سوال و 11 جواب
(آخرین جواب : 92/7/27)دوستان یه سوال سخت...من خودم هنوز جوابی براش پیدا نکردم
سلام مامان های خوب و مهربان
شاید این سوال برای شما هم دقیقا در همین ایام پیش آمده باشد
من اگر جای هاجر مادر اسمائیل بودم و در بیابانی خشک و بی آب رها می شدم چقدر توکلم به خدا را در آنجا به نمایش می گذاشتم؟
اگر جای ابراهیم نبی بودم و باید به دستور خدا فرزند دلبند خویش را ذبح می کردم آیا متزلزل نمی شدم؟
منظور من از این سوال این ست که همه ی ما تا حدودی به تلنگر احتیاج داریم و چه وقتی بهتر از این ایام
شاید این سوال برای شما هم دقیقا در همین ایام پیش آمده باشد
من اگر جای هاجر مادر اسمائیل بودم و در بیابانی خشک و بی آب رها می شدم چقدر توکلم به خدا را در آنجا به نمایش می گذاشتم؟
اگر جای ابراهیم نبی بودم و باید به دستور خدا فرزند دلبند خویش را ذبح می کردم آیا متزلزل نمی شدم؟
منظور من از این سوال این ست که همه ی ما تا حدودی به تلنگر احتیاج داریم و چه وقتی بهتر از این ایام
1392/7/23
#بحث های آزاد
#گونـــاگون
نی نی وبلاگی ام (ورود)
نی نی وبلاگی نیستم (ثبت نام)
توت فرنگی( مامان علیرضا واقعا خوب نوشته بودی که ما باید از زندگی آن بزرگان درس بگیریم
مامان ساناز جون متنت واقعا تاثیر برنگیز و قابل تامل بود ممنون
مامان ناهید ...مامان علیرضا...و مامانی عزیز از شما هم ممنونم
امتحان الهی بر حسب ظرفیت هر کس درجاتی دارد که شامل ما هم می شود. برای انبیا بالاتر و برای ما که ضعیف النفسیم پایین تر قرار می گیرد.
حضرت ابراهیم زمانی که خلیل یعنی دوست خدا نامیده شد فرشته ای از خدا پرسید که چرا چنین صفت ارزشمندی به ابراهیم دادی. خداوند نیز فرمود که من ابراهیم را به سه نوع امتحان می کنم تا همگان متوجه تقرب و تسلیم و رضای او گردند
به سه نوع غیر او، جزء او ، کل او
حضرت ابراهیم هشتاد هزار رمه و گوسفند داشت که در طی امتحانی الهی همه را یک جا از دست داد.( به غیر او)
و بعد فرزندش را می بایست ذبح کند. ابراهیم (ع) زمانی که دید چاقو گلوی فرزند را نمی برد آن را محکم به سنگی زد و آن سنگ به راحتی شکافته شد. ( به جزء او ) یعنی پاره ی تنش را باید با دست خود قربانی می کرد و کرد
و در آخر به کل او یعنی در آتش نمرود افتادن . در آنجا جبرئیل خواست به این نبی مکرم کمک کند اما چه زیبا جوابی از ابراهیم گرفت: وقتی که حضرت ابراهیم در جوابش گفت: خداوند مرا کفایت است.
و آنجا بود که آتش گلستان شد
پس ما هم می توانیم با توکل بر خدا آتش سختی ها را بر خود گلستان کنیم
متشکرم
همون لحظه گفتم خدایا من نه ایوبم نه ابراهیم... من را با بچم امتحان نکن...
( مامانی ) عزیز متشکرم. هر کسی به اندازه ی توانش یا بهتره بگیم ایمانش