سوال و 59 جواب
(آخرین جواب : 93/6/16)فرهنگ آپارتمان نشینی
سلام . بنظرتون چرا عده ای فرهنگ آپارتمان نشینی رو رعایت نمیکنند ؟؟ آیا درسته ساعت 3 نیمه شب با صدای بلند در و حرف زدن ساکن یکی از طبقات بپری یا ساعت 2 نیمه شب برای مشکل جای ماشین در پارکینگ با صدای زنگ آیفون شوکه بشی ..
یا وقتی از راهرو رد میشی به دوچرخه بچه همسایه که جلوی در خونه میزاره بخوری ..بنظرتون چجوری میشه فرهنگ سازی کرد و چه باید گفت !!!!
یا وقتی از راهرو رد میشی به دوچرخه بچه همسایه که جلوی در خونه میزاره بخوری ..بنظرتون چجوری میشه فرهنگ سازی کرد و چه باید گفت !!!!
1393/6/12
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
mahtab
15:16 1393/6/12
مشکل حاد تر از اين حرفاست
فرهنگمون خيلي ايراد داره، فرهنگ اپارتمان يکي از اوناست
فرهنگمون خيلي ايراد داره، فرهنگ اپارتمان يکي از اوناست
مامان نازی
15:41 1393/6/12
سلام گلم.
چند شب پیشها ساعت 3 نصفه شب یکی از واحدها اثاث کشی داشت باورت میشه؟!!!!
یه شب دیگه هم ساعت 2 نصف شب مهموناشون میرفتن نمیدونی با چه سرو صدایی رفتند ،توی پله ها از هم خداحافظی میکردن.
گلم درست نمیشه تذکر هم جواب نمیده عادت کردن
چند شب پیشها ساعت 3 نصفه شب یکی از واحدها اثاث کشی داشت باورت میشه؟!!!!
یه شب دیگه هم ساعت 2 نصف شب مهموناشون میرفتن نمیدونی با چه سرو صدایی رفتند ،توی پله ها از هم خداحافظی میکردن.
گلم درست نمیشه تذکر هم جواب نمیده عادت کردن
هدیه
16:05 1393/6/12
آی ساناز جون منم دلم پره ساختمون ما دوواحدیه تو هرطبقش و ماتو طبقه4 هستیم همسایه روبرویه ما خدا نکنه که باهم دعوا کنن واویلاست یا وسواسی خانمه گل می کنه و شروع می کنه سمت خونه ما پشت بوم فرش شستن و یا موکت می شوره یا فرش می شوره یا آب آشغالاش می ریزه تو راهرو هرچی هم ما می گیم یا مدیرساختمون می گه اصلا گوش نمی دن وبه هیچ صراطی مستقیم نیستن منم گذاشتمشون به امون خدا
مامان مریم
16:22 1393/6/12
سلام ساناز جونم
من به آیدینم یاد دادم که شب که هوا تاریک میشه دیگه نباید تو خونه بدو بدو کنه....ماشینشو هم شبا جمع میکنم و میزارم بیرون تا نبینه و سوارش بشه که صدا پایین بره...تا ساعت 10 شب زیاد سخت نمیگیرم ولی از اون به بعد هی تذکر میدم بهش و الان تا میگم آیدین آرومتر....میگه نی نی بیدار میشه....
ولی.......همسایه طبقه پایین ما دیگه خیلی شورش رو دراورده بود...از ساعت 9 شب میگفت الان ساعت استراحته....صدای سبد ماشین آیدین که میریزه زمین میاد!!!
البته تقصیر خودم بود ...چند بار که بچش هنوز نوزاد بود وقتی ساعت 11 صبح یا 7 بغد از ظهر زنگ میزد بهم که مریم جون حواست به آیدین باشه بچه رو خوابوندم....میگفتم چشم عزیزم و میشستم 2 ساعت با آیدین لگو بازی که حتی راه نره و این شد که پر توقع شد و ساعت 9 شب بهم اولتیماتوم میداد..!!!
هیچ وقت یادم نمیره....ساعت 11 شب از مهمونی رسیدیم خونه و آیدین داشت دستاشو میشست که از روی صندلی زیر پاش خورد زمین و گریش درومد....تو اون استرس که من و همسرم داشتیم این به من اس داد که زورت زیاده هر کار دوست داری بکن!!!
باور کنین ما همش 5 دقیقه بود که رسیده بودیم خونه!!!خیلی خیلی دلم شکست....من یه بار که بچش واکسن زده بود و مامانش نمیدونست باید بهش استامینوفن بده،خودم بچشو دارو دادم و تو بغلم انقدر تاب دادم تا بخوابه و آیدین خودم که خوابید 1 ربع پشت درشون نشسته بودم تا اگه باز صدای گریه بچش اومد برم کمکش ...چون خیلی ترسو و ناشی بود....اونوقت به جای اینکه بپرسه آیدین چی شده به من همچین اسی میده!!!
بهم گفت نمیگم آیدین جان رو محدود کنی....براش یه تدبیر داشته باش و آرومش کن!!!
الان 1 ماهه نیست....دو هفته پیش از همسایه طبقه اول شنیدم، با بچه 11 ماهه ناخواسته باردار شده....خیلی بد ویاره و گفته بود دیگه بچه نمیخوام اصــــــلا!!
بچه ها فکر کنم دیگه منو بعد 6 ماه همه بشناسین...اصلا اصلا کینه ای نیستم و همه رو با شزایط خودشون دوست دارم....اما خیلی دلم از اون دوستم شکسته بود و دیگه نه بهش زنگ زدم و نه هیچ تماسی اما....فهمیدم خدا خیلی عادله...حالا بره بچه اول رو با تدبیر خودش آروم کنه و دومی رو بخوابونه!!!
ساناز جونم....من هم این مشکل زنگ زدن صبح زود و نیمه شب برای اینکه ماشین جلوی پارکینگ مال شماست یا نه رو داشتم....شب ها قبل از خواب آیفون رو قطع کن و راحت بخوابین....به نظر من هم دیگه نیمه شب به بعد واقعا ساعت استراحته...باید بری و تذکر بدی...ولی ... آدمی که فرهنگشو نداشته باشه هیچ جوره عوض نمیشه...
ولی دوستای گلم...درباره همسایه ای که بچه کوچیک داره باید صبورتر بود...الان تو عصر آپارتمان نشینی و تک فرزندی با دوره ما خیلی فرق داره....بچه های بیچاره چه گناهی دارن؟؟؟
همش تو خونه هستن....باید اسباب بازی پر سروصدا نخرید و یه کنترلی تو خونه داشت ولی نه تا این حد که به صدای راه رفتن و بازی کردنشون هم گیر بدیم....مثلا من دیدم بچه ها تو خونه اسکوتر دارن خوب این خوب نیست...
من با خیلی از دوستام در این باره صحبت کردم...همه میگن تا قبل بچه دار شدن به مامانا ایراد میگرفتن و تازه بعد بچه دار شدن فهمیدن نمیشه زیاد هم از یه بچه توقع داشت
من به آیدینم یاد دادم که شب که هوا تاریک میشه دیگه نباید تو خونه بدو بدو کنه....ماشینشو هم شبا جمع میکنم و میزارم بیرون تا نبینه و سوارش بشه که صدا پایین بره...تا ساعت 10 شب زیاد سخت نمیگیرم ولی از اون به بعد هی تذکر میدم بهش و الان تا میگم آیدین آرومتر....میگه نی نی بیدار میشه....
ولی.......همسایه طبقه پایین ما دیگه خیلی شورش رو دراورده بود...از ساعت 9 شب میگفت الان ساعت استراحته....صدای سبد ماشین آیدین که میریزه زمین میاد!!!
