سوال و 4 جواب
(آخرین جواب : 90/7/7)بين ماماناي مهربون كسي هست كه معلم پايه اول دبستان باشه ؟
مي خوام در مورد اينكه ما مامانهاي كلاس اوليها چطور تو خونه با اونها مي تونيم كار كنيم راهنماييمون كنه .
خيلي ممنون ميشم هر چه زودتر منو راهنمايي كنيد.
خيلي ممنون ميشم هر چه زودتر منو راهنمايي كنيد.
1390/7/6
#کودک
#تربیت و آموزش كودک
هدفهاي آموزش در دوران اوليه كودكي ميتوان به شرح زير بيان كرد:
اجتماعي شدن، دستيابي به ارزشها، كسب صلاحيت فكري، يادگيري نظامهاي زباني، يادگيري راههاي بيان خوديابي، يادگيري مهارت هاي جسماني، كسب خودمختاري شخصي.
الف) اجتماعي شدن
در جامعه ما خانواده به عنوان اولين نهاد اجتماعي مطرح است. در امر اجتماعي كردن كودك در هر كاري، از تعليم آداب توالت رفتن گرفته تا آموزش شيوه غذا خوردن، لباس پوشيدن و ايجاد رابطه با ديگران در وهله اول والدين مسوول هستند. مهد كودك يا مدرسه، همراه با ديگر موسسات بايد در هر چه بيشتر اجتماعي كردن كودكان با خانواده مشاركت داشته باشد؛ البته كودك در سالهاي اول زندگي به صورت فردي كاملا اجتماعي شده در نميآيد. طي سالها با موفقيت هاي تازه بيشتري آشنا ميشود و بر اعمال و روابط بيشتري تسلط پيدا مي كند. مهد كودك و سالهاي دبستان ميتوانند براي كودك به صورت خط حايلي درآيند كه او را در راه رسيدن به دنياي بزرگ خارج از محيط خانواده ياري دهد.
ب) دستيابي به ارزش ها
هنگامي كه كودك خردسال وارد روند آموزش رسمي ميشود، فردي خودمحور است. نظام انگيزشي كودك عبارت است از: برخورد با نياز و خواستههاي ضروري خود او و پاسخ به درخواستهاي والدينش. لازم است اين نظام آن چنان گستردگي پيدا كند كه موجب گرايش كودك به درك انديشه و احساس ديگران شود. او بايد نظام ارزشي فرهنگ بزرگسالان را نيز جذب كند. گاه كودك نظامهاي انگيزشي را از طريق الگو قرار دادن اطرافيان ميآموزد. در مواردي ديگر شايد مربيان بخواهند برنامههاي تنظيم شدهاي را ارائه كنند تا از آن طريق كودك به نظامهاي انگيزشي مورد قبولي نزديك شود.
ج) كسب صلاحيت فكري
يكي از اساسي ترين هدفهاي آموزشي در همه سطوح ياري افراد در ايجاد ارتباط هوشمندانه با محيط اطراف خود است. لازمه اين امر آن است كه فرد به برخي اطلاعات درباره جهان دسترسي داشته باشد. و نيز در راه به انجام رساندن اين اطلاعات و سازمان دادن آنها به شكلي مناسب داراي مهارتهايي باشد تا بتوانند به نتيجهاي كلي برسد و اطلاعات جديد را به صورت يك نظام دانشي قابل رشد شكل دهد. اين امر به معني فرا رفتن از پرورش ادراكي يا آموزش حسي است تا كودك به مدد آن معني و مفهوم احساس ها را تشخيص دهد. كودك بايد براي تنظيم سيستم آگاهي خويش به ادراكات خود نظم دهد و به طريقي آنها را به صورت زباني درآورد.
د) يادگيري نظامهاي زباني
بسياري از كودكان پيش از ورود به مدرسه بر ساختارهاي اساسي زبان مادري تسلط پيدا كرده اند و توانايي اداكردن و شنيدن لغات بسيار زيادي را به دست آوردهاند؛ اما ديگر كودكان از عهده اين كار بر نميآيند. لازم است مربيان از ابتداي امر نيازهاي كودكان در زمينه يادگيري زبان را تشخيص داده و آنان را در راه آموختن اين نظام و نيز در راه گسترش مهارتهاي زباني افراد صلاحيت دار ياري كند.
هـ) يادگيري راههاي بيان خود
كودكان خردسال در حال عادي تا حد زيادي قادر به بيان خود هستند، تنها وسيله قابل استفاده براي كودكان محسوب نميشود.
هنر، موسيقي و تحرك، راههاي ديگر بيان به شمار ميآيند. كودكان بايد مهارتهاي اساسي را در كاربرد اين واسطهها بياموزند تا بتوانند نيات خود را به انجام برسانند.
و) زيبايي شناسي
درك زيبايي يك مقوله فرهنگي محسوب ميشود. و كودكان آن را از راههاي گوناگون ياد مي گيرند. زيبايي شناسي بايد بخشي از هر برنامه كودكان خردسال را تشكيل دهد و به گونهاي ارائه شود تا كودكان بتوانند به معيارهاي خاصي خود درباره زيبايي و به راههاي قضاوت درباره آن برسند.
