه منم نخواهم برم اونا پا میشن میان خونه ما واقعاً برام سخته نمی دونم چه طوری این رفت و آمد کم کنم شما اگه بودین چه کار می کردین؟
آدمهای خوبیه هستن ولی مادر شوهرم می شنه از چیزهای که من اصلاً بهش علاقه ندارم حرف می زنه و هر حرف 40 بار تکرار می کنه یا کل برنامه آشپزی که در کل هفته رو دیده توی همه شبکه ها از قبیل داخلی و خارجی برام تعریف می کنه نمی دونم چه کار کنم؟
کمک می خواهم از همتون
من 9 ماهو نیمه که نی نی دار شدم و از وقتی کهبچه ام بدنیا امده خانواده شوهرم انتظار دارن آخر هر هفته ما بریم خونشون ولی من واقعاً کشش این موضوع رو ندارم چون شاغل هستم و تمام کارهای مربوط به نظافت خونه می مونه واسه آخره هفته اگه منم نخواهم برم اونا پا میشن میان خونه ما واقعاً برام سخته نمی دونم چه طوری این رفت و آمد کم کنم شما اگه بودین چه کار می کردین؟
آدمهای خوبیه هستن ولی مادر شوهرم می شنه از چیزهای که من اصلاً بهش علاقه ندارم حرف می زنه و هر حرف 40 بار تکرار می کنه یا کل برنامه آشپزی که در کل هفته رو دیده توی همه شبکه ها از قبیل داخلی و خارجی برام تعریف می کنه نمی دونم چه کار کنم؟
1390/9/27
#کودک
#سایر موارد
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
مامان مینا
10:15 1390/9/27
عزیزم شما باید با همسرت صحبت کنی و شرایطت رو بهش بگی و ازش بخوای با خانواده خودش صحبت کنه تا شاید اگه همه درکت کردند مشکل حل بشه. منم مثل شما بودم خودم فقط به مادر شوهرم گفتم که کارام زیاده و همیشه نمی تونیم با هم باشیم اونم قبول کرد.
زینب فتوحی
11:01 1390/9/27
سلام عزیزم منم درست مادر شوهرم شبیه شماست
ببین اولا سعی کن حتما خودت بری خونشون چون اینجوری کمتر بهت فشار میاد مثلا روز جمعه بهشون بگو که خودت میری پیششون و تا ظهر یکی دوساعت قبل از نهار وقت داری به کارهای خونه ات برسی بعد برو اونجا و عصر ساعت های 5 یا 4 برگرد خونه بگو همه کارهام مونده و باید انجام بدم و دوباره زود بیا خونه .............اگر جوری شد اونا اومدن خونتون شوهرت رو تنبیه کن و بیشتر کارها رو سرش بریز تا اون خودش این موضوع رو برات حل کنه
ببین اولا سعی کن حتما خودت بری خونشون چون اینجوری کمتر بهت فشار میاد مثلا روز جمعه بهشون بگو که خودت میری پیششون و تا ظهر یکی دوساعت قبل از نهار وقت داری به کارهای خونه ات برسی بعد برو اونجا و عصر ساعت های 5 یا 4 برگرد خونه بگو همه کارهام مونده و باید انجام بدم و دوباره زود بیا خونه .............اگر جوری شد اونا اومدن خونتون شوهرت رو تنبیه کن و بیشتر کارها رو سرش بریز تا اون خودش این موضوع رو برات حل کنه
( باباي نگين و محمد حسین )
12:04 1390/9/27
سلام
توي وبلاگ من 2تا پست تحت عناوين : مادران تازه كار هميشه نگرانند . و علت دعواي عروس و مادر شوهر وجود داره اميدوارم براتون مثمر ثمر باشه .
موفق باشيد
توي وبلاگ من 2تا پست تحت عناوين : مادران تازه كار هميشه نگرانند . و علت دعواي عروس و مادر شوهر وجود داره اميدوارم براتون مثمر ثمر باشه .
موفق باشيد
مامان آرینا
12:28 1390/9/27
سلام عزیزم.مادرشوهر من زن بسیار خوبیه وهروقت که به خونه ما میاد یا می ریم خونشون در کارهای خونه وحتی کاراهای مربوط به دخترم را انجام می ده و وقتی بهش می گم که من راضی نیستم که شما زحمت بکشید میگه بچه کوچیک داری باید کمکت کنیم.به نظر من زیاد روی این موضوع حساس نشو چون مطئنا بدتر می شه و اتفاقا وقتی به خونتون میان سعی کن ازشون کمک بگیری تا با کوچولوتون بازی کنن و شما به کاراتون برسین.سعی کن ناراحتشون نکنی.فکر کنم اینطوری همه راضی باشن.