البته تقصیر خودم بود ...چند بار که بچش هنوز نوزاد بود وقتی ساعت 11 صبح یا 7 بغد از ظهر زنگ میزد بهم که مریم جون حواست به آیدین باشه بچه رو خوابوندم....میگفتم چشم عزیزم و میشستم 2 ساعت با آیدین لگو بازی که حتی راه نره و این شد که پر توقع شد و ساعت 9 شب بهم اولتیماتوم میداد..!!!
هیچ وقت یادم نمیره....ساعت 11 شب از مهمونی رسیدیم خونه و آیدین داشت دستاشو میشست که از روی صندلی زیر پاش خورد زمین و گریش درومد....تو اون استرس که من و همسرم داشتیم این به من اس داد که زورت زیاده هر کار دوست داری بکن!!!
باور کنین ما همش 5 دقیقه بود که رسیده بودیم خونه!!!خیلی خیلی دلم شکست....من یه بار که بچش واکسن زده بود و مامانش نمیدونست باید بهش استامینوفن بده،خودم بچشو دارو دادم و تو بغلم انقدر تاب دادم تا بخوابه و آیدین خودم که خوابید 1 ربع پشت درشون نشسته بودم تا اگه باز صدای گریه بچش اومد برم کمکش ...چون خیلی ترسو و ناشی بود....اونوقت به جای اینکه بپرسه آیدین چی شده به من همچین اسی میده!!!
بهم گفت نمیگم آیدین جان رو محدود کنی....براش یه تدبیر داشته باش و آرومش کن!!!
الان 1 ماهه نیست....دو هفته پیش از همسایه طبقه اول شنیدم، با بچه 11 ماهه ناخواسته باردار شده....خیلی بد ویاره و گفته بود دیگه بچه نمیخوام اصــــــلا!!
بچه ها فکر کنم دیگه منو بعد 6 ماه همه بشناسین...اصلا اصلا کینه ای نیستم و همه رو با شزایط خودشون دوست دارم....اما خیلی دلم از اون دوستم شکسته بود و دیگه نه بهش زنگ زدم و نه هیچ تماسی اما....فهمیدم خدا خیلی عادله...حالا بره بچه اول رو با تدبیر خودش آروم کنه و دومی رو بخوابونه!!!
ساناز جونم....من هم این مشکل زنگ زدن صبح زود و نیمه شب برای اینکه ماشین جلوی پارکینگ مال شماست یا نه رو داشتم....شب ها قبل از خواب آیفون رو قطع کن و راحت بخوابین....به نظر من هم دیگه نیمه شب به بعد واقعا ساعت استراحته...باید بری و تذکر بدی...ولی ... آدمی که فرهنگشو نداشته باشه هیچ جوره عوض نمیشه...
ولی دوستای گلم...درباره همسایه ای که بچه کوچیک داره باید صبورتر بود...الان تو عصر آپارتمان نشینی و تک فرزندی با دوره ما خیلی فرق داره....بچه های بیچاره چه گناهی دارن؟؟؟
همش تو خونه هستن....باید اسباب بازی پر سروصدا نخرید و یه کنترلی تو خونه داشت ولی نه تا این حد که به صدای راه رفتن و بازی کردنشون هم گیر بدیم....مثلا من دیدم بچه ها تو خونه اسکوتر دارن خوب این خوب نیست...
من با خیلی از دوستام در این باره صحبت کردم...همه میگن تا قبل بچه دار شدن به مامانا ایراد میگرفتن و تازه بعد بچه دار شدن فهمیدن نمیشه زیاد هم از یه بچه توقع داشت
مامان مریم
16:33 1393/6/12
ساناز جونم به نظرم باید از خودمون شروع کنیم
من همیشه در رو خیلی آروم باز و بسته میکنم....کلید رو موقع قفل کردن با شتاب و سر و صدا نمیپیچونم...حتی عصر با آیدین داریم بیرون با اینکه ساعت استراحت نیست با تناژ پایین پاهاش حرف میزنم تا اون هم همون جور جواب بده و بدونه تو راه پله باید آروم بود....با مهمونای آخر شب خیلی آروم تو راه پله خداحافظی میکنم تا اونا هم یادشون بمونه الان ساعت استراحته....
به همون همسایمون که انتظارات شاق داشت ازم گفتم که بارها تو نوزادی پسرم با صدای کوبیدن در آپارتمانشون و در ورودی ساختمون و بعد هم در کوچه اون هم ساعت 7 صبح و 3 ظهر آیدین بیدار شده ولی من هیچ وقت چیزی نمیگفتم و بعد دیدم انگار اصلا نمیدونسته باید اینارو رعایت کنه و دیگه این کارو نکرد....گاهی تذکر جواب میده و باید انجام داد و یه کار خوب دیگه اینه که همه این قوانین آپارتمان نشینی رو رو یه کاغذ بنویسی و بزنی تو ورودی راه پله تا همه بخونن
من همیشه در رو خیلی آروم باز و بسته میکنم....کلید رو موقع قفل کردن با شتاب و سر و صدا نمیپیچونم...حتی عصر با آیدین داریم بیرون با اینکه ساعت استراحت نیست با تناژ پایین پاهاش حرف میزنم تا اون هم همون جور جواب بده و بدونه تو راه پله باید آروم بود....با مهمونای آخر شب خیلی آروم تو راه پله خداحافظی میکنم تا اونا هم یادشون بمونه الان ساعت استراحته....
به همون همسایمون که انتظارات شاق داشت ازم گفتم که بارها تو نوزادی پسرم با صدای کوبیدن در آپارتمانشون و در ورودی ساختمون و بعد هم در کوچه اون هم ساعت 7 صبح و 3 ظهر آیدین بیدار شده ولی من هیچ وقت چیزی نمیگفتم و بعد دیدم انگار اصلا نمیدونسته باید اینارو رعایت کنه و دیگه این کارو نکرد....گاهی تذکر جواب میده و باید انجام داد و یه کار خوب دیگه اینه که همه این قوانین آپارتمان نشینی رو رو یه کاغذ بنویسی و بزنی تو ورودی راه پله تا همه بخونن
مامان امیرحسین و سارا
16:51 1393/6/12
چند سال پیش که ما شهرستان بودیم تو آپارتمان شش واحدی زندگی میکردیم و همسرم به اتفاق آرا مدیر ساختمون شد اوایل همه با هم به مسیله میخوردن و خیلی چیزها رعایت نمیشد اما بعد مدتی که یه وایت برد با کلی قانون که به رای اکثریت رسیده بودو زدیم در ابتدای ورودی راه پله ها ،باورتون نمیشه دیگه همسایه ها فهمیدن قضیه جدیه و گاهی از هم خجالت میکشیدند موقع نقض قوانین نوشته شده البته همسرم جدیت فراوونه داشتن و خیلی وقت میداشتن طوری که بعد پانزده ماه وقتی میخواستیم از اونجا بریم همگی ناراحت بودن
میخوام بگم باید کسی باشه که وقتی اینطور مسایل پیش میاد بتونی برینو بهش بگین و با همفکری و تذکر مسیله رو حل کنین
میخوام بگم باید کسی باشه که وقتی اینطور مسایل پیش میاد بتونی برینو بهش بگین و با همفکری و تذکر مسیله رو حل کنین
فائزه مامانه سوگند
17:03 1393/6/12
سلام ساناز گل و همه دوستای گلم
ما خودمون طبقه اول میشینیم و لی به سوگند و یاد دادم زیاد بدو بدو نکنه ولی خوب بچن دیگه کاریشون نمیشه کرد و گناه دارند همسایه طبقه بالا ما دو تا پسر شیطون داشت که همیشه صداشون پایین می اومد ولی یکبارم بهشون نگفتم چون خودمو جای اونها گذاشتم که اگه منم طبقه بالا بود بچه ام همین کار و می کرد کلا ادم صبور ی در مقابل صدای بچه ها هستم چون خودم یک دونشو دارم و مشکلی ندارم
