سوال و 12 جواب
(آخرین جواب : 93/2/10)شهری که توش زندگی میکنم رو نمیخوام
سلام مامانای عزیز 5ساله دارم دورم از خانواده ام زندگی میکنم .اوایل خودمو با شرایطم میتونستم وفق بدم ولی هرچی بیشتر میگذره بیشتر دلتنگی میکنم از شهری که توشم بدم اومده اینقدی که فقط با شوهرم میرم بیرون وبرمیگردم حاضر نیستم تا سر کوچه تنها برماحساس میکنم اینجابرام تبعیدگاهه .چطوری میتونم کنار بیام ؟تورو خدا راهنماییم کنید
1393/1/23
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
من هم بعد از ازدواج از شهر خودم دور شدم
اوایل برام سخت بود ولی کم کم با دید مثبت خودم ذهنیتمو تغییر دادم
ولی یکی از دوستامم توی همین شرایط بود و مدام غر میزد هم برای من هم پیش خودش و روز به روز بدتر شد با این ذهنیتی که خودش برای خودش تقویت کرده بود...
باور کن همه چیز از فکر خودت ناشی میشه
سعی کن فکرت رو مثبت کنی
اگر میتونی جور کن و چند روزی با کوچولوت برو به شهر خودت و به خونه پدر و مادرت . مطمئنم اونجا هم دیگه طولانی نمیتونی بمونی و خونه خودت رو میخوای... من که اینجوری شده بودم.. آرزوم بود برگردم به شهر خودم و خونه پدر و مادرم ولی وقتی هم برمیگشتم یکی دو روز که میگذشت دلم میگرفت دلم برای همسرم و خونه م تنگ میشد و کلافه و سردرگم بودم این شد که فهمیدم این فقط یه رویای ساده هست توی سرم به خاطر خاطرات خوب منزل پدرم ایجاد شده و الان دیگه جای من توی خونه پدرم نیست بلکه توی خونه خودم و زندگی مستقل خودمه!! و این شد که ذهن و روحم رو خودم آماده پذیرش زندگی خودم کردم... و روز به روز بیشتر به این شهر خو میگیرم.
بهتره شما هم این روش و امتحان کنی.