نی نی وبلاگی
20:22 1390/9/27
فکر کنم بهترین کار این باشه که تو فرصتهایی که تو هفته پیش میاد تلفنی همه چیز مو به مو واسش بگی و مدام بین حرفات شرایطتتو تکرار کنی به قولی به در بگی دیوار بشنوه! شاید موثر باشه
مامان راحله
20:55 1390/9/27
زندگی زیباست
لبخند بزن فکر کن همیشه در مقابل دوربین مخفی هستی!
لبخند بزن فکر کن همیشه در مقابل دوربین مخفی هستی!
مامان صفا
21:16 1390/9/27
من هر هفته مهمون ندارم ولی تقریبا هر ماه دارم تازه 4 یا 5 روزه از وقتی هم که نی نی بیاد تازه بیشتر هم میان... فکر کنم من یا از شوهرم بیشتر کار بکشم یا از اونا...تا الان همچین کاری نکردم و همه کارام با خودم بوده ولی بعد این سخته شما هم به نظرم جمعه ها خوبه خودت بری...و بگی با کار و مشغله واقعا سخته انشاالله درکت کنن
فاطمه
08:06 1390/9/28
سلام عزیزم
عزیزم صبر کن سعی کن روی این موضوع خیلی حساس نباش من دخترم یک روز درمیان پیش مادرشوهرم هست بیشتر وقتها اونجا هستیم اولش برایم سخت بود ولی عادت کردم الان اگر شوشو نیاید خودم می روم خونه مادرشوهرم سر می زنم و دلم برایشون تنگ می شود سعی کن حساس نباشی و ارامش داشته باشی
عزیزم صبر کن سعی کن روی این موضوع خیلی حساس نباش من دخترم یک روز درمیان پیش مادرشوهرم هست بیشتر وقتها اونجا هستیم اولش برایم سخت بود ولی عادت کردم الان اگر شوشو نیاید خودم می روم خونه مادرشوهرم سر می زنم و دلم برایشون تنگ می شود سعی کن حساس نباشی و ارامش داشته باشی
ماناز
10:32 1390/9/28
دوست عزیزاین رابدانید که بچه هابزرگ میشوند تمام سختی این دوران می گذرد اما بعضی چیزها هیچوقت تمام نمیشوند وماندگار می شوندمانندرنجاندن دیگران از خودمان الان کاری نکنیم که دراینده افسوس بخوریم چرااین اشتباه راکردم حتی به بچه خود تان هم گذشت ومهربانی رایاد دهید که مهمتراز غذایی است که به او می دهید ویا کاری برای امور دنیوی او برایش می کنید این دوران گذراست والبته حق هم دارید اما سعی کنید با برنامه ریزی دقیقتری به امورات دیگر هم برسیدمن خودم بابرنامه ریزی گاهی کارهایی انجام داده ام که فکرش را هم نمی کردم وربطی به شاغل بودن یا نبودن ندارد گاهی یرخی خانه دارها انقدروقت کم می اورند که یک زن شاغل نمی اوردبه خاطر تمیزی زندگیتان دل گروهی دیگر مخصوصااگربزرگتر هم باشند را مکدر نکنیداین قابل جبران نیست نه تمیزی خانه وامور ظاهری
مامان پرنیا جون
11:03 1390/9/28
خانومم سلام
همه ما کم و بیش با ایم مسائل روبرو میشیم اما من فقط از جنبه این که ما خودمون هم یه زمانی به سن پدر و مادرامون میرسیم و تنها امیدمون این که توی این سن کسی باشه که بتونیم باهاش هم صحبت باشیم و اون تنهایی خودمون رو پر کنیم رو تجربه میکنیم نظر شخصی من این که اونا به خاطر علاقه به شما و پسرشون و حالا که نوه دار شدن ارتباطشون با شما بیشتر شده ولی من شخصا خودم این رفت و امد را قبول دارم چون توی زندگیهای حالا که خالی از محبت و عاطفه شده و زندگی ماشینی باعث فاصله میشه این نوع رفت و امد باعث استحکام
شما درسته به کارای خونتون نمیتونین برسین اما دل یه انسانی را خوشحال میکنید که دلگرم بچه هاش به نظر من اگه یه برنامه ریزی کلی داشته باشین هم میتونین به کارای خونه برسین وهم به مهمون داریها
اصولا ادمای مسن تر که حوصله شون سر میره و چیزی برای گفتن ندارن و تنها سرگرمیشو ن ما بچه ها هستیم من خودم خطره خوشی از خانواده شوهرم ندارم با این که خیل یاذیتم کردم بیشتر از ون چیزی که فکر میکنی ولی یه جوری باهاشون رفتار میکنم که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده به نظر من توی ایت عمرای کوتاه باید یه جوری با همدیگه کنار بیایم دوست عزیزم .