ز) يادگيري مهارتهاي جسماني
آموزش يك رشته مهارتهاي جسماني بايد بخشي از برنامه مهدكودك ها و كودكستانها را تشكيل دهد. اين مهارتها عبارتند از: انجام حركتهاي عضلات بزرگ كه در فعاليتهايي چون دويدن، كوهنوردي يا سوار شدن بر وسايل چرخدار ديده ميشود. داشتن مهارتهايي در انجام اعمال عضلات كوچك كه آن نيز داراي اهميت است.
ح) كسب خودمختاري شخصي
اين هدف تا حد زيادي تمام هدفهاي ديگر را كه قبلا بيان شدند نيز شامل ميشود. كودك بايد براي نيل به خودمختاري شخصي، لياقت خويش را افزايش دهد، به پرورش نوعي حس استقلال در عمل و گسترش مجموعهاي از ارزشها بپردازد و اعمال خود را براساس آن بنيان نهد. لياقت در سالهاي اول كودكي همان توانايي و مراقبت از خود به حساب ميآيد. حتي مهارتهايي چون پوشيدن و درآوردن لباس به رغم آن كه مهارتهايي ابتدايي هستند براي كودك اهميت دارند. هر قدر شايستگي كودك زياد ميشود، به همان نسبت اعمال وي وابستگي كمتري به خواستهها و تقاضاهاي اطرافيان بزرگسالش پيدا ميكند و اين اعمال بيشتر تابع تصميمات شخصي وي ميشوند.
اولويت ها در برنامه آموزش
هر كودك به تناسب ميزان علاقه و توانايي خويش ياد ميگيرد. هيچ محدوديتي براي پيشرفت كودك وجود ندارد و مفاهيم متنوع به اشكال مختلف ارائه ميشود. كودك هنگام انجام فعاليتها از آزادي بيشتري برخوردار است. آموزش بري او جنبه بازي و سرگرمي پيدا ميكند.
كودك شخصا در فعاليت ها شركت ميكند، بين دانستههاي كودك و به كار بستن اين دانستهها، هماهنگي ايجاد ميشود. در نتيجه علم و عمل توام مطرح ميشوند، هر كودك در اداره اجتماع خود و آموزش سهمي دارد و كار معيني را انجام ميدهد.
1ـ تاكيد بر اصل كودك محوري در برنامههاي و تصميم گيري ها
در بسياري از مراكز كنوني، علت موفق نبودن در طرز اداره و آموزش كودكان، دور ماندن از اصل كودك محوري و اصالت دادن به كودك در برنامه ريزي ها و تصميم گيريهاست، برنامههاي آموزشي را بايد بر اصول اساسي برنامه ريزي يعني متناسب با تفاوتهاي فردي، نيازها و مطابق اهداف و فلسفه، امكانات و استفاده از آنها و وسايل و تجهيزات مناسب و بالاخره ارزشيابي اصول استوار سازيم، بنابراين بايد برنامههاي را با كودك و نه كودك را با برنامهها تطبيق كرده و او را زير بار سنگين تمايلات و خواستههاي شخصي قرار ندهيم. به عبارت بهتر لباس را براي تن و نه تن را براي لباس آماده كنيم.
2ـ به كار گيري تعداد مناسب نيروهاي انساني براي كار با كودكان
تا آن زمان كه بر اين باور باشيم جمعيتي از كودكان را ميتوان به نوعي سرگرم كرده، نسبت به نيروي انساني در مراكز آموزشي توجه كنيم مسلما، مشكلات در اين سطح حل نشده باقي خواهد ماند. براي شناخت كودك، علاوه بر كار كيفي به كميت نيروها و رابطه منطقي ميان تعداد كودكان و مربيان بايد توجه داشت.
3ـ جدي گرفتن مساله والدين و آموزش و آگاهي دادن به آنها
بر پا كردن كلاسهاي آموزشي براي والدين، در مراكز آموزشي، تقويت انجمنهاي اولياء و مربيان و بررسي مشكلات و مسائل پيشايند و لحظهاي، كوتاه مدت و بلند مدت آنها در برداشتن سدهاي بازدارنده بسيار كمك كننده است.
● بازیهای رایانهای
رایانه بهعنوان پدیدهٔ نوین قرن بیستمویکم شناخته شده است و اکنون جزو جداناپذیر بیشتر خانوادهها میباشد. لازمهٔ بازیهای رایانهای، آشنائی کافی کودک با رایانه میباشد. بنابراین، میتوان اولین حس بازیهای رایانهای را آشنا کردن کودک با تکنولوژی جدید عنوان کرد.
نکتهٔ مثبت دیگر بازیهای رایانهای، این است که میتواند بخشی از وقتهای فراغت کودک را بهصورت مؤثر، با حق انتخاب و شوق و ذوق مناسب پر کند. بازیهای رایانهای مناسب میتواند باعث اعتماد به نفس، رشد خلاقیت و تودهٔ تخیل کودک شود و زمینهٔ مناسب برای یادگیری مطلوب بهوجود آورد و حس رقابت سالم و برتریجوئی را در کودک پرورش دهد و زمینهٔ بروز رفتارهای جوان مردانه و ذهنی را در او فراهم آورد.
