سوال و 27 جواب (آخرین جواب : 93/4/10) ✿ مینا ✿ فانتزی شما چیه ؟؟؟ فانتزی یا فانتزیای شما چیه ؟؟؟؟ 1393/4/7 #بحث های آزاد #گونـــاگون
سوالات اخیر در همین موضوع چرا رمز برای ورود به مطالب رمز داده شده در زیر کیبورد نمایش داده وقتی مطلب رمز دار شده رو&zwnjمیخوام باز کنم در قسمت کلمات پیش نهادی کیبورد نمایش داده می شه و پیشنها... از چه سالی با نی نی وبلاگین؟ سلام دوستان.. از قدیمیای نی نی وبلاگم الان پسرم ۱۳ سالشه خاطراتشو مینوشتم.. اونروزا اینجا خیلی شلوغ ... 4 نظر بابت کتاب کیا کتاب رویای نیمه شب و خوندن؟ نظرتونو بگید... 1 برای هشتم چه درس هایی نیاز دارن بیشتر خونده بشن؟ آمم خب من دارم میرم هشتم و خب همیشه یه سری درس ها هستن که نسبت به بقیه مهم تر و سخت ترن و معمولا وقت... 4
.
.
.
.
.
.
بگم این درسا بسه کاش که این زنگ بخوره دل به دلدار برسه^_^
بعد استاد از کلاس بخواد بیرونم کنه همونجوری که زل زده توچشام که من پاشم برم بیرون برگردم بگم:خوب دست منو خوندی منو بدجوری سوزوندی منو مثل یه برده کجاها که نکشوندی^_^
دقیقا منم همینظوریم
اما یکیش اینه که دوقلو دختر داشته باشم اسم یکیشو بزارم ترنم اسم یکیشم تبسم
البته این فقط در حد فانتزیه ها
حرف مردمو بی خیال از بچگی های پسرکت لـــــــــــــــذت ببر خانومی
ولی منم برام خیلی مهم نیست مردم
خودم کاملا رعایت میکنم
با چادر و مانتو و ساق و مقنعه حجابی ظاهر میشم(عجی مجی)
ولی تو اوج جمعیت با دخترم تو پارک مسابقه بدو بدو میزارم و تاب بازی میکنم...........
هرچی شوهری میگه خجالت بکش زن(با لحن مردای قدیم)
منم میگم دلم میخواد از بچه گی و کودکی های دخترم لذب ببرم
ولی خداییش کار به سرسره نیم متری و الاکلنگ نمیرسه
(مریمه ضایع)خجالتم خوب چیزیه
یعنی باید بشینی روش و هی بالا پایین بپری تا اونور آیدین یه تکونی بخوره
فکر کنم ضایع تر شد نهههههههههههه؟؟؟
با چند تا مامان یه اکیپ همیشگی و زنونه داریم خیلی خوبه
با اجازه مطرح کننده سئوال
من تو وبم یه ختم قرآن گروهی به مناسبت ماه مبارک رمضان ترتیب دادم
هرکی خواست بیاد وبم و شرکت کنه ممنون
یکی دیگشم اینکه همسرم داره من و صبح هامیبره خونه مامانم دم محل کارش پیاده بشه من خودم با ماشین برم
و خیلی چیزهای دیگه
خیلی سخته به خدا منتظر بمونم بخوابه بعد بیام.تازه با کلی کار دیگه فقط موقع خوابش میتونم انجام بدم.
به ساعتی که دارم مینویسم دقت کنید.انقدر دلم میخواست الان خواب بودم.ولی تنها وقتیه که برای خودم دارم.
آیدین تا لب تاپ مبدبد اصلا چشماش برق میزد و جلوتر از من توش بود و یه مدت خاموش دادم دستش و هرچی دلش خواست دکمه زد و بعد تازه علاقه مند تر هم شد
اما تو 1 ماه از سرش افتاد و البته گاهی تا میومد میرفتم رو میز ناهارخوری و شاکی میشد تا الان دیگه میدونه نباید دست بزنه
البته پروسه طولانی بود
ولی من یه دختر و پسر میخواستم اونم برا بچه اول که با یه تیر دو نشون رو زده باشم اسمشون رو هم بذارم دارا و سارا دیگه هم حامله نشم ولی نشد که حالا فانتزیم تغییر کرده دلم میخواد الان که تصمیم حاملگی ندارم و سن بچم کمه حامله بشم و جواب سوال آدمای فضول دور وبرمو که میگن وااااااااااااااای چرا همچین کاری کردی رو بدم
و دو نفرم دست از خودخواهی بردارن