همه ما کم و بیش با ایم مسائل روبرو میشیم اما من فقط از جنبه این که ما خودمون هم یه زمانی به سن پدر و مادرامون میرسیم و تنها امیدمون این که توی این سن کسی باشه که بتونیم باهاش هم صحبت باشیم و اون تنهایی خودمون رو پر کنیم رو تجربه میکنیم نظر شخصی من این که اونا به خاطر علاقه به شما و پسرشون و حالا که نوه دار شدن ارتباطشون با شما بیشتر شده ولی من شخصا خودم این رفت و امد را قبول دارم چون توی زندگیهای حالا که خالی از محبت و عاطفه شده و زندگی ماشینی باعث فاصله میشه این نوع رفت و امد باعث استحکام
شما درسته به کارای خونتون نمیتونین برسین اما دل یه انسانی را خوشحال میکنید که دلگرم بچه هاش به نظر من اگه یه برنامه ریزی کلی داشته باشین هم میتونین به کارای خونه برسین وهم به مهمون داریها
اصولا ادمای مسن تر که حوصله شون سر میره و چیزی برای گفتن ندارن و تنها سرگرمیشو ن ما بچه ها هستیم من خودم خطره خوشی از خانواده شوهرم ندارم با این که خیل یاذیتم کردم بیشتر از ون چیزی که فکر میکنی ولی یه جوری باهاشون رفتار میکنم که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده به نظر من توی ایت عمرای کوتاه باید یه جوری با همدیگه کنار بیایم دوست عزیزم .
مامان نیره
23:34 1390/9/28
عزیزم برو خدا رو شکر کن که آخر هفته ها باید برید.من بچم 8 ماهشه و ما هر شب،تکرار می کنم هر شب مجبوریم خونه مادرشوهرم بریم.چون پدرشوهرم شبها می ترسه.
ولی من با صبر این دوره رو می گذرونم
ولی من با صبر این دوره رو می گذرونم
مامان فاطی به قول باران
00:01 1390/9/29
می تونی یه هفته در میون بری ؟
نی نی وبلاگی
02:24 1390/9/29
سلام عزیزم برو خدا رو شکر کن که هفته ای بکبار میان من چی بگم که یه نی نی 7 ماهه دارم یه نی نی 2 ساله تازه نه تنها مادر شوهر تمام خواهر شوهرام همگی میذارن ساعت 8 شب میان مثلا" برای سر زدن شام میمونه حالا کسی جرات داره شام نگه نداره من اینو گفتم که بگم تحمل کن چون من همه راهه رو رفتم حتی سر نی نی دومم استراحت مطلق بودم برای اینکه به قول خودشون دلم نگیره هر شب اونجا بودن تمام پذیرایی هم پای خودم بود دیدی گلم از تو بدتر هم هست توکلت به خدا باشه درست میشه غصه نخور
افسانه علي آبادي
10:03 1390/9/29
سلام عزيزم
هميشه توي زندگي طوري رفتار کن که بعداً پشيمان نشي، اگر الان با صبر و تحمل و خانمي از کنار اين مسائل رد بشي در آينده هم خداوند جواب خوبي و خانمي تو رو بهت ميده.
هميشه توي زندگي طوري رفتار کن که بعداً پشيمان نشي، اگر الان با صبر و تحمل و خانمي از کنار اين مسائل رد بشي در آينده هم خداوند جواب خوبي و خانمي تو رو بهت ميده.
مامان طاها
15:38 1390/9/29
سلام عزیزم ,چه سوالی کردی که این همه جواب داره
به نظر من 3 یا 4 ساعت ناراحتی نداره برو غذات رو بخور و استراحت کن البته میتونی 1 ساعت قبل شوهر و نی نی گلت رو بفرستی بعد که یک مقدار از کارات رو کردی خودت بری و اگه زیاد خوشت نمیاد بهتر بعضی وقتها بهونه در بیاری
ولی در کل لذتش رو ببر وبیخیال شو
به نظر من 3 یا 4 ساعت ناراحتی نداره برو غذات رو بخور و استراحت کن البته میتونی 1 ساعت قبل شوهر و نی نی گلت رو بفرستی بعد که یک مقدار از کارات رو کردی خودت بری و اگه زیاد خوشت نمیاد بهتر بعضی وقتها بهونه در بیاری
ولی در کل لذتش رو ببر وبیخیال شو
عزيزم فقط سعي كن خودت رو با اين مسائل پير نكني سعي كن به خودت برسي و جوون وشاد بموني اگه ميخوان بري خونشون هي بچتو بنداز سرشون تا كلافه شن اگه اونا هم زياد اومدن خونتون خودت رو با كاراي بچت مشغول كن وغر بزن تا بفهمن مزاحمن..............