ماه رمضان، فرصت تازه شدن ...
روزها پشت سر هم میاد و میره، خیلی سریع، طوری که اصلا متوجه گذران زندگی نیستیم و فقط هر از چند گاهی به خودمون میایم و میگیم وای چه قدر زود گذشت من که هیچی نفهمیدم ... این سرعت شده بلای زندگی ما بلایی که انگار راه فراری ازش نیست؛ سرعتی که منجر به به روزمرگی هم شده، انگار اصلا حواسمون به خودمون نیست ... صبحونه، ناهار، شام قسط، وام، بدهی مهدکودک، دبستان، دانشگاه ... کار، اضافه کاری، بیکاری ... و ده ها سیکل دیگه که افتادیم توش و یه وقتایی فکر میکنیم انگار راه رهایی ازش نیست ... این روزمرگی و سرعت یه جاهایی هم باعث میشه یه سریامون کم بیاریم و ببریم ... خستگی، افسرگی، قرص ... تو این سرعت وانفسا اما انگار یه ایستگاه میتونه یه جونه تاز...