تمام مزیتهای بالا، موقعی بروز میکند که بتوانیم نکتههای منفی بازیەای رایانهای را به کمترین میزان خود برسانیم . از نکتههای منفی، میتوان به انواع بازیهای خشن اشاره کرد. پدران و مادران میتوانند در این مورد، استفاده از رایانه را منوط به انتخاب بازیهای مناسب کنند.
مورد دیگر، مسألهٔ اعتیاد به این نوع بازیهاست که باعث چاقی، ضعف زودرس، کنارگیری از مطالعه و سایر فعالیتهای اجتماعی و بدنی، بیتعادلی، ضعف چشم و عصبی شدن کودک میوشد.
برای کاهش اثرهای منفی بازیهای رایانهای، پدران و مادران باید استفاده از این نوع بازیها را زمانبندی و محدود کنند و اجازه ندهند که کودک وقت زیادی را به این بازیها اختصاص دهد پیشنهاد میشود برای نمونه روزی یک ساعت یا هفتهای سه یا چهار بار، اجازهٔ بازی به کودک را بدهید.
● آنچه نباید به بچهها گفت:
ـ گذاشتن اسم روی بچهها
ـ اگر کودکان را بهنامهائی مانند احمق، تنبل و.. بنامید، باور میکنند که دارای این صفتها و خصوصیتها هستند. بهعلت آسیبی که بهکار بردن این نامەای منفی به شخصیت بچهها وارد میکند، اعتقاد به نفس آنان را از بین میبرد.
ـ طرد کردن بچهها
”ای کاش به دنیا نمیآمدی“ یا ”هیچ کس تو را دوست ندارد“.
طرد کردن بچهها، نشان دادن نفرت یا تمایل به جدائی از آنان است. برای یک کودک، دوست داشته نشدن از طرف فردی که او را به دنیا آورده، بهمعنای دوست نداشتن از طرف همه افراد است.
ـ منفیبافی
”لیاقت چیزی را نداری“ یا ”جات تو زندونه“
بچهها با کلمهها و جملههائی که به آنان میگوئیم، بزرگ میشوند.
ـ مقایسه کردن
”چرا مانند پسرخالهات نیستی؟“، ”وقتی به سن تو بودم، دوکیلومتر پیاده به مدرسه میرفتم“.
وقتی به کودک میگوئید که رفتارش مانند خواهرش خوب نیست، حسادت و بددلی را بین فرزندان خود بهوجود میآورید.
ـ شرمزدگی
”باید از خودت خجالت بکشی، درست مانند یک بچه رفتار میکنی“، ”نمیتوانم باور کنم از یک گربهٔ کوچولو میترسی“.
هنگام خجالت، کودک احساس میکند نقص دارد یا بیلیاقت است. خجالت، بیشتر از این که رفتار او را درست کند، باعث از دست رفتن روحیه و تحقیر او میشود.
ـ تهدید کردن
”اگر نیائی، میروم و اینجا تنها میمانی“. ”اگر دوباره این کار را انجام دهی، به پلیس میگویم تو را ببرد“.
تهدید، گفتن جمله یا کلمهٔ اغراقآمیز است که پدر و مادر به کار میبرند تا کودک را بترسانند. تهدید، موجب ترس در کودک شده و او احساس میکند که در محیطی ناامن و پر از دشمن زندگی میکند.
ـ شخصیت
● شخصت کودک از سه جزء اصلی تشکیل شده است:
۱) هیجانی بودن:
عبارت است از این که کودک بهطور معمول، بهراحتی و بهشدت ناراحت و درمانده شود. آرام کردن جنین کودکانی، بسیار مشکل است.
۲) فعال بودن:
یعنی مقدار فعالیتی که یک کودک از نظر حرکت و سرعت صحبت کردن نشان میدهد، یا مقدار انرژی که صرف فعالیتهای مختلف میکند
۳) اجتماعی بودن:
چنین کودکانی ترجیح میدهند با دیگران باشند و فعالیتهای مشترک را دوست دارند. آنان به دیگران پاسخ میدهند و همین انتظار را هم از آنان دارند.
شخصیت کودک شما، مخلوطی از این سه جزء به مقدار مختلف است. حتی از همان روزهای اول زندگی، میتوانید دریابید که کودک شما به کدام جهت بیشتر تمایل دارد، یعنی بیشتر هیجانی، فعال و یا اجتماعی است. کودکان هیجانی، زیاد گریه میکنند و آرام کردن آنان آسان نیست. کودکان فعال، بیقرارند و زیاد نمیخوابند. کودکان اجتماعی میتوانند عاطفهٔ خود را از بدو تولد نشان دهند. به این صورت که به در آغوش گرفته شدن، پاسخ میدهند و بهراحتی ساکت میشوند.
اگر کودک شما در یکی از این خصوصیتها افراط دارد، وظیفهٔ شما این است که ضمن پاسخ به آن، کودک خود را به حرکت در دو جهت دیگر تشویق کنید.