شما چه موقع این وبلاگ ها رو برا بچه تون رو میکنید ؟

بابا و مامان محمد طاها 18:40 1392/2/8 منم با مامان علی رضا هم عقیدم واقعا بهترین زمان کیه ؟

نی نی وبلاگی 19:33 1392/2/8 سلامممممم
یه چیز
باحال
همه به جای اینکه جواب بدن دوباره سوال پرسیدن
اره خوب فکریه موقع فارغ التحصیلی بهش بدید

ماناز 23:24 1392/2/8 دوست عزیز ما چون از اینده خبر نداریم من هم روی این اصل به این قسمت اش فکرنکرده ام گاهی لازم است همه چیز را به روزگار بسپاریم تا خودش برایمان فکری کند.البته منظور من عدم برنامه ریزی نیست اشتباه برداشت نشود.

مامان پارساودرسا 01:09 1392/2/9 خوب پسر با دختر به نظر من فرق میکنه از لحاظ روحی
به دختر هر موقع بدی واسش جالبه
اما پسر نمیدونم مثلا بچه دار بشه بعد من بگم این وب مال تو
عزیزم
فکر کنم زنش کلم بکنه...بگه آخه الان جای این کاراست,,خخخخخخخخخخخخ
من فکر کنم تا قبل اینکه زن بگیره خوب باشه

مامان انيس 04:25 1392/2/9 وااااااااااای بچه ها فک کنید دخمل من مامان بشه..........هه هه هه
قرررررررررررررررربونش بره مامان

مامان 11:04 1392/2/9 سلام به همه.
ببخشيد پابرهنه وارد بحث شدم؛مامان علي خوشتيپ كجاييد؟لطفا صندوقچه تلگرافتون رو چک کنید.
باز هم از همه معذرت میخوام.

مامان نسی 12:24 1392/2/9 سلام مامانیا من دوست دارم وقتی پسرم دیپلم گرفتنی یا رفت دانشگاه یا رفت سربازی یااااااااااااااااااااااااا در کل بزرگتر شد و بشو بهش نشون بدم به نظرم اون موقع تازه متوجه حرفهام میشه اما به قول مامانای دیگه با پیشرفت تکنولوژی و هوش بچهها شاید تا چند سال آینده خودشون کشفش کنن اما میشه همین که پیداش کردن ما کاتش کنیم یعنی مطالب گذشترو مخفی بمونه اما مطالب جدید رو با هم بنویسیم یا نینی وبلاگ بازم مال ما اما وبلاگهای دیگه مال اونا

مامان آرشیدا 14:16 1392/2/9 مامان هایی که پسر دارند اگه موقعی که ازدواج کردند بدند عروسشون خیلی بامزه ست . بعد عروس خانم میگه چه مادر شوهر باکلاسی ؟

مامان الهه 22:48 1392/2/9 من از روزی که وبلاگ نویسی واسه فرزندم رو شروع کردم و هنوز نمیدونستم دختره یا پسر با خودم میگفتم روزی که وارد دانشگاه بشه بهش میگم .
الان هنوزم دوست دارم زمانی که روشای عزیزم وارد دانشگاه شد و نتیجه 12 سال تحصیلش رو دید وبلاگش رو بخونه و واسش این حس زیبا باشه که خودش نتیجه عشق و صبر و گذشت و فداکاری مامان و باباش بوده.
همونطور که خودش سالها درس خوند تا به این جا رسید و واسه دیدن لحظه ورودش به دانشگاه لحظه شماری میکرد و بی تاب بود من و باباش هم سالها تلاش کردیم و شب و روزمونو گذاشتیم که نتیجه تلاشمون بشه روشای همه چی تموم.
ایشالا یه روزی بشه که همه مون جگرگوشه هامون رو سربلند و سرافراز ببینیم و بهشون ببالیم و افتخار کنیم.

مامان نسی 09:55 1392/2/10 به نظر من تا چند سال آینده تمام نی نی ها یه وبلاگی خواهند داشت وچه بامزه بعد از ازدواجشون باهم خاطرات کودکیشونو مرور میکنن وای چه لحظه شیرینی براشون میشه
امیدوارم
وشاید اونا هم برای بچشون همین کار رو تکرار کنن

مامان آرشیدا 14:55 1392/2/11 نه دیگه عزیزم خب ما اون موقع چون سی دی وبلاگ رو داریم وب رو حذف میکنیم چون میخوایم خاطرش فقط بمونه برامون و یا تا اون موقع مدیریت یه فکری برا تغییر آدرس هامون میکنه دیگه ...