من مشکلم سطح فرهنگ همسایهامونه اتفاقا هم تحصیلکرده هستند چند وقت پیش همسایمون که تحصیلاتشم بالاست غذا بچشو اورده تو پارکینک بین بچه های دیگه بهش میده هی میگه سوگند جون دلت می خواد بیا بخور منم گفتم سوگند دستاش کثیفه و عادت نداره غذا کسی رو بخوره اونم به من گفت برو غذاشو بیار همین جا بخوره پرهام من تو خونه غذا نمی خوره اینجا فقط میخوره من و میگی قاتی کردم گفتم جلوی این همه بچه نمیشه که میاد خونه میخوره درست نیست
ولی به روی خودش نیاورد و هزارتا ادا دیگه دراورد در صورتی که ملک شخصی که نیست که غذاش و اورده وسط بچه ها داره میده بچه لوسش
و یا همون همسایه بالایمون ما یه عالمه بنایی کردیم انقدر اب از بالا ریخته بود برای شستشو سرویساش که نگو یهو سقفمون نم داده بود بهشون گفتم میگفت از خودتون نم داده ما نریختیم زیر بار نرفت که نرفت
مگه رو سقف لوله کشی ابه که همچین حرفی میزنه
همسرم میگه وقتی این ادمها اینطورین فقط بهشون تذکر بده حالیشون نیست که بدهکارشونم میشیم
و هزارتا کارهای دیگه که دوستان هم گفتند
ولی من همیشه رعایت می کنم و این بدونیم که فرهنگ ربطی به تحصیلات نداره صد تا ادم تحصیلکرده به عمرم دیدم که فرهنگشون انقدر پایین بوده فرهنگ در تربیته نه در تحصیل
ما خودمون طبقه اول میشینیم و لی به سوگند و یاد دادم زیاد بدو بدو نکنه ولی خوب بچن دیگه کاریشون نمیشه کرد و گناه دارند همسایه طبقه بالا ما دو تا پسر شیطون داشت که همیشه صداشون پایین می اومد ولی یکبارم بهشون نگفتم چون خودمو جای اونها گذاشتم که اگه منم طبقه بالا بود بچه ام همین کار و می کرد کلا ادم صبور ی در مقابل صدای بچه ها هستم چون خودم یک دونشو دارم و مشکلی ندارم
من مشکلم سطح فرهنگ همسایهامونه اتفاقا هم تحصیلکرده هستند چند وقت پیش همسایمون که تحصیلاتشم بالاست غذا بچشو اورده تو پارکینک بین بچه های دیگه بهش میده هی میگه سوگند جون دلت می خواد بیا بخور منم گفتم سوگند دستاش کثیفه و عادت نداره غذا کسی رو بخوره اونم به من گفت برو غذاشو بیار همین جا بخوره پرهام من تو خونه غذا نمی خوره اینجا فقط میخوره من و میگی قاتی کردم گفتم جلوی این همه بچه نمیشه که میاد خونه میخوره درست نیست
ولی به روی خودش نیاورد و هزارتا ادا دیگه دراورد در صورتی که ملک شخصی که نیست که غذاش و اورده وسط بچه ها داره میده بچه لوسش
و یا همون همسایه بالایمون ما یه عالمه بنایی کردیم انقدر اب از بالا ریخته بود برای شستشو سرویساش که نگو یهو سقفمون نم داده بود بهشون گفتم میگفت از خودتون نم داده ما نریختیم زیر بار نرفت که نرفت
مگه رو سقف لوله کشی ابه که همچین حرفی میزنه
همسرم میگه وقتی این ادمها اینطورین فقط بهشون تذکر بده حالیشون نیست که بدهکارشونم میشیم
و هزارتا کارهای دیگه که دوستان هم گفتند
ولی من همیشه رعایت می کنم و این بدونیم که فرهنگ ربطی به تحصیلات نداره صد تا ادم تحصیلکرده به عمرم دیدم که فرهنگشون انقدر پایین بوده فرهنگ در تربیته نه در تحصیل
وبلاگ کودک من
17:22 1393/6/12
سلام. حیفم اومد تو بحث شرکت نکنم.
ما از یه خونه ویلایی رفتیم تو یه آپارتمان تو شهر دیگه. یه خونه خیلی شیک و مدرن ولی احساس خفگی بهم دست می داد. از اون طرف هم سر و صدای بچه ها که تو حیاط آپارتمان بازی می کردن و صدای گریه بچه ها و سر و صدای والدینشون و بوق زدن تو پارکینگ واقعا منو کلافه کرده بود.
در کل خیلی برام سخت بود و نتونستم ادامه بدم و دوباره برگشتیم تو شهر خودمون و خونه ویلاییمون.
عجب کابوسی بود
ما از یه خونه ویلایی رفتیم تو یه آپارتمان تو شهر دیگه. یه خونه خیلی شیک و مدرن ولی احساس خفگی بهم دست می داد. از اون طرف هم سر و صدای بچه ها که تو حیاط آپارتمان بازی می کردن و صدای گریه بچه ها و سر و صدای والدینشون و بوق زدن تو پارکینگ واقعا منو کلافه کرده بود.
در کل خیلی برام سخت بود و نتونستم ادامه بدم و دوباره برگشتیم تو شهر خودمون و خونه ویلاییمون.
عجب کابوسی بود
فائزه مامانه سوگند
17:30 1393/6/12
مریم جون قربونت برم همچین گلی اگه طبقه بالای من میشست که از خوشحالیم ذوق میکردم
فائزه مامانه سوگند
17:38 1393/6/12
مریم جون والله ما نوشتیم همه هم می خونند کسی گوش نمی ده از پوکه سیگار تا شیره ابه زبالشون و دستمال کاغذی گوله شده بگیر رو پله ها هست دور از جون بعضی ها معلوم نیست اینجا راه پله است یا میدون اسب سواری همچین میان پایین که ستون خونه میلرزه
جالب اینکه از همدیگر هم انتقاد می کنند و به هم میگن بی فرهنگ
ما که خیلی وقته که از خودمون شروع کردیم ولی نمی دونم اینها کی می خوان شروع کنند ریموت در برای اوردن ماشینه نه عبور و مرور خودشون و هزارتا ایراد دیگه وسعمونم نمی رسه بریم خونه ویلای باید بسوزیم و بسازیم
جالب اینکه از همدیگر هم انتقاد می کنند و به هم میگن بی فرهنگ
ما که خیلی وقته که از خودمون شروع کردیم ولی نمی دونم اینها کی می خوان شروع کنند ریموت در برای اوردن ماشینه نه عبور و مرور خودشون و هزارتا ایراد دیگه وسعمونم نمی رسه بریم خونه ویلای باید بسوزیم و بسازیم
هدیه
17:43 1393/6/12
اگه من چشم نزنم شکر خدا همسایه های ما به غیراز این همسایه روبرویمون بقیه ساکت و بی آزارن این همسایه روبروی ماهم بچه کوچیک داره اما اصلا هم ناراحت نمی شم تازه ذوق می کنم که شیرین زبونی می کنه ولی دعواهاشون و سروصداهایی که تو پشت بوم راه می ندازن کلافم می کنه وقتی صدا می یاد از پشت بوم چون بیشتر اوقات تنها هستم می ترسم ولی به قول فائزه جون هرچی هم بنویسیم اصلا گوش نمی دن
مریم(مامان کیان)
20:12 1393/6/12
وای منکه انقدر به کیان گفتم مامان بالا پایین نپر تو خونه سوت نزن ،تفنگ های صدا دار و تو خونه باهاشون بازی نکن همسایه ها اذیت میشن و الان همسایه ها میان که چند وقت پیش خونه مامانم با بابام تفنگ بازی میکرد یه دفعه به بابام گفت وای بابا جون سر و صدا نکن الان همسایه ها میان.........
اما ما دو سال قبل حدود دو سال تو یه آپارتمان 15 واحدی خیلی شیک مستاجر بودیم که فقط ساختمونش شیک بود و همسایه ها .... وای آیفون و که کلا قطع کرده بودیم و به همه میگفتیم اگه اومدین خونه مون بهمون تلفن بزنین آخه هر کی از در میرفت بیرون دیگه هر زنگی و دلش میخواست میزد و سلام من همسایه تونم میشه در و باز کنید.......... کلا آیفونمون تو اون دو سال دو ماه روشن نبود
هر شبم یکی اونجا تولد و حنابندون داشت.......... و کلی مشکل دیگه
اما این یک سال و نیمی که اومدیم اینجا واقعا همه رعایت میکنن و اصلا صدا از هیچ واحدی در نمیاد!!!!!!!!!
اما خوب باید همه رعایت کنن و به حقوق هم احترام بزارن و اگر کسی حد خودش و ندونست همه با هم باید بهش تذکر بدن
ساناز جون به نظرم شمام خودتون تنها وارد عمل نشید و با یکی دو تا همسایه دیگه هماهنگ بشین و تذکر بدین این طوری درگیری هم پیش نمیاد
اما ما دو سال قبل حدود دو سال تو یه آپارتمان 15 واحدی خیلی شیک مستاجر بودیم که فقط ساختمونش شیک بود و همسایه ها .... وای آیفون و که کلا قطع کرده بودیم و به همه میگفتیم اگه اومدین خونه مون بهمون تلفن بزنین آخه هر کی از در میرفت بیرون دیگه هر زنگی و دلش میخواست میزد و سلام من همسایه تونم میشه در و باز کنید.......... کلا آیفونمون تو اون دو سال دو ماه روشن نبود
هر شبم یکی اونجا تولد و حنابندون داشت.......... و کلی مشکل دیگه
اما این یک سال و نیمی که اومدیم اینجا واقعا همه رعایت میکنن و اصلا صدا از هیچ واحدی در نمیاد!!!!!!!!!
اما خوب باید همه رعایت کنن و به حقوق هم احترام بزارن و اگر کسی حد خودش و ندونست همه با هم باید بهش تذکر بدن
ساناز جون به نظرم شمام خودتون تنها وارد عمل نشید و با یکی دو تا همسایه دیگه هماهنگ بشین و تذکر بدین این طوری درگیری هم پیش نمیاد
ساناز مامان متين
00:25 1393/6/13
سلاااااااااام دوستای گلم
ممنون از نظراتتون
مثل اینکه این مشکل به قول دوستان درست شدنی نیست و همه جاییه ..
به قول مریم جون گاهی تذکر جواب میده منم چند وقته تو فکرم یه برگه توی آسانسور بزنم و در مورد رعایت حقوق همسایه ها و فرهنگ آپارتمان نشینی مطالبی بزارم
که حداقل شاید توی اون چند ثانیه توی آسانسور نگاهشون بیفته
و شاید تاثیری داشته باشه ..
نظرتون چیه ؟ چی بنویسم ؟
ممنون از نظراتتون
مثل اینکه این مشکل به قول دوستان درست شدنی نیست و همه جاییه ..
به قول مریم جون گاهی تذکر جواب میده منم چند وقته تو فکرم یه برگه توی آسانسور بزنم و در مورد رعایت حقوق همسایه ها و فرهنگ آپارتمان نشینی مطالبی بزارم
که حداقل شاید توی اون چند ثانیه توی آسانسور نگاهشون بیفته
و شاید تاثیری داشته باشه ..
نظرتون چیه ؟ چی بنویسم ؟
حکیمه نیک بخت
00:32 1393/6/13
فکرت عالیه سانازجون .منم توساختمون قبلیمون همینکاروکردم وجواب داد .
مریم(مامان کیان)
00:46 1393/6/13
ساناز جونم با یکی از همسایه ها که به نظرت معقول تر و کم آزارتره مشورت کن و ببین کدوم نکات رعایت نمیشن و بیشتر آزار دهنده است همونا رو بنویسین و البته برای اولین اعلامیه زیاد سخت نگیرین اگر اوضاع بهتر شد دوباره یه اعلامیه جدید بزنین
ساناز مامان متين
01:27 1393/6/13
مریم جون والا ما تازه واردیم و خیلی با کسی آشنایی ندارم ..روم هم نیست اگه بخوام بزنم نمیگم من زدم کلی بنویسم بهتر نیست تا بخوام جزییات رو بنویسم ..
حکیمه جون چی زده بودی ..من نه اینکه تا حالا آپارتمان نشین نبودم خیلی بلد نیستم ..
حکیمه جون چی زده بودی ..من نه اینکه تا حالا آپارتمان نشین نبودم خیلی بلد نیستم ..
مامان مهری
12:31 1393/6/13
ما سه سال پیش تو یه 6 واحدی بودیم که ماشاله همه تحصیل کرده بی فرهنگ بودن....
سر ظهر در رو محکم می بستن و آشغال تو راه پله می گذاشتن..... یه بار که جنگ جهانی شد بین دو تاشون . نصف یکی شون شب رفته بود روغن ماشین خالی کرده بود رو ماشین اون یکی بخاطر اینکه از روغن ریزی ماشینش تو پیلوت ایراد گرفته بودن....
پنجره های رو به پاسیو رو باز می گذاشتن ....
همسایه بالایی بالکن رو می شست و آبش می ریخت رو لباس های ما
که البته با نوشتن قوانین و نصب در ورودی، یک تعدادی از مشکلات برطرف شد ولی چون تحصیل کرده بودن خیر سرشون هیچ وقت زحمت خوندن کامل قوانین رو هم بخودشون نمیدادن.....
ساناز جون به نظرم اگه تعداد واحد ها خیلی بالا نیست باید با مدیریت صحبت کنید تا یه جلسه بزاره و همه موارد رو توضیح بده و شکایات همسایه ها رو دوستانه مطرح کنه و قوانین رو در مورد رفت و آمد غیره تصویب کنن.
سر ظهر در رو محکم می بستن و آشغال تو راه پله می گذاشتن..... یه بار که جنگ جهانی شد بین دو تاشون . نصف یکی شون شب رفته بود روغن ماشین خالی کرده بود رو ماشین اون یکی بخاطر اینکه از روغن ریزی ماشینش تو پیلوت ایراد گرفته بودن....
پنجره های رو به پاسیو رو باز می گذاشتن ....
همسایه بالایی بالکن رو می شست و آبش می ریخت رو لباس های ما
که البته با نوشتن قوانین و نصب در ورودی، یک تعدادی از مشکلات برطرف شد ولی چون تحصیل کرده بودن خیر سرشون هیچ وقت زحمت خوندن کامل قوانین رو هم بخودشون نمیدادن.....
ساناز جون به نظرم اگه تعداد واحد ها خیلی بالا نیست باید با مدیریت صحبت کنید تا یه جلسه بزاره و همه موارد رو توضیح بده و شکایات همسایه ها رو دوستانه مطرح کنه و قوانین رو در مورد رفت و آمد غیره تصویب کنن.
مامان مهری
12:33 1393/6/13
البته به تحصیل کرده های محترم توهین نباشه ها....
من خودم هم بی سواد نیستم.
بعضی ها بخاطر سطح سواد بالاتر فکر میکنن البته فقط فکر میکنن همه چی رو میدونن که میشن تحصیل کرده بی فرهنگ.
من خودم هم بی سواد نیستم.
بعضی ها بخاطر سطح سواد بالاتر فکر میکنن البته فقط فکر میکنن همه چی رو میدونن که میشن تحصیل کرده بی فرهنگ.
مامان مریم
13:36 1393/6/13
ساناز جون بابای من خونه ای که براش تو بارداری و با مکافات و کلی تحقیق پسندیده بودیم و خریده بود رو چند ماه بعد به خاطر چند تا مستاجری که تو همون ساختمون بودن فروخت و فرار کرد....
خیلی هم ضرر کرد ولی واقعا نتونست بمونه اونجا....همین که مهری جون گفتن پنجره های پاسیو رو باز میزاشتن معضل بزرگی بود...شب و نصف شب صدای دعوا و موسیقی و سروصدای ظرف شستن و بلند بلند صحبت کردن میومد خونشون....
ما تو گرمای تابستون هم پنجره رو به پاسیومونو اگه بیدار باشیم باز نمیکنیم...خصوصا اگه آیدین درحال بازی باشه زود میبندیم...
ولی برای اونا گوشزد اصلا جواب ندادو بابا اینا در رفتن
خیلی هم ضرر کرد ولی واقعا نتونست بمونه اونجا....همین که مهری جون گفتن پنجره های پاسیو رو باز میزاشتن معضل بزرگی بود...شب و نصف شب صدای دعوا و موسیقی و سروصدای ظرف شستن و بلند بلند صحبت کردن میومد خونشون....
ما تو گرمای تابستون هم پنجره رو به پاسیومونو اگه بیدار باشیم باز نمیکنیم...خصوصا اگه آیدین درحال بازی باشه زود میبندیم...
ولی برای اونا گوشزد اصلا جواب ندادو بابا اینا در رفتن
ساناز مامان متين
14:51 1393/6/13
مهری جون عجب اوضاعییییییییییییییی !!!!
مریم جون امان از همسایه بد و آدمای بی فرهنگ و بی کلاس !!!
مریم جون امان از همسایه بد و آدمای بی فرهنگ و بی کلاس !!!
فائزه مامانه سوگند
15:00 1393/6/13
خدا رو شکر همسایه های ما نقدر بی ملاحظه نیستند
خیلی ناشکری کردما الان دیگه باید بگم عالین با این توصیفات مهری جون
خیلی ناشکری کردما الان دیگه باید بگم عالین با این توصیفات مهری جون
فائزه مامانه سوگند
15:04 1393/6/13
به نظر من همسایه از فامیل به ادم نزدیکتره چون تو یک جا دارن با هم زندگی می کنیم اگه همه مسائل رو رعایت کنند مشکلی پیش نمی یاد دقت کنیم همه مسائل خیلی سطحی هستند و با یک نگرش تو کارامون همه چیز درست میشه
یکسالی میشه به پدرم هی میگن خونه ویلایشونو بفروشه یه اپارتمان شیک بگیره وقبول نمی کنه دیگه حرفو پست گرفتم ربطی به اپارتمان نوساز و شیک و این چیزا نداره تو وجود ادمی این خصلتاست ادم بی ملاحضه تو بهترین و لوکسترین جا هم باشه بی ملاحظه هست
یکسالی میشه به پدرم هی میگن خونه ویلایشونو بفروشه یه اپارتمان شیک بگیره وقبول نمی کنه دیگه حرفو پست گرفتم ربطی به اپارتمان نوساز و شیک و این چیزا نداره تو وجود ادمی این خصلتاست ادم بی ملاحضه تو بهترین و لوکسترین جا هم باشه بی ملاحظه هست
مامان سویل و آراز
15:14 1393/6/13
ساناز جون ما هم چهار سال پیش توی یه اپارتمان 12 واحدی زندگی میکردیم که همیشه سر پول شارژ که ماهی 3000 تومن بود دعوا بود بیچاره نماینده مون که هر ماه برای گرفتن شارژ باید توضیح میداد که پول نظافتچی و اب حیاط و لوله های پلیکای خراب شده رو بده ( بعدها فهمیدن اپارتمانهای دیگه 5000 میدن دیگه بی سر و صدا می اوردن میدادن)
وقتی هم میخواست استعفا بده اصرار میکردن تو نماینده خوبی هستی و بمون
بعدها هم یه مامور اطلاعات ( خودش میگفت مامور اطلاعاتم منکه باور نمیکردم)اومد اپارتمانمون خون بیچاره بچه هامونو به شیشه میگرفت نمیذاشت حیاط اپارتمان بازی کنن
سر دزدیده شدن کفشها همیشه دعوا و جیغ و داد بود
وقتی هم میخواست استعفا بده اصرار میکردن تو نماینده خوبی هستی و بمون
بعدها هم یه مامور اطلاعات ( خودش میگفت مامور اطلاعاتم منکه باور نمیکردم)اومد اپارتمانمون خون بیچاره بچه هامونو به شیشه میگرفت نمیذاشت حیاط اپارتمان بازی کنن
سر دزدیده شدن کفشها همیشه دعوا و جیغ و داد بود
مامان سویل و آراز
15:18 1393/6/13
خدا رو شکر حالا سه ساله که تو یکی از بهترین جاهای تبریز زندگی میکنیم و از اون مشکلات راحت شدم ولی اینجا هم با اینکه بالا شهرِ
بازم با پسر بچه های کوچه هایی بالایی و پایینی که میان جلوی خونمون وسط ظهر فوتبال بازی میکنن و کارهای بی ادب میکنن کلافه ام
همسرم چند بار تهدید کرده میام به باباهاتون میگم ولی انقدر پر رو هستن که نمیرن اگه تا ساعت 12 شب هم اینجا باشن احدی نمیاد دنبالشون که این وقت شب چرا نمیای خونه
بازم با پسر بچه های کوچه هایی بالایی و پایینی که میان جلوی خونمون وسط ظهر فوتبال بازی میکنن و کارهای بی ادب میکنن کلافه ام
همسرم چند بار تهدید کرده میام به باباهاتون میگم ولی انقدر پر رو هستن که نمیرن اگه تا ساعت 12 شب هم اینجا باشن احدی نمیاد دنبالشون که این وقت شب چرا نمیای خونه
مامان مریم
15:59 1393/6/13
شهره جون من خونمون خیلی دوست دارم....یکی از علت هایی که بعد 8 سال با اینکه با آیدین جامون کوچیک شده ولی از اینجا نمیریم همین خصوصیات دنج و آروم بودن خونمونه....بابام همیشه میگه از اینجا بری دیوونه ای....یه بار از عصر تا ساعت 12 شب کلیدو رو در حیاط جا گذاشتیم....فکر کنین کلیدای حفاظ و آپارتمان هم روش بود و خودمون هم خونه نبودیمولی چون کوچمون بن بسته و از صبح تا شب چند بار اونم همسایه ها برای تردد به خونه های خودشون هیچ غریبه ای تو کوچه نمیاد، آخر شب که اومدیم دیدیم هنوز کلید رو دره!!!
تو ساختمون هم تنهاییم....همه یا سفرن یا شاغلن و اون همسایم هم همش خونه مامانشه و هفته ای یه شب شاید بیاد خونش!!!
ولی اون خونه بابام اینا فاجعه بود....جلوی در کوچه که مهد کودک بود....دوچرخه....اسکوتر....فوتبال....بدمینتون و جیغای وحشتناک
جالبه که بابا اینا هم تو بن بست بودن و بچه ها چون کمتر ماشین از کوچه بن بست رد میشه میومدن اونجا تا لوکیشن بازیشون به هم نخوره
خلاصه اینکه میدونم سرو کله زدن با بچه هایی که نمیدونم مامان باباشون با چه اطمینانی از صبح تا شب میفرستنشون بیرون خیلی سخته...خصوصا پررو بودن و حاضر جوابیشون
تو ساختمون هم تنهاییم....همه یا سفرن یا شاغلن و اون همسایم هم همش خونه مامانشه و هفته ای یه شب شاید بیاد خونش!!!
ولی اون خونه بابام اینا فاجعه بود....جلوی در کوچه که مهد کودک بود....دوچرخه....اسکوتر....فوتبال....بدمینتون و جیغای وحشتناک
جالبه که بابا اینا هم تو بن بست بودن و بچه ها چون کمتر ماشین از کوچه بن بست رد میشه میومدن اونجا تا لوکیشن بازیشون به هم نخوره
خلاصه اینکه میدونم سرو کله زدن با بچه هایی که نمیدونم مامان باباشون با چه اطمینانی از صبح تا شب میفرستنشون بیرون خیلی سخته...خصوصا پررو بودن و حاضر جوابیشون
مامان ساناز
18:46 1393/6/13
شهره جون ما 20 واحدیم محله خوبی هم هستیم و آدمای ساختمون هم کلی از لحاظ ظاهری باکلاس و ماشینهای آخرین مدل ..منتها چون مالک و مستجر قاطی هستند تو واحدها ..مالک ها که اصلا رعایت نمیکنند دیگه چه برسه به مستاجر که هر سال عوض میشه ..
مامان سویل و آراز
19:08 1393/6/13
ساناز عزیز من در طول چهار سال اپارتمان نشینی متوجه شدم که مستاجرین نسبت به بعضی مالکین بیشتر قوانین و حق و حقوق دیگرونو رعایت میکردن چون در صورت تکرار بی ملاحظگی چند تا مالکین اپارتمان به صاحبخانه مستاجر نامه مینوشتن و باعث میشدن از اونجا برن
ولی بعضی مالکین چون ملک شخصیشون بود زیاد اهمیتی به قوانین و حقوق دیگرون قائل نبودن و کسی حق نداشت چیزی بگه چون پول داده بودن خونه گرفته بودن ... چهار دیواری اختیاری
البته بازم میگم بعضی مالکین
ولی بعضی مالکین چون ملک شخصیشون بود زیاد اهمیتی به قوانین و حقوق دیگرون قائل نبودن و کسی حق نداشت چیزی بگه چون پول داده بودن خونه گرفته بودن ... چهار دیواری اختیاری
البته بازم میگم بعضی مالکین
مامان زهرا
19:14 1393/6/13
خدا به همتون رحم بکنه .خداروصدهزار مرتبه شکر ساختمون ما از دیوار صدا درمیاد که از ساکنین نه . بعضی وقتا حرصم میگیره ازین همه سکوت . برعکس ساختون قبلی که واحد روبرومون قفل درشون خراب بود درو که میبستن صدای بدی داشت .یا آقای خونه وقتی میخواست بره بیرون کفشاشو که ازجاکفشی برمیداشت دولا نمیشد بذاره جلوی پاش ،قدشم بلند بود ازهمون بالا پرت میکرد پایین .وای واقعا روی اعصابم بود .ولی الان فک کنم بیشترین سروصدا برای ما باشه .باید بیشتر مراعات کنم .
هدیه
20:18 1393/6/13
آره مامان سویل و آراز حق با شماست همسایه روبرویه ما حسن زیادی داره مثلا برامون هروقت هیئت می رفت تو ماه رمضون برامون سحری می یاره و یا غذامون بسوزه و بوشو بفهمه سریع برامون غذا می یاره ولی این سروصداها رو هم دارن و مالکن ما با اینکه مستاجریم و مجردیم خیلی رعایت می کنیم و تعریف از خود نباشه می گیم که مجردیم و مردی کنارمون نیست دردسرنباشه و خیلی هم به همسایه روبرومون تذکر نمی دیم می گیم می ره و به صاحب خونمون یه چیزی می گه به مدیرساختمان می گیم که اونم معمولا بهشون می گه ولی گوش نمی دن البته بگم مقطعیه یا زن وشوهر با هم دعوا می کنن و به زن به زن راه می ندازن
یا خانمه وسواسیش گل می کنه با آب مشترک فرش و موکت می شوره و برای من سئواله که خونه به اون فسقلی مگه چقدر موکت و فرش داره من معتقدم که وقتی ممکنه خودمون هم سروصدا داشته باشیم و یه شب مهمون داشته باشیم و همسایه رو اذیت کنیم به خاطرهمین خیلی به شخصه حساس نیستم و با مسائل راحت کنار می یام اینجوری دستم بازتره چون اگه همش اولتیماتوم به همسایمون بدم اونوقت اونم سعی می کنه تلافی کنه و تا تکون می خوریم می یاد بهمون اولتیماتوم می ده
برای بهتر شدن اینه که یه جلسه مدیرساختمون بذاره و همه واحدهاجمع بشه و با رای اکثریت یه قانونی رو وضع کنن و رویه دیوار بذارن تا همه هم براساس اون قانون رعایت کنند به نظرم اینجوری بهتره
یا خانمه وسواسیش گل می کنه با آب مشترک فرش و موکت می شوره و برای من سئواله که خونه به اون فسقلی مگه چقدر موکت و فرش داره من معتقدم که وقتی ممکنه خودمون هم سروصدا داشته باشیم و یه شب مهمون داشته باشیم و همسایه رو اذیت کنیم به خاطرهمین خیلی به شخصه حساس نیستم و با مسائل راحت کنار می یام اینجوری دستم بازتره چون اگه همش اولتیماتوم به همسایمون بدم اونوقت اونم سعی می کنه تلافی کنه و تا تکون می خوریم می یاد بهمون اولتیماتوم می ده
برای بهتر شدن اینه که یه جلسه مدیرساختمون بذاره و همه واحدهاجمع بشه و با رای اکثریت یه قانونی رو وضع کنن و رویه دیوار بذارن تا همه هم براساس اون قانون رعایت کنند به نظرم اینجوری بهتره
مامان مهری
20:20 1393/6/13
بنظر من همه این مسائل باید با تعامل و صحبت و روی خوش حل بشه و گرنه همه لج می کنن و میگن چرا فلان همسایه شارِِژ نمیده؟ چرا فلانی این کارو کرد پس من هم می کنم ..... اون موقع است که باید کلاهت رو برداری فرار کنی
مامان ساناز
23:19 1393/6/13
مهری جون بعضی وقتا هم که ببینی درست بشو نیست مجبوری بی خیال بشی ..
بابا و مامان محمد طاها
02:16 1393/6/14
خدا رو شکر گوش شیطون کر آپارتمان ما 15 واحد هست همه هم دو تا دوتا بچه دارن ما فقط یکی داریم واقعا اصلا سرو صدا نیست معضل بالکن و .. رو هم نداریم صدا ی هم نمیشنویم ولی این بازی تو ی پارکینگ رو تقریبا بهار که بود یه بچه که میومد پائین بقیه هم در عرض چند دقیقه میمدن پارکینگ مامانها هم میومدن پائین ولی به من که خیلی خوش میگذشت تا تیر ماه که ماه رمضون شد دیگه بازی بچه ها هم تو پارکینگ تعطیل شد ولی چون همه بچه داشتیم کسی از بازی بچه ها ناراحت نشد الان از ماه رمضون تا حالا هم که کلا دیگه هیچ بچه ای بازی نمیکنه
همسایه روبروئی ما خیلی براشون مهمون میاد خوش یه زیر انداز بر میداره میرن تو پارکینگ میشینن تا مزاحم همسایه ها نشن
تو این چند سالی که این جا هستیم دعوا نبوده و مشکلی هم نبوده
همسایه روبروئی ما خیلی براشون مهمون میاد خوش یه زیر انداز بر میداره میرن تو پارکینگ میشینن تا مزاحم همسایه ها نشن
تو این چند سالی که این جا هستیم دعوا نبوده و مشکلی هم نبوده
بابا و مامان محمد طاها
02:21 1393/6/14
قوانین آپارتمان ما
قفل در بالا پشت بوم دست مدیریت هست اگه کسی بالا پشته بوم کاری داشت مدیریت در رو باز میکنه میره بالا پشت بوم و دوباره در قفل میشه
یعنی کسی بالا پشت بوم کار خاصی نداره
هیچ کس هیچ گونه آشغالی تو راه رو ها نمیریزه
هیچ فرش و موکت و پتو تو آپارتمان شسته نمیشه هیچی چه بالا پشته بوم چه پارکینک و چه حیاط و ماشین هم شسته نمیشه چون آب مشاء داریم و حق بقیه ضایع میشه
جدیدا هم دوربین مدار بسته بستن و روی درب ورودی حیاط زدن که اشغال ها فقط از ساعت 9 تا 11 شب بیرون گذاشته بشه و گرنه برخورد میشه واقعا هم دیگه اشغالها سر وقت بیرون میزارن
شارژ ماهیانه 25 هزار تومان که اگه پمپ آب خراب بشه یا آسانسور هزینه جدا داره کلا چه مستاجرو مالک همه سر وقت پرداخت میکنن روی برگه ای که توی پارکینگ زدن هر کی شارژ رو پرداخت میکنه مهر پرداخت شد رو میزنن به خاطر همین همه میبینن که چه کسانی کی شارژ رو پرداخت میکنن
قفل در بالا پشت بوم دست مدیریت هست اگه کسی بالا پشته بوم کاری داشت مدیریت در رو باز میکنه میره بالا پشت بوم و دوباره در قفل میشه
یعنی کسی بالا پشت بوم کار خاصی نداره
هیچ کس هیچ گونه آشغالی تو راه رو ها نمیریزه
هیچ فرش و موکت و پتو تو آپارتمان شسته نمیشه هیچی چه بالا پشته بوم چه پارکینک و چه حیاط و ماشین هم شسته نمیشه چون آب مشاء داریم و حق بقیه ضایع میشه
جدیدا هم دوربین مدار بسته بستن و روی درب ورودی حیاط زدن که اشغال ها فقط از ساعت 9 تا 11 شب بیرون گذاشته بشه و گرنه برخورد میشه واقعا هم دیگه اشغالها سر وقت بیرون میزارن
شارژ ماهیانه 25 هزار تومان که اگه پمپ آب خراب بشه یا آسانسور هزینه جدا داره کلا چه مستاجرو مالک همه سر وقت پرداخت میکنن روی برگه ای که توی پارکینگ زدن هر کی شارژ رو پرداخت میکنه مهر پرداخت شد رو میزنن به خاطر همین همه میبینن که چه کسانی کی شارژ رو پرداخت میکنن
مامان مرضیه
09:06 1393/6/14
دوست عزیز من فکر میکردم تنها من و همسرم خیلی خیلی حساس هستیم به این موارد.کاش من و شما و سایر دوستان میتونستیم بی خیال باشیم ولی نمیتونیم. یا باید اعتراض کنیم که دعوا و شر میشه یا باید تو خودمون حرص بخوریم.عزیزم شما بگو ما کجای این کشور فرهنگ درست و حسابی داریم؟؟؟؟ فرهنگ سازی تو خونواده اس. حالا فکرشو بکنید این ادمای بی فرهنگ هم بچه دارن پس درست بشو نیست.تنها راهش جریمه و زورههههه اگه دولت این قانون هم تصویب کنه نور اعلی نور میشه و کشور گلستان میشه و همه چی ارومه......
مامان سویل و آراز
13:04 1393/6/14
مهری جون چرا جواب های سوالتون در مورد لباس مجلسی یکی یکی داره کم میشه؟
مامان علی
13:56 1393/6/14
سانازجان به نظر منم همون تدوین یکسری قوانین وزدن به جاهایی از ساختمون که تودیده ویا گذاشتن پشت در واحدها بهتر تلنگر میزنه!البته من تواین 7سال مستاجری 5سال تو آپارتمانی بودم وهمش درطبقه بالا ونمیتونم خیلی درکتون کنم اما سر راه پله و موسیقی وکفش کنی خیلی حرص خوردم!یک مدت هم یکی طبقه پایین مابود،همسر دوم!از2شب گردووبادوم شکنی داشت واصلا یک وضعی بود!یک شب خیلی گردو زیاد ی داشت و همسری کلافه نیمه شب باتق تق بیدارشد چندتا مشت زد!آقا فرداشبش که پیشواز ماه رمضون بود طفلی ساعت 2نیمه شب اثاث کشی کردرفت!فکرکنم خیلی حساس بود بهش برخورد!ایشالله همه مامستاجرها خونه داربشیم اونم ازنوع ویلایی بامتراژ بالا وهمسایه خوب
مامان مریم
15:53 1393/6/14
الهی آمین مامان علی جووووون
ساناز مامان متين
15:57 1393/6/14
مامان علی جون انشالا
مامان علی
20:44 1393/6/14
مریم نازنین وساناز مهربونم
البته بااین حقوق واوضاع
البته بااین حقوق واوضاع
فائزه مامانه سوگند
00:18 1393/6/15
مامان پریسا و بابا مهرداد
09:14 1393/6/15
خود ما آپارتمان قبلیمون رو فروختیم به خاطر همسایه روبرویی که دعوای خونوادگی داشتن و تا سر حد مرگ جیغ و داد و کتک کاری و فحاشی میکردن.. وقت و موقع هم نداشت و تقریبا میتونم قسم بخورم از وقتی همسایه ما شده بودن با صدای جیغ و دادشون می خوابیدیم و با صدای جیغ و دادشون بیدار میشدیم بدتر اینکه دختر بچه 8 سالشون هم با همون لحن و فحش های رکیک باهاشون همراهی کرد و وقتی دعوا تموم میشد تازه جیغ و گریه اون دختر بچه رو باید تحمل میکردیم هر قدر هم تذکر دادیم و هیات مدیره اقدام کردن بی فایده بود.
ناچار شدیم فروختیم و الان یک سالی هست که آپارتمانمون عوض شده . اینجا خیلی خوبه بخصوص که توی بالاترین طبقه ( چهارم ) هستیم و از صدای دویدن بچه های طبقه بالا هم راحتیم
راستی عزیزای من تورو خدااااااا در مورد دویدن بچه ها توی خونه و راه انداخت دوچرخه و اسکوتر توی خونه دقت کنید به خدا همسایه های طبقه پایین از این بابت خیلی عذاب میکشن بخصوص که کف پوش خون ها همه سرامیک و پارکت شده
وای که هر چی از آپارتمان نشینی بگی بازم کمه و این بی فرهنگی ها تمومی نداره
ناچار شدیم فروختیم و الان یک سالی هست که آپارتمانمون عوض شده . اینجا خیلی خوبه بخصوص که توی بالاترین طبقه ( چهارم ) هستیم و از صدای دویدن بچه های طبقه بالا هم راحتیم
راستی عزیزای من تورو خدااااااا در مورد دویدن بچه ها توی خونه و راه انداخت دوچرخه و اسکوتر توی خونه دقت کنید به خدا همسایه های طبقه پایین از این بابت خیلی عذاب میکشن بخصوص که کف پوش خون ها همه سرامیک و پارکت شده
وای که هر چی از آپارتمان نشینی بگی بازم کمه و این بی فرهنگی ها تمومی نداره
مامان مهری
13:01 1393/6/15
مامان علی جون داری دعا میکنی یه استخر دار شو بگو یا حداقل یه حوض خوشگل که هندونه بندازی توش
فائزه مامانه سوگند
14:38 1393/6/15
گل گفتی مهری جوون من عاشق یه حوض کوچولو که دورش پر از شمعدونی هست هستم یعنی میشه
مامان علی
15:05 1393/6/15
الهی بگردم، فکرمیکردم من خیلی کم توقعمشمادوتا تو کم توقعی دست منم بستین
میگم منم حالا فکرام وکردم باحوض نقلی وشمعدونی وهندونه توش حال میکنم!
میگم منم حالا فکرام وکردم باحوض نقلی وشمعدونی وهندونه توش حال میکنم!
مامان مریم
15:19 1393/6/15
منم میـــــــــــــــــــخوام
استخرم کجا بود مهری جون همون حوض آبی نقاشی و ماهی های قرمز و شمعدونی های فائزه جون و هندونه مامان علی رو ازشون میگیرم و حااااااااااااااااااااال میکنم.....فکر کن.....آیدین هم با دوچرخه دور حوض بازی کنه
دست به شمعدونی هام بزنـــــــــــــه
یکی منو بیاره بیروووووووووووون
استخرم کجا بود مهری جون همون حوض آبی نقاشی و ماهی های قرمز و شمعدونی های فائزه جون و هندونه مامان علی رو ازشون میگیرم و حااااااااااااااااااااال میکنم.....فکر کن.....آیدین هم با دوچرخه دور حوض بازی کنه
دست به شمعدونی هام بزنـــــــــــــه
یکی منو بیاره بیروووووووووووون
فائزه مامانه سوگند
17:36 1393/6/15
عزیزم قربون ایدین جونم برم با دورچرخه اش دورش بزنه فدای سرش دست به گلهای شمعدونی هم برنهمگه چی میشه
فائزه مامانه سوگند
17:36 1393/6/15
بیا بیرووووووووووووووون
مامان مریم
17:41 1393/6/15
هیچی نمیشه خانوم گلم
فائزه جونم من بچه بودم انقدر گلای حسن یوسف و شمعدونی و لاله عباس و شاه پسند مامانمو به باد دادم که بیا و ببین..
همشو هم زود قایم میکردم نفهمه....نمیدونستم مامانم اندازه بچه هاش گلاشو دوست داره و تو اون گپ های نیم ساعته که موقع آب دادن باهاشون میزد آمار تعداد برگ برگشو داشت
حالا گلم کجا بود؟؟؟منم گل و حیاط میخوام....محو بشین که منو هوایی کردین
تو قوطی کبریتمون تمرگیده بودیم هااااااا
فائزه جونم من بچه بودم انقدر گلای حسن یوسف و شمعدونی و لاله عباس و شاه پسند مامانمو به باد دادم که بیا و ببین..
همشو هم زود قایم میکردم نفهمه....نمیدونستم مامانم اندازه بچه هاش گلاشو دوست داره و تو اون گپ های نیم ساعته که موقع آب دادن باهاشون میزد آمار تعداد برگ برگشو داشت
حالا گلم کجا بود؟؟؟منم گل و حیاط میخوام....محو بشین که منو هوایی کردین
تو قوطی کبریتمون تمرگیده بودیم هااااااا
مامان علی
18:24 1393/6/15
آخی مریمی تو. که ازمن وروجک تربودی!منم خدای مخفی کاری بودم!ایشالله همه به آرزوهاشون برسن ،درپنا ه امام هشتم بچه های ماهم سلامت و. خوشبخت باشن،سایه همسریمون رو سرمون باشه،رزقشون حلال. وما-من و مریمی وساناز،مهری وفایزه-هم زودی صابخونه شیم اینقدر نق نزنیم.
عیدتونم مبارک،التماس دعا
عیدتونم مبارک،التماس دعا
مامان مهری
18:43 1393/6/15
راستی زهرا جون خیلی ممنون از دعای قشنگت.......
عید همگی تون مبارک.
عید همگی تون مبارک.
مامان مریم
18:44 1393/6/15
چه دعای قشنگی مامان علی جووونم
آره مهری جون با اون تخت و قالی همه چی تموم میشه دیکه....ولی اون ستاره ها مال بچگی هامون بودن....الان اگه خدا تموم اون خونه و حوض و ماهی و شمعدونی و هندونه رو هم یه جا بده بهمون با این هوای کثیف ستاره پیدا نمیکنیم....
اصلا هوا آلوده هست و همون بمونین آپارتمانتون و هوس حیاط نکنین....خدا صلاحمونو بهتر میدونه حتما خوب
آره مهری جون با اون تخت و قالی همه چی تموم میشه دیکه....ولی اون ستاره ها مال بچگی هامون بودن....الان اگه خدا تموم اون خونه و حوض و ماهی و شمعدونی و هندونه رو هم یه جا بده بهمون با این هوای کثیف ستاره پیدا نمیکنیم....
اصلا هوا آلوده هست و همون بمونین آپارتمانتون و هوس حیاط نکنین....خدا صلاحمونو بهتر میدونه حتما خوب
مامان مریم
18:45 1393/6/15
مهری جونم خوب گفتی....عید همه عاشقای امام رضا و دلتنگای حرمش مبارک
مامان سویل و آراز
18:53 1393/6/15
من چهار تا کاشی حیاطمونو بر میداشتم درخت توت میکاشتم
مامان مریم
18:54 1393/6/15
قربونت برم چرا حالت گرفته بشه دوستم
گفتم بزار بگم که زیاد هم حسرت نخوریم و دلمون خوش باشه صلاحمون در اینه
خوب شما که حیاط دارین انگار مهری جووون
بابا شما که فضا نیستی ما تو فضاییم آجی
گفتم بزار بگم که زیاد هم حسرت نخوریم و دلمون خوش باشه صلاحمون در اینه
خوب شما که حیاط دارین انگار مهری جووون
بابا شما که فضا نیستی ما تو فضاییم آجی
مامان علی
18:58 1393/6/15
مهری ومریم عزیزم
آرزوبرجوانان عیب نیست
آرزوبرجوانان عیب نیست
مامان مهری
18:59 1393/6/15
حیاط داریم ولی نه حوض داره نه تخت و گلدون...
بیشتر پارکینگه و بخاطر ساختمون سازی بغلی پر خاکه
بیشتر پارکینگه و بخاطر ساختمون سازی بغلی پر خاکه
فائزه مامانه سوگند
00:08 1393/6/16
ساناز جون
مامان مریم
11:11 1393/6/16
سلااااااااااااام فائزه جونم
صبر کن ببینم کجا تو نبودی...همه این آتیشا رو خودت روشن کردی
اگه اون حوض آبی رو یادمون نمیاوردی و اون شمعدونی هارو هم دورش نمیچیدی ما که با همین همسایه های با فرهنگمون نشسته بودیم تو قوطی کبریتمون
الان من از دیروز دارم شمعدونی هارو آب میدم و هندونه رو تخت گذاشتم
صبر کن ببینم کجا تو نبودی...همه این آتیشا رو خودت روشن کردی
اگه اون حوض آبی رو یادمون نمیاوردی و اون شمعدونی هارو هم دورش نمیچیدی ما که با همین همسایه های با فرهنگمون نشسته بودیم تو قوطی کبریتمون
الان من از دیروز دارم شمعدونی هارو آب میدم و هندونه رو تخت گذاشتم
خب بچشون بره تو حیاط بازی کنه
والا اگه این ادما این چیزا حالیشون بود یکی از این شکلات نبود
ماهم از این مشکلا داریم
چندبار به نگهبانی پایین گفتیم
متاسفانه هیچ کاری